1401/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /تجری
خلاصه جلسه قبل
کلام در این بود که آیا تجرّی بماهو تجرّی استحقلق عقاب دارد یا نه؟ استحقاق عقاب داشتن تجرّی معنایش آن است که نیّت انسان محاسبه دارد و نیّتهای خیر و شر ثواب و عقاب دارد؛ باید به آیات و روایات مراجعه کنیم؛ گفتیم این ادلّه دو طائفهاند؛ یک طائفه میگویند: نیّت، ثواب و عقاب دارد و طائفهی دیگر میگوید ندارد؛ مرحوم شیخ بین این دو طائفه جمع کرد و محقّق نائینی فرمود این جمع تبرّعی است؛ جمع تبرّعی نوعی استحسان و یک تحلیل شخصی است نه عقلی یا عقلائی بنابراین تعارض و تکافؤ برقرار است لذا تساقط میکنند.
لکن در اینجا نمیشود قائل به تساقط شد زیرا روایاتی که میگویند ناوی معصیت عقاب دارد متواترند علاوه بر اینکه آیات نیز هست که میگویند ﴿إِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ﴾[1] بنابراین باید ادلّهی عفو را کنار بگذاریم و بگوییم ناوی معصیت مستحقّ عقاب است.
امّا بعضی از بزرگان فرمودهاند این محلّ تأمل است زیرا روایات استحقاق قابل توجیهند؛ مثلاً روایاتی که میگویند الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم؛ باید بگوییم معنای این روایت این نیست که فقط نیّت کرده بلکه این روایات در مقام بیان وجوب انکار منکَر به قلب است؛ یعنی کسی که نمیتواند با دست و زبان کاری کند سکوت هم نکند سکوتی که اعانهی بر معصیت باشد؛ مثلاً کسی که در خانه نشسته و با خودش بگوید کاش فلان گناه را میتوانستم انجام دهم این مستحقّ عقاب نیست بلکه منظور کسی است که مثلاً در مجلس گناه نشسته و گناهی انجام ندهد ولی مجلس را ترک نکند.
امّا آیهی إِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ
اوّلاً در باب شرک است و میگوید خداوند متعال ظاهر و باطن شما را میداند و مشرک و منافق را میشناسد و ربطی به بحث نیّت ندارد.
ثانیا بحث محاسبه بمعنای عقاب نیست بلکه محاسبه میشود حال اگر استحقاق عقاب یا ثواب داشته باشد عقاب یا ثواب میشود و الّا فلا؛ البتّه بشرط مسلمان بودن؛ بحث ما نیز حکم مسلمان متجرّی است نه کافر و مشرک.
امّا روایاتی هست که میفرماید کسی که اراده ی قتل دارد مثل قاتل است؛ منظور کسی است که مقدّمات قتل را فراهم کند و از باب مقدّمات حرام است که مقدّمهی حرام حرام است نه از باب تجرّی.
در اینجا شیخ مطلبی میفرماید که با مبانی ایشان سازگار نیست؛ میفرماید کاشت درخت انگور برای خمر، محرّم شرعی نفسی است یعنی این فعلِ حرام است؛ امّا در بحث تجری میفرماید کسی که درخت انگور بکارد برای خمر، مستحقّ عقاب است چون قصد معصیت کرده است یعنی از باب تجرّی نه نفس فعل؛ در حالیکه حرمت قصد معصیت حرمت نفسی نیست بلکه از باب مقدّمه است.
بنابراین ادلّهی ثبوت عقاب بر قصد، مقطوع الصدرو نیست و ما ادلّهی عفو را مقدّم میکنیم؛ ادلّهی عفو نسبت به خصوص قصد معصیت مقدّم است؛ عقل و عقلاء نیز همین را میگویند که صرف قصد معصیت بدون انجام کاری مستحقّ عقوبت نیست؛ البتّه بحث ما فقهی است و در فقه علّت ثواب و عقاب فعل مکلّف است و منظور فعل خارجی و جوارحی است؛ فعل قلبی فعل فقهی نیست بلکه فعل کلامی است؛ در نتیجه از جهت فقهی متجرّی مستحق عقوبت نیست.
بدینوسیله میتوان جمع کرد بین فرمایش آخوند که ایشان فرموده تجرّی عقاب دارد و فرمایش دیگران که فرموده اند عقاب ندارد که منظور آخوند کلامی است و منظور دیگران فقهی است.