1400/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/المخصص المجمل /استصحاب عدم ازلی
خلاصه جلسه قبل
به این نتیجه رسیدیم که استصحاب عدم ازلی برای تمسّک به عام در شبههی مصداقیه مفید نیست؛ و عرض شد محور بحث در این باب، دو عدم است: محمولی و نعتی؛ آنچه در عالم ثبوت و اثبات در این مسأله مفید است عدم نعتی است؛ و گفتیم وجود و عدم عرض در باب موضوعات احکام، از نوع عدم و ملکه است؛ همانطور که وجود عرض بدون موضوع معنا ندارد عدم آن نیز همینطور است؛ زیرا عدم مطلق در باب احکام اثری ندارد؛ مطلب آخر این بود که استصحاب عدم ازلی فائدهای ندارد چون ارکانش تمام نیست.
کلمات محقّقین
مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه در تهذیب الاصول آورده و فرموده: أنت إذا أمعنت النّظر ... يسهل لك التصديق بعدم جريان استصحاب الاعدام الأزلية في أمثال المقام مطلقا لعدم الحالة السابقة لهذا الأصل تارة و كونه مثبتاً أخرى.[1]
همانطور که قبلاً عرض شد عدم ازلی که مبدأی ندارد بطلان محض است و چیزی نیست که جزء موضوع احکام شرع قرار بگیرد؛ لذا استصحاب عدم ازلی با همین عنوان و بدون دخل و تصرّف، متیقّن سابقی ندارد که در باب موضوعات احکام مفید باشد؛ آری! عدم بما هو عدم یعنی عدم محمولی ثابت میشود ولی عدمی که بخواهد جزء موضوع حکم شرعی قرار بگیرد، عدم نعتی است نه محمولی.
محقق نائینی میفرماید: و بالجملة: في مثل الأوصاف اللاحقة للذّات لا ينفع إلّا العدم النّعتي، و لايجري الأصل إلّا بمفاد ليس النّاقصة، و لا أثر للعدم الأزليّ إلّا على القول بالأصل المثبت.[2]
صاحب منتقی میفرماید: و الّذي نذهب إليه هو منع استصحاب العدم الأزلي و لكن لا بالتقريب المزبور، بل ببيان آخر.[3]
محقّق عراقی میفرماید: أن استصحاب عدم الفسق لایجدی لإثبات الموضوع.[4]
تحصّل ممّا ذکرنا تمسّک به عام در شبههی مصداقیه به هیچ وجه جائز نیست؛ چه مخصّص متّصل و چه مخصّص منفصل، چه مخصّص لفظی و چه مخصّص لبی؛ نه اوّلاًوبالذات جائز است و نه ثانیاًوبالعرض توسّط استصحاب عدم ازلی.
البتّه با استصحابهای دیگر و اصل موضوعی دیگری میشود مشکل را حلّ کرد لکن از محلّ بحث خارج است؛ مثلاً در «اکرم العلماء» و «لاتکرم الفساق» زید قبلاً عادل و غیرفاسق بوده است؛ حال شکّ میکنیم که عادل است یا فاسق، عدالت یا عدم فسق را استصحاب کرده و میگوییم یک جزء موضوع بالوجدان و جزء دیگر بالبرهان ثابت است؛ بنابراین اکرم العلماء شامل فرد مردّد میشود بوسیلهی یک اصل موضوعی که ارکان استصحابش تمام است.
بنابراین اصل موضوعی در مانحن فیه مفید است لکن فی الجملة لا بالجملة؛ استصحاب عدم ازلی بعنوان یک اصل موضوعی در فقه مفید نیست و موضوع برای تمّسک به عام ایجاد نمیکند.
هذا تمام الکلام در مانحن فیه