99/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصيد و الذباحة/شرائط الذابح /اسلام
خلاصه جلسه قبل
بحث هفتگی در مسألهی ذَبح بود. کلام به جهت پنجم از کیفیّت ذبح رسید؛ گفتیم ازهاق روح ذبیحه باید بعد از اتمام کارهای ذبح باشد و علامت آن حرکت اعضاء حیوان و خروج خون با شدّت است. در این جهت اهل سنّت با شیعه موافقند فقط میگویند:"علم به بقاء حیات کافی است چه این دو علامت باشد یا نباشد امّا غالبا این علائم در ذبح صحیح وجود دارد".
بحث در رکن اوّل از ارکان ذبح یعنی کیفیّت ذبح تمام شد.
رکن دوّم: ذابح مسلمان باشد
محقّق حلّی در شرایع میگوید: يشترط فيه الإسلام؛ و صاحبجواهر میفرماید: لا خلاف فيه.
بنابراین ذبح بتپرست و کفّار غیرکتابی مثل خوارج، غلاة، نواصب و امثالهم، میته و حرام است حتّی اگر نام خدا را ببرند.
شهید در مسالک این نظریّه را مورد اتّفاق همهی مسلمین میداند.
لکن صاحبجواهر میفرماید: مشهور است که کافر نمیتواند ذبح شرعی کند گرچه کتابی باشد و نام خدا را هم ببرد. بعد از صدوقین اجماع است که این از متفرّدات امامیّه است. و کاد ان یکون که از ضروریات مذهب است و دلیل بر آن روایات میباشد.[1]
بنابراین ذبح کفّار غیر کتابی بالإتّفاق میته و حرام است امّا در مورد ذبح کفّار کتابی، چهار نظریّه وجود دارد:
نظریّهی اوّل (مشهور)
قول مشهور این است که ذبیحهی اهل کتاب میته و حرام است. بدلیل آیات و روایات.
﴿وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ﴾[2] ؛ استدلال به این آیه به اینصورت است که کافر خدا را نمیشناسد تا نام خدا را ببرد و اعتقادی به تسمیه ندارد.
﴿لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا﴾[3] اگر ذبیحهی آنها را قبول کنیم اعتماد بر آنهاست و چون بحث حلّیّت و حرمت است مسأله_ی مهمّی است لذا نباید به انها اعتماد کرد.
صحیحهی حلبی
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ ذَبَائِحِ نَصَارَى الْعَرَبِ هَلْ تُؤْكَلُ فَقَالَ كَانَ عَلِيٌّ يَنْهَى عَنْ أَكْلِ ذَبَائِحِهِمْ وَ صَيْدِهِمْ فَقَالَ لَا يَذْبَحْ لَكَ يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ أُضْحِيَّتَكَ.[4]
نظریّهی دوّم (قدیمین: ابن ابی عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی)
این دو عالم بزرگ می فرمایند: ذبیحهی اهل کتاب حلال است لکن منظور ایشان یهودیان و نصرانیان است؛ ذبیحهی مجوسی را میته و حرام میدانند. بدلیل آیات و روایات
﴿وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾[5] از جمله غذاهای اهل کتاب غذایی است که از ذبیحه درست شود.
﴿ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾[6] اگر اهل کتاب نام خدا را بر ذبیحه ببرد حلال است.
صحیحهی محمد حلبی
عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ ذَبِيحَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ نِسَائِهِمْ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[7]
نطریّهی سوّم (شیخ صدوق)
اهل کتاب اگر نام خدا را به زبان بیاورد حلال است و الا حرام است.
دلیل همان آیه ی قبل است (وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ)
صحیحهی حریز
عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُمَا قَالا فِي ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَإِذَا شَهِدْتُمُوهُمْ وَ قَدْ سَمَّوُا اسْمَ اللَّهِ فَكُلُوا ذَبَائِحَهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَشْهَدْهُمْ فَلَا تَأْكُلْ وَ إِنْ أَتَاكَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ فَأَخْبَرَكَ أَنَّهُمْ سَمَّوْا فَكُلْ.[8]
اگر دیدید یعنی یقین کردید حلال است
نظریّهی چهارم (اهل سنّت)
اکثر اهل سنّت ذبیحهی اهل کتاب را حلال میدانند الّا ذبیحهی مجوسی را؛ زیرا اهل سنّت مجوسیان را اهل کتاب نمیدانند.
دلیل این قول همان آیهی قبل است و روایاتی که خودشان نقل میکنند؛ لکن عرض شد اهل سنّت مجوس را اهل کتاب نمیدانند. در ذیل آیهی ﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ﴾[9] فخر رازی، طبری، زمخشری و دیگر مفسّرین اهل سنّت میگویند مجوس از یهود و نصاری جداست ولی علامه طباطبائی میفرماید از همین آیه استفاده میشود که مجوس اهل کتاب است زیرا مجوس در کنار یهود و نصاری قرار گرفته است «الَّذينَ آمَنُوا» وَ «الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ» وَ «الَّذينَ أَشْرَكُوا» سه موصول با صله آمده است؛ مجوس و یهود و نصاری و صابئین، یک صلهی واحد برای موصول دوّم در آیه میباشند. بنابراین در رتبهبندی معرفتی، اوّل مؤمنین هستند؛ دوّم یهود، نصاری، صابئین و مجوس؛ و سوّم مشرکین. بنابراین طبق این آیه پیروان مجوس که صاحب کتاب بوده است، اهل کتاب هستند و ذبیحهی آنها حلال است.
صاحبجواهر روایات باب ذبح اهل کتاب را 12 طائفه ذکر میکند و در پایان میفرماید روایاتی که ذبیحهی اهل کتاب را حلال میدانند موافق با اهل سنّت است و حمل بر تقیه میشوند.
امّا در مقابل، شهید در مسالک ج11 ص 452 ادلّهی طرفین را تقل میکند و ادلّهی قائلین به جواز را تقویت میکند؛ ادلّهی قائلین به حرمت را مفصّل ذکر میکند و جواب میدهد؛
در مورد آیهی «وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ» میفرماید اگر اسم خدا برده نشد حرام است متعلّق نهی، أکل ما لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ میباشد چه مذکِّی مسلمان باشد یا کافر؛ حتّی اطلاق آیه تمام کفّار را شامل میشود اگر اسم خدا برده نشود میته و حرام است امّا اگر اسم خدا برده شد حلال است؛ البتّه نمیخواهیم از مفهوم استفاده کنیم که گفته شود مفهوم حجّت نیست بلکه مفهوم این آیه یک منطوق مستقلّ در قرآن دارد: ﴿فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾[10] دلالت اقتضائی و مفهومی آن آیه در منطوق این آیه آمده است.
امّا دلیل دیگر که گفتید:"کافر اسم خدا را بلد نیست و اعتقاد ندارد"، از کجا میگویید کافر اسم خدا را نمیگوید و خدا را نمی شناسد و اسم او را نمیبرند. این عجیب است؛ کفّار کتابی خدا را قبول دارند و تثلیثی که به کفّار کتابی نسبت داده میشود او را از اصل اقرار به خدا خارج نمیکند. از طرفی بعضی از جهلهی مسلمین عقائدی بدتر از این دارند مانند مجسّمه؛ ولی ذبیحهی آنها حلال است.
فرمایش شهید دقیق و قابل دقّت است؛ آیات نظر به مذکِّی ندارند بلکه مهمّ تسمیه است.
امّا در مورد روایات میفرماید: روایات صحیحه دلالتی بر حرمت ندارند؛ و روایاتی که دلالت دارند، معتبر نیستند. (بلکه روایات صحیحی وجود دارد بر حلّیّت) سپس دو روایت بر حلیت ذکر میکند.
صحیحهی زراره
فَأَمَّا مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ فِي ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ وَ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَتَهُ حَتَّى تَسْمَعَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ قُلْتُ الْمَجُوسِيُّ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لٰا تَأْكُلُوا مِمّٰا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ. [11]
حضرت در مورد اهل کتاب میفرمایند: اگر اسم خدا را ببرد حلال است؛ و به همان آیه را استشهاد میکنند. همچنین صحیحهی جمیل، صحیحهی حلبی، صحیحهی حریز و روایات دیگری را ذکر میکند که دلالت دارند بر حلّیّت ذبیحهی اهل کتاب بشرط تسمیه.
لکن فرق آنان با مسلمانان این است که در مورد مسلمان اگر یقین کردیم به عدم تسمیه، حرام است ولی برای حلّیّت، یقین به تسمیه لازم نیست بلکه اگر علم نداریم، محکوم به حلّیّت است ولی در مورد اهل کتاب برای حلّیّت باید یقین به تسمیه داشته باشیم و اگر علم نداریم محکوم به حرمت است.