1401/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /علم تعبدی
خلاصه جلسه قبل
کلام در اشکال ابن قبه بود به اینکه عمل به اماره موجب اجتماع ضدّین میشود؛ صاحب کفایه به سه وجه از این اشکال جواب داده است؛ در وجه اوّل فرمود اجتماع ضدّین لازم نمیآید زیرا حکم واقعی شأنی است و حکم ظاهری فعلی؛ و اشکال محقّق خوئی به این وجه بیان شد.
وجه دوّم
از تعبّد به اماره اجتماع ضدّین لازم نمیآید چون حکم واقعی انشائی است و حکم ظاهری فعلی؛ انشائی یعنی به مرحلهی فعلیت نرسیده و در عالم لوح و تقنین است ولی حکم ظاهری فعلیّت دارد.
اشکال محقّق خوئی
محقّق خوئی به این وجه نیز ایراد گرفته و میفرماید مراد از انشائی چیست؟
معنای اوّل
اگر مقصود از حکم انشائی حکمی است که انگیزهای برای بعث و زجر ندارد مثلاً برای امتحان و استهزاء و اینهاست، معنایش این است که در عالم واقع حکمی وجود ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است؛ این همان تصویب اشعری است که میگوید در عالم واقع حکمی وجود ندارد.
علاوه بر این اشکال نقضی نیز وارد است زیرا در چند جا نقض میشود که خود شما هم قبول ندارید مثلا در بحث احتیاط در شبهات حکمیه قبل از فحص؛ در اینجا همه میگویند باید احتیاط کرد چون در عالم واقع حکم هست؛ اگر در عالم واقع حکمی نیست چرا احتیاط کنیم؛ این احتیاط واجب است؛ و احتیاط مستحب بعد از فحص نیز اثبات نمیشود چون احتیاط وقتی معنا دارد که در عالم واقع حکمی وجود داشته باشد؛ و همچنین در شبهات موضوعیه مطلقا چه قبل از فحص یا بعد از فحص.
معنای دوّم
اگر مراد از حکم انشائی حکمی است که بعث و زجر دارد، در اینصورت فعلی است نه انشائی؛ چون فعلیّت حکم به این است که از طرف شارع انشاء شده و شرائطش نیز تحقّق یافته باشد؛ مثلاً لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا، حکم فعلی است و ربطی ندارد که در خارج مکلّف مستطیع وجود دارد یا نه؛ بنابراین صلاة الجمعة محرمة انشاء شده و اگر انشاء بمعنای فعلیّت باشد، بعث و زجر دارد؛ پس تضادّ وجود دارد بین این بعث و بعث ظاهری که میگوید صلاة الجمعة واجبة؛ پس با این جواب تضادّ از بین نمیرود.