1400/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/ أدوات العموم / فرمایش محقق امام و آقا ضیاء
خلاصه جلسه قبل
کلام در این بود که لفظ کل و امثال آن در هر لغتی، وضع شدهاند برای عموم بوضع تعینی؛ لذا بعد از داخل شدن بر یک طبیعت دلالت دارد بر اینکه آن مدخول بر تمام افرادش منطبق است؛ مثلاً اکرم کل رجل یعنی اکرام کن تمام افراد رجل را؛ و شمول و فراگیری در باب کل رجل، تولید عمومیت و شمول در مدخول است و ربطی به مقدمات حکمت ندارد.
تنبیه
جلسه قبل مطلبی به محقق خوئی نسبت دادیم که اشتباه شد بلکه این نظریهی صاحب کفایه است و محقق خوئی به ایشان نسبت داده است ولی بنده خیال کردم نظر خود ایشان است؛ و آن اینکه لفظ کل فقط دلالت بر عموم دارد و بعد از داخل شدن بر یک طبیعت برای اینکه آن طبیعت عمومیت داشته باشد باید مقدمات حکمت جاری شود؛ گرچه بنده در صحت نسبت این نظریه به آخوند شک دارم؛ محقق خوئی در محاضرات همانند محقق عراقی و محقق نائینی و مشهور، میگوید عمومیت عام توسط خود لفظ کل است و نیازی به مقدمات حکمت نیست.
تلخص مما ذکرنا الی هنا أن لفظة کل و اشباهها وضعت بوضع تعینی علی الأقل للعموم و الشمول و إذا دخلت علی ماهیة مثل رجل و عالم تدل علی الشمول أی شمول مدخوله علی کل ما ینطبق علیه؛
و بنده عرض کردم این مانند مرکب مزجی است و نمیشود برای کل عمومیتی تصور کرد با قطع نظر از مدخول؛ بلکه عمومیت کل با مدخولش محاسبه میشود حتی در مقام استعمال در جایی که مضاف الیه حذف میشود عوض از مضاف الیه، تنوین میآید؛ کل، از عناوین اعتباری است که در عالم اعتبار با مضاف الیه محاسبه میشود و اگر بخواهیم خود کل را برای عموم و شمول وضع کنیم باید در عالم اعتبار یک مضاف الیه برایش تصور کنیم و ارتکازا تصور میشود؛ به همین جهت عرض شد که در ظاهر مرکب اضافی است ولی در واقع مرکب مزجی است.
تنبیه اول تمام شد.
فرمایش حضرت امام
سیدنا الامام در تحریرالوسیله در بیان تقویت نظریهی مشهور و مختار خلافاً لصاحب الکفایه یا هرکسی که مخالف مشهور است یا توهم مطلب مخالف مشهور را دارد زیرا نظریهی مخالف مشهور آنقدر ضعیف است که بنده جرئت ندارم به آخوند نسبت بدهم؛ خصوصاً باتوجهبه این نکتهی عقلی که اگر عمومیت عام با اجراء مقدمات حکمت در مدخول کامل شود، عام دیگر عام نیست بلکه مطلق است زیرا نتیجه تابع اخس مقدمات است؛ اخس در اینجا اطلاق است.
این مطلبی نیست که بتوان به مرحوم آخوند این نحریر علم اصول نسبت داد که عمومیت عام ثابت نمیشود مگر باطلاق متعلق و این اطلاق نیز با مقدمات حکمت درست میشود.
حضرت امام وقتی فرق بین مطلق و عام را ذکر میکند، میفرماید: اگر در مدخول کل، مقدمات حکمت را جاری کنیم ربطی به عموم عام ندارد زیرا موضوع اطلاق در مدخول کل، طبیعت است بالنسبه با احوال؛ ولی موضوع عموم در مدخول کل، افراد طبیعت است نه خود طبیعت؛ مثلاً در اکرم کل رجل موضوع مطلق در رجل، طبیعت رجل است بلحاظ رنگ پوست و زبان و ملیت و امثال اینها؛ ولی موضوع عام در رجل، افراد رجل است یا طبیعت است بلحاظ افراد؛ لذا اگر در مدخول کل مقدمات حکمت را جاری کنیم ربطی به عمومیت عام ندارد. [1]
به تعبیر دیگر در اکرم کل رجل دو سؤال پیش میآید؛ یکی را عمومیت عام جواب میدهد و یکی را اطلاق مدخول؛
سؤال اول: کل رجل یعنی چند نفر؟ عمومیت عام میگوید همهی افراد.
سؤال دوم: این افراد رجل چه خصوصیاتی داشته باشند؟ اطلاق مدخول میگوید: هر خصوصیتی.
اطلاق مدخول ربطی به عمومیت عام ندارد تا عمومیت عام با مقدمات حکمت کامل شود.
فرمایش محقق اصفهانی
محقق اصفهانی در نهایه میفرماید:
أن الخصوصيات اللاحقة لمدخولها، تارةً تكون مفردة له، و أخرى تكون من أحوال الفرد فإن كانت مفردة له فلفظة الكل تدل على السعة من جهة المفردات لأن العموم بلحاظ الافراد كما أنه إذا كانت من أحوال الفرد فسعة لفظة «كل» أجنبية عنها و إنما هو شأن الإطلاق المستفاد من مقدمات الحكمة.[2]
میفرماید: خصوصیاتی که به مدخول کل ملحق میشود بر دو قسم است:
اول: خصوصیات افراد؛ زید و عمرو و بکر.
دوم: خصوصیات احوال؛ سفید، سیاه، ایرانی، خارجی و غیره.
کل، سعهی افرادی میدهد به رجل؛ ولی مقدمات حکمت سعهی احوالی به رجل میدهد.
لذا عمومیت عام نقشی در اطلاق مدخول ندارد و مقدمات حکمت نقشی در عمومیت آن ندارد.
استاد
نخبة القول هو ان العموم المستفاد من لفظة کل فی المدخول عموم افرادی و شمول المستفاد من مقدمات الحکمة فی المدخول شمول احوالی مثلا إاذا قیل أکرم کل رجل یشمل کل ما یصدق علیه رجل من الافراد و اما خصوصیة الفرد من السواد و البیاض و الفقر و الغنی و امثال ذلک ینتفی بمقدمات الحکمة.