99/10/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصيد و الذباحة/شرائط الذابح /آلت ذبح
خلاصه جلسه قبل
بحث هفتگی در مسألهی ذَبح بود. کلام به آلت ذبح رسید؛ از کلمات علماء در طول تاریخ استفاده میشود که مرام و مسلک شیعه به پیروی از اهل بیت علیهمصلواتالله که اسلام ناب محمّدی را ترویج کردهاند این بوده است که آسانترین روش و بهترین وسیلهای که برای قطع اوداج اربعه استفاده کردهاند آهن تیز است و بقیّهی اشیاء موجود در روایات و عرف این استعداد را ندارند. مصداق واضح قاطع، آهن تیز است.
امام صادق علیه السلام در صحیحه محمد بن مسلم فرمود:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الذَّبِيحَةِ بِاللِّيطَةِ وَ بِالْمَرْوَةِ فَقَالَ لَا ذَكَاةَ إِلَّا بِحَدِيدَةٍ.[1]
کلمهی حدیدة بمعنای تیز است که فرد رایج آن آهن و در قالب چاقوی تیز میباشد. در لغت حدیدة و حُداة بمعنای چاقوی تیز است که غالباً از آهن بوده است. و الّا اگر چیز دیگری مثلاً سنگ تیز همانطور عمل کند، عنوان حدید لغوی حدید بر آن صادق است. زیرا «حدّ یحدّ» یعنی چاقو را تیز کرد. بنابراین اصل این لغت بمعنای تیزی است. چون آهن آسانترین فلزّ تیزشونده بوده و بشر از قدیم با آن انس گرفته، لفظ حدید برای آن وضع تعیّنی پیدا کرده است.
قرآن نیز این نکته را در حدید بیان کرده است در آیهی 25 سورهی حدید میفرماید: ﴿أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ﴾[2] بأس شدید همان برندگی و قاطعیّت و ایجاد جراحت است که توسّط شمشیر و نیزه و غیره از جنس آهن، پدید میآمده است که غالب تأثیرگذاری آن، برّندگی و قاطعیّت است و «بأس شدید» ناظر به همین جهت است. تیزی، عنوان غالب برای آهن است که بطور واضح در آیهی 22 سورهی قاف آمده است: ﴿فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ﴾[3] ما حجاب را از چشم تو برداشتیم پس بینائی تو تیز شد. «بصر حدید» یعنی دیدگاه و نگاه تیز؛ بنابراین عقل و عرف میگوید در صورت وجود آهن تیز بهترین وسیلهی قطع اوداج اربعه یا حلقوم از جهات مختلف میباشد. و اگر نبود هر وسیلهای که عملکرد آن را داشته باشد کافی است. همانطور که امام صاددق علیه السلام در صحیحهی زید شحام فرمود:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ لَمْ يَكُنْ بِحَضْرَتِهِ سِكِّينٌ أَ يَذْبَحُ بِقَصَبَةٍ فَقَالَ اذْبَحْ بِالْحَجَرِ وَ بِالْعَظْمِ وَ بِالْقَصَبَةِ وَ الْعُودِ إِذَا لَمْ تُصِبِ الْحَدِيدَةَ إِذَا قَطَعَ الْحُلْقُومَ وَ خَرَجَ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ بِهِ[4]
حجر: سنگ، عظم: استخوان، قصبة: نی؛ عود: چوب.
شاهد بر این مطالب نُه روایتی است که در وسائل آمده است که چهار روایت در فرض دسترسی به آهن و چاقوی تیز است و پنج روایت در فرض عدم دسترسی به آهن می باشد.
دو روایت از چهار روایت اوّل، صحیحه است: صحیحهی محمد بن مسلم و صحیحهی حلبی؛ سومّی روایت ابی بکر حضرمی است (عبدالله بن محمد ابوبکر حضرمی) که کشی و شیخ طوسی او را مدح کردهاند ولی توثیق نشده است لذا روایت یا حسنه است یا ممدوحهی مطلق؛ و روایت چهارم مرسله است؛ درهر صورت این چهار روایت آهن تیز را مصداق واضح آلت ذبح میدانند.
پنج روایت آخر بعضی صحیحه و بعضی ممدوحه است و خصوص روایت پنجم، چون حسین بن علوان بین مشاهیر رجال توثیق نشده است روایتی است برزخی بین حسنه و موثّقه.
در مجموع، همهی این روایات با هم برای مانحنفیه کافی است.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ لَا بَأْسَ بِذَبِيحَةِ الْمَرْوَةِ وَ الْعُودِ وَ أَشْبَاهِهِمَا مَا خَلَا السِّنَّ وَ الْعَظْمَ.[5]
مروة: سنگ تیز؛ عود: چوب؛ سنّ: دندان؛ عظم: عظم: استخوان.
مرحوم شیخ حرّ عاملی میفرماید: استثناء استخوان در این روایت یا حمل میشود بر استخوانی که برنده نیست (چون اگر برنده باشد فرقی با بقیّه ندارد) یا حمل بر کراهت میشود.
نظر استاد
بنابراین در فرض عدم تمکّن از آهن، هر چیزی که قطعکننده باشد کافی است مگر ناخن که محلّ کلام است و همچنین دندان فی الجمله.
باتوجّه به مطالب مذکور نظریّهی کلّی شیعه این است که در شرائط عادی و وجود آهن و چاقوی تیز، فبها و الّا هر چیزی که بتواند کار آن را انجام دهد و قاطع باشد نه درنده یا مجروحکننده.
امّا نظریّهی اهل سنّت
اوّل: مالکی
احمد بن رشد قرطبی اندلسی (مالکی مذهب) در کتاب بدایة المجتهد و نهایة المقتصد میگوید: اجمع العلماء علی أن کل ما انهر الدم و فری الأوداج من حدید أو صخر أو عود أو قضیب أن التذکیه به جائز.[6] هر چیزی که باعث خارج کردن خون از حلقوم شود.
دوّم و سوّم: حنفی و شافعی
علاءالدین محمد سمرقندی (حنفی مذهب) در تحفة الفقهاء[7] میگوید: آلت ذبح بر دو قسم است: پارهکننده و قطعکننده؛ اگر قطعکننده باشد کافی است چه آهنی و چه غیرآهنی؛ آلت ذبح باید قاطع باشد و اوداج اربعه را جدا کند چون پیامبر فرمود: کل ما انهر الدم و افری الأوداج فهو ذکاة؛ هر وسیلهای که خون را کامل بریزد و اوداج را ببرد و قطع کند (نه اینکه بدَرَد) حیوان مذکّی میشود؛ و قال اصحابنا إذا ذبح بظفر منزوع أو سنّ منزوع جاز مع الکراهة. و قال الشافعی لایجوز؛ اصحاب ما (حنفیها) میگویند ذبح حیوان با ناخن یا دندان تیزی که از بدن جدا شده، جایز است ولی مکروه است. و شافعی میگوید جایز نیست.[8]
چهارم: حنبلی
ابن قدامه (حنبلی مذهب) در کتاب المغنی میگوید: امّا الآلة فلها شرطان: الأول أن تکون محدّدة تقطع؛ الثانی أن لاتکون سنّا و لا ظفرا. فإذا إجتمع هذان الشرطان فی شیئ حلّت الذبیحة سواء کان حدید أو حجر أو لیطة أو عود. بهذا قال الشافعی و نحوه مالک و أبوحنیفة؛ آلت ذبح دو شرط دارد: اوّل اینکه تیز و قطعکننده باشد؛ دوّم اینکه دندان و ناخن نباشد. اگر این دو شرط در شیئی وجود داشته باشد ذبیحه حلال میشود و فرقی ندارد که آهن باشد یا سنگ یا نی تیز یا چوب.
سپس میگوید: شافعی و مالک و ابوحنیفه نیز نظرشان همین است. لکن در نقل سمرقندی دیدیم که شافعی ناخن و سنّ را جائز میداند با کراهت.[9]
بنابراین نظر چهار مذهب اهلسنّت تقریباً شبیه هم است؛ فقط مذهب شافعی با ناخن و دندان را جائز نمیداند. امّا طبق بیان سمرقندی، ناخن اگر متّصل به بدن باشد جنبهی دربندگی پیدا میکند و حیوان را تبدیل میکند به منخنقة یعنی گویا با خفهکردن مرده است نه با ذبح؛ لذا طبق آیهی قرآن میته است[10] ولی اگر ناخن از بدن جدا باشد و اوداج اربعه را ببرد جائز است.
نظریّات پنج مذهب عالم اسلام یعنی شیعه و مذاهب اربعهی اهلسنّت بیان شد؛ نقطهی اختلاف شیعه و سنّی در دو مورد است:
1ـ آهن؛ اهلسنّت غالباً هر شیئ برندهای را کافی میدانند چه آهن در دسترس باشد و چه نباشد. ولی شیعه در وهلهی اوّل آهن و اگر نبود هر شیئ تیزی که کار آهن و چاقو را انجام بدهد.
2ـ ناخن و دندان؛ اینها مظهر درّندگی و خشونت است لذا از جهت اخلاقی و کرامتهای انسانی شایستگی ذبح را ندارد لکن همانطور که در کلمات بعضی از فقهاء آمده است که اگر برنده و قابل استفاده باشد، جائز است. لکن مشهور از فقهاء جائز نمیدانند. مگر در شرائط غیرعادی که آهن در دسترس نیست و ذبح ضروری است.