99/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصيد و الذباحة/ شرائط الذباحة/ ذبح گاو و شتر
خلاصهی جلسهی قبل
کلام در باب آلت ذبح در ذبح با استیل بود؛ بحث به اینجا رسید که ملاک در تشخیص جنس فلز، نظر اهل خبره است؛ ممکن است عرف عام چاقوی استیل را آهنی نداند ولی عرف خاصّ میگوید اکثر مادّهی تشکیلدهندهی استیل، آهن است و مقداری کروم و نیکل نیز دارد؛ در اینجا عرف خاصّ بر عرف عامّ مقدّم است.
در نتیجه چاقوی استیلی که بیشتر آن را آهن تشکیل میدهد، یک آلت ذبح آهنی است. دلیل تقدیم عرف خاصّ بر عرف عامّ، آیات و روایاتی است که اظهارنظر اهل خبره را حجّت میدانند و همچنین سیرهی عقلاء؛
خلاصهی مباحث گذشته آن شد که در شرایطی که آهن بهراحتی در اختیار هست، ذبح با غیر آهن جائز نیست؛ در فرض علم و توجّه به این حکم، ذبح با غیر آهن جائز نیست و ذبیحه حلال نمیشود. امّا در فرض اضطرار مثلاً در ضیق وقت و احتمال تلف شدن حیوان، جائز است و حلال میشود. این مطالب خلاصهی محتوای روایاتی است که در باب اوّل و دوّم از ابواب ذبائح در کتاب وسائل آمده است. جامع بین این روایات، صحیحهی زید شحّام است که قبلاً گذشت.
امّا در بین این روایات روایتی است منقول از قرب الاسناد که ذبح با غیر آهن را به طور مطلق جائز میداند نه مقید به اضطرار:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ لَا بَأْسَ بِذَبِيحَةِ الْمَرْوَةِ وَ الْعُودِ وَ أَشْبَاهِهِمَا مَا خَلَا السِّنَّ وَ الْعَظْمَ.[1]
فقط دندان و استخوان استثناء شده است؛
مرحوم حرّ عاملی در ذیل این روایت میگوید: أَقُولُ: لَعَلَّهُ مَخْصُوصٌ بِالْعَظْمِ الَّذِي لَايَقْطَعُ الْأَوْدَاجَ لِمَا مَرَّ أَوْ مَحْمُولٌ عَلَى الْكَرَاهَةِ.[2]
استخوان که در این روایت استثناء شده است یا منظور استخوانی است که برنده نیست و نمیتواند اوداج را قطع کند و یا اینکه حمل بر کراهت میشود بهخاطر روایات جواز با آن.
علیکلحال این روایت مؤیّد آن است که در صورت نبود آهن با چیزهای دیگر هم میتوان ذبح کرد و همچنین از این روایت استفاده میشود که در صورت وجود آهن نیز اگر کسی جهلاً یا غفلةً با غیر آهن ذبح کرد، ذبیحه حلال است؛ و روایاتی که میگویند در حال اختیار، آلت ذبح باید آهن باشد مربوط به فرض علم و توجّه است؛ لذا شرطیّت آهن برای آلت ذبح، شرط ظاهری است و در صورت جهل و نسیان و اضطرار ساقط میشود؛ امّا اگر عالماً و عامداً در شرائط عادی که آهن قابل تهیّه است، اگر با غیر آهن ذبح کند، ذبیحه حلال نیست.
روایات اهل سنت
موثّقهی حسین بن علوان در روایات اهل سنّت نیز نظیر دارد:
علی بن حاتم: قلت یا رسول الله! إنّا نصید و لانجد سکّیناً؛ قال: أفری الدم بما شئت و اذکر اسم الله.[3]
پیامبر بصورت یک قاعدهی کلّی میفرمایند: مهمّ آن است که خون کاملاً از بدن حیوان خارج شود با بریده شدن اوداج و اسم خدا.
از مجموع آنچه تا اینجا گفته شد به این نتیجه میرسیم که در مورد استیل بعنوان آلت ذبح، اگر عرف خاصّ بگوید اکثرش آهن است کافی است؛ ولی در شبههی موضوعیّه یعنی موردی که آهن بودنش محرز نشود و اهلخبره نتوانند مشخّص کنند که بیشترش آهن است یا نیست، در اینصورت باید به اصالة عدم التذکیه تمسّک کرد؛ و نمیتوان به عموم یا اطلاق «الّا ما ذکّیتم» یا «لا ذکاة الّا بالحدیدة» تمسّک کرد. زیرا این تمسّک به عام در شبههی مصداقیه است؛ و هیچگاه اصالة العموم یا اصالة الاطلاق نمیتواند فرد و مصداق خود را اثبات کند چون عام و مطلق، شامل افراد محقّقة الوجود و مقدّرة الوجود میشود؛ امّا فردی که نه وجودش و نه تقدیرش مشخّص نیست، نمیتواند توسّط عنوان عام اثبات شود؛ زیرا عنوان عام و عنوان مطلق، توسّط مصادیق و عنوان مصادیق پدید میآید. اگر بخواهیم توسّط عنوان عام ومطلق در مصداق مشکوک عنوانسازی کنیم، دور لازم میآید؛ مثلاً در باب اکرم العلماء یا أعتق رقبة، شامل عالم و رقبهی محقّقة الوجود و مقدّرة الوجود میشود؛ امّا کسی که نمیدانیم عالم یا رقبة هست یا نیست، نمیتوان عالم یا رقبه بودنش را با عموم العلماء یا رقبة اثبات کرد این دور است زیرا عموم و اطلاق عنوان علماء و رقبه، توسّط تکرر وجود مصادیق پدید آمده است.
بنابراین اگر چاقویی مشکوک باشد که آهن است یا نه، نمی توان به عمومات تمسک کرد بلکه شک در تذکیه است و استصحاب عدم تذکیه جاری می شود.
تکمله
ذبح شتر
بحث ذبح با آهن تمام شد؛ امّا نحر که برای شتر است چه حکمی دارد؟ قبلاً گفتیم که ذبح میتواند عنوانی عام باشد و در برخی کتب فقهی آمده بود که ذبح شامل هر حیوانی میشود نهایةً به ذبح شتر، نحر گفته میشود چون کیفیّت اجرایش با بقیّهی حیوانات متفاوت است؛ ذبح در حلقوم انجام می شود و نحر در گودی زیر گلوی شتر؛
نحر در لغت
نحر، اسم است برای بالای سینه؛ فعل آن از باب فعَل یفعَل است؛ نحَر ینحَر: سینهی خود را بالا آورد یا متوجّه کرد مثلًا به طرف قبله؛ نحر الرجل فی الصلاة: (انتصب و نحر صدره) راست ایستاد و سینهاش را جلو آورد.
راغب در مفردات میگوید: النَّحْرُ: موضِع القِلَادةِ من الصَّدر. و نَحَرْتُهُ: أَصَبْتُ نَحْرَهُ، و منه: نَحْرُ البعير.[4]
نحر در اصطلاح
در اصطلاح فقه، ذبح شتر را نحر میگویند؛ اسم جلوی سینه ی شتر، مبدأ و مصدر شده است برای ذبح این حیوان، و کنایه از فعل ذبح میباشد.
محقّق در شرائع میفرماید: الثالث اختصاص الإبل بالنحر و ما عداها بالذبح في الحلق تحت اللحيين فإن نحر المذبوح أو ذبح المنحور فمات لم يحل.[5]
اگر شتر که باید نحر شود ذبح شود، یا حیوان دیگری که باید ذبح شود نحر شود، حلال نیست؛ این بیان شرائع، در واقع توضیح موثقه عمار است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: النَّحْرُ فِي اللَّبَّةِ وَ الذَّبْحُ فِي الْحَلْقِ.[6]
لَبَّه: گودی زیر گلو که نحر در آنجا انجام میشود.
ذبح گاو
گوسفند و بز و امثال اینها، باید ذبح شوند و شتر باید نحر شود. امّا در مورد گاو با توجّه به بزرگی این حیوان و سختی ذبحش، در روایات سؤال شده است که آیا گاو را میشود مانند شتر نحر کرد؟
يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ: إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ لَا يَذْبَحُونَ الْبَقَرَ إِنَّمَا يَنْحَرُونَ فِي لَبَّةِ الْبَقَرِ فَمَا تَرَى فِي أَكْلِ لَحْمِهَا قَالَ فَقَالَ فَذَبَحُوهٰا وَ مٰا كٰادُوا يَفْعَلُونَ لَاتَأْكُلْ إِلَّا مَا ذُبِحَ.[7]
امام کاظم علیه الیسلام میفرمایند: فَذَبَحُوهٰا وَ مٰا كٰادُوا يَفْعَلُونَ لَاتَأْكُلْ إِلَّا مَا ذُبِحَ. یعنی قرآن برای گاو ذبح بکار برده است؛ سپس میفرمایند: فقط از گوشت گاوی میتوان خورد که ذبح شود.