1400/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/المطلق و المقيّد المتنافيان /مستحبات
تتمّهی بحث مطلق و مقید
محقّق خوئی قسمت آخر بحث را تحت عنوان مطلق و مقیّد در مستحبّات آورده و بحث را تمام کرده است؛ ایشان میفرماید بعضی قائل شدهاند که مطلق و مقیّد در مستحبّات معنی ندارد و مطلق حمل بر مقیّد نمیشود؛ دلیل این توهّم دو چیز است:
اوّل تنافی در وجوب و الزام است و در استحباب تنافی نیست.
دوّم مستحبّات در شریعت بسیار متفاوتند و قابل حمل نمیباشند؛ مثلاً زیارت امام حسین علیه السلام در طول سال مستحبّ است و در زمانهای خاصّی نیز تأکید شده است؛ و نمیتوان مطلق را حمل بر مقیّد کرد و الّا در طول سال مستحبّ نخواهد بود.
مهمترین چیزی که در باب حمل وجود دارد تنافی است که از وحدت حکم پدید میآید؛ بنابراین با همین قاعده بحث مستحبّات نیز مانند واجبات است؛ وانگهی استحباب یک حکم شرعی است و بین استحباب و وجوب تضادّ است؛ لذا میتواند تنافی داشته باشد؛ مثلاً اگر احراز کنیم که استحباب زیارت امام حسین در طول سال با زیارت شب نیمهی شعبان یکی است و حکم واحد دارد باید بگوئیم تنافی است و حمل کنیم؛ ولی اگر طبق قرائن، وحدت نباشد و تعدّد باشد تنافی نیست و نیازی به حمل نمیباشد بلکه به مطلق عمل می کنیم و مقید را می گوئیم مستحب مؤکّد است.
نتیجهی فرمایشات محقّق خوئی نیز همین است که مستحبات با واجبات فرقی ندارند بلکه در برخی موارد حمل میشود و در برخی موارد حمل نمیشود و کلّ ذلک بالقرائن؛ قرینه کاشف است یا از وحدت حکم یا از تعدّد حکم؛ مهمّ در باب مطلق و مقیّد همین است که بین این دو، یک حکم و مطلوب وجود دارد یا حکم و مطلوب متعدّد.
تحصّل ممّا ذکرناه مطلق و مقیّد همانند عام و خاص بستر ادلّهی اجتهادی است برای استنباط احکام شرعی؛ الّا اینکه بستر عام و خاصّ، دلیل اجتهادی وضعی است ولی بستر مطلق و مقیّد دلیل اجتهادی لبّی و مقدّمات حکمتی است.[1]