1401/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /انواع دلالت
خلاصه جلسه قبل
نکتهای که در بحث ظهورات قابل توجّه است تا بفهمیم ظهور و حجّیتش چیست، تحقیق درباره دلالات است؛ گفتیم دلالت بر سه قسم است؛ قسم اول دلالت تصوریه بود که گذشت.
قسم دوّم: دلالت تصدیقیه
بنابر مشهور دلالت تصدیقیه بر دو قسم است:
اوّل: دلالتی که حکایت میکند از ارادهی متکلم؛ یعنی متکلّم ارادهی استعمال لفظ در این معنا را دارد و میخواهد این معنا را تفهیم کند.
محقّق خوئی این دلالت را وضعی میداند؛ لکن این اوّل کلام است که دلالت وضعی ربطی به اراده و کار متکلّم ندارد؛ دلالت وضعیه یعنی دلالت خود لفظ بر معنا؛ اینکه متکلّم در چه مقامی است ربطی به دلالت لفظی ندارد؛ اینها از قرائن خارجی فهمیده میشود؛ تصدیق و تفهیم و استعمال و اینها متأخّر از وضعند و از لوازم لفظ نیستند بلکه از لوازم موقعیّت متکلّم هستند.
علی کل حال احراز ارادهی متکلّم بواسطه لفظ بر دو قسم است:
اوّل: احراز در حد تفهیم و تصدیق استعمالی.
استعمالش صحیح است بطوریکه معنای مستعمل فیه واقعا مراد متکلم است چه معنای حقیقی یا مجازی چه بگوید رأیت اسدا یا اسدا یرمی.
دوّم: دلالتی که باعث میشود احراز کنیم که متکلّم لفظ را در مستعملفیه استعمال کرده و مراد استعمالی همان مراد جدّی است.
در قسم اوّل فقط استعمال احراز میشود؛ یعنی ارادهی تفهیم داشته است؛ امّا در قسم دوّم میگوئیم مراد جدّی همان مراد استعمالی است؛ در معنای مجازی نیز همین است؛ دلالت تصدیقیه اولی یعنی لفظ را در معنای مجازی استعمال کرده است و تصدیقیه ثانی یعنی همین معنای مجازی مراد جدّی اوست؛ امّا اینها از قرائن خارجی محرز میشود و ربطی به ذات لفظ ندارد؛ لذا این دو دلالت تصدیقیاند نه تصوّری؛ در مباحث الفاظ در بحث وضع خواندیم که وضع فقط به لفظ و متصوّر ذهنی کار دارد؛ لذا دلالت وضعیه را خلاصهاش کردیم در دلالت تصوّریه بدون حکم؛ بتعبیر دیگر دلالت تصوّریه دلالت موضوعیه است ولی دلات تصدیقیه دلالت حکمیه است؛ در منظق خواندیم که التصور الساذج عبارة عن تصور لیس فیه حکم؛ ولی اگر همین تصوّر با حکم همراه شود تبدیل میشود به تصدیق؛ تصدیق یعنی تصوّر توأم با حکم.
حال میخواهیم ببینیم خاستگاه ظهور کجاست و از کجا پیدا میشود؛ و حجّیتش به چه کیفیتی است؛ دلالت تصدیقی اوّل استعمال است و دلالت تصدیقی دوّم تطابق استعمال با مراد جدّی است؛ این دلالت تصدیقیه دوّم محلّ بحث اصلی است؛ این دلالت به دو صورت احراز میشود:
1ـ فحص از قرینه متصله.
2ـ فحص از قرینه منفصله.
اگر متکلّم گفت رأیت اسدا یا شارع گفت الصلاة فی اول الشهر واجبة و قرینه متّصل پیدا نشد مراد استعمالی شکل میگیرد و ظهور تحقّق پیدا میکند؛ امّا قابل عمل کردن نیست چون احتمال دارد قرینه منفصله داشته باشد لذا باید فحص کنیم؛ اگر قرینه پیدا نشد ظاهر حجّت است؛ بتعبیر دیگر وقتی ظهوری ایجاد شد و قرینهای پیدا نشد، اصالة التطابق بین مراد استعمالی و مراد جدّی جاری میشود و میگوید الظهور حجة؛ بنابراین القرینة المتصلة مانعة عن الظهور و القرینة المنفصلة مانعة عن حجیة الظهور.