1400/06/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/أدوات العموم /اقسام لفظ عام و خاص
خلاصه جلسه قبل
کلام در این بود که در باب الفاظ در هر زبانی، الفاظی وجود دارد که اختصاص به عموم دارند؛ عرض شد نسبت به این الفاظ دو امر باید لحاظ شود: امر اوّل: دلالت این الفاظ بر عموم چگونه است؟ مثلاً لفظ کلّ به تنهایی دلالت بر عموم دارد یا همراه با مدخولش؟ امر دوّم: این دلالت تعیینی است یا تعیّنی؟ وضعی است یا نه؟ امر اوّل بیان شد.
امر دوّم
الفاظ عموم و خصوص بر سه قسمند:
اوّل: الفاظ مختصّ به عامّ؛ مثل کلّ.
دوّم: الفاظ مختصّ به خاصّ؛ مثل علم شخصی مانند زید.
سوّم: الفاظ مشترک بین عام و خاص؛ مانند مفرد محلّی به لام که اگر الف و لام آن عهد باشد لفظ خاصّ است و اگر جنس باشد، لفظ عامّ است؛ یا نکره که اگر در سیاق نفی باشد لفظ عام است و اگر در سیاق اثبات باشد لفظ خاص است.
برخی الفاظ را میدانیم یقیناً در عموم بکار برده شدهاند؛ مانند کلّ، جمیع، اجمع و ابصع و اکتع.
اشکالات
اشکال اول
این الفاظ در عموم بکار میروند ولی لفظ عامّ نیستند بلکه خاصّ هستند؛ زیرا هر لفظ عامی، قدر متیقّنی دارد که خاصّ است؛ و اختصاص لفظ به آن قدر متیقّن، اولی است.
اشکال دوّم
این عبارت معروف است که ما من عام الّا و قدخصّ؛ بنابراین الفاظی که عامّ نامیده شدهاند، در واقع خاصّ هستند و الّا کثرت مجاز پیش میآید زیرا باید بگوییم این لفظ عام در معنای موضوع له خود بکار نرفته بلکه در معنای خاصّ بکار رفته است.
جواب
اوّلاً: بعضی الفاظ بالضرورة مختصّ به عامّ هستند.
ثانیاً: قدر متیقّن باعث نمیشود که لفظ عام مختصّ به آن معنای قدر متیقّن شود؛ قدر متیقّن از عوامل تعیین کنندهی لفظ نیست بلکه یک کار عقلی و عرفی است؛ علاوه بر اینکه بسیاری از همین الفاظی که قدر متیقّن دارند بسیار زیاد در عموم بکار برده شدهاند و اینطور نیست که نادر باشد.
ثالثاً: استعمال لفظ عامّ در خاصّ، موجب کثرت تخصیص نمیشود زیرا بین تخصیص و مجاز، ملازمهای نیست که اگر عامّ در خاصّ بکار رفت مجاز باشد بلکه فقط دائرهی عام کوچک میشود مثلاً بجای هزار نفر شامل پانصد نفر میشود ولی بازهم عام است.
رابعاً: سلّمنا که باعث مجاز شود، کثرت مجاز با قرینه اشکال ندارد.
بنابراین الفاظی وجود دارد که علی کلّ حال مختصّ به عموم هستند.