99/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصيد و الذباحة/ذبح /مقدمه
مقدمه
با توجّه به کثرت جمعیّت جهان و صنعتی شدن ابعاد مختلف زندگی انسان، و نیاز فراوان مادّی به تنوّع امکانات معیشتی خصوصاً در قسمت غذا و درمان، پدیدههایی در تغییر و تحوّلات علمی ظاهر میشود که سابقهی دوران زمان تشریع را ندارد و طبق ظواهر ادلّه، گویا نمیشود مسألهی بهرهوری از اشیاء تولیدی جدید را بررسی کرد و پاسخ داد؛ لکن این شبهه پدید میآید که آیا در این پدیدههای جدیدی که در مسائل قضا و درمان اتّفاق میافتد حکم شرعی وجود دارد یا نه؟ اینجاست که عنوان فراورده بعنوان یک پدیدهی مستحدث، موضوعات جدیدی را آشکار میکند و یقیناً نیاز به پاسخ و بیان شرع مقدّس دارد و بر عهدهی علمای حوزهی علمیه است که بعنوان پرچمداران شریعت، حکم مناسب با این موضوعات را با تحقیق و تفحّص در ادلّهی شرعیّه استخراج کنند و در اختیار جامعه قرار دهند؛ و کاملاً واضح است که اسلام تا قیام قیامت به همهی نیازهای زندگی انسان از نظر حکم چه حکم تکلیفی و چه حکم وضعی، پاسخگوست و هیچ بنبستی در مسیر بیان وظائف انسانِ رو به خدا وجود ندارد و فقه آل محمد مناسب با هر زمانی بصورت پویا همراه حوادث جدید پیش میآید و در همهی زمانها وظیفهی انسان خداجو را در ابعاد مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بیان کرده و در اختیار طالبان و حقجویان قرار میدهد.
موضوع بحث ما میتواند از دو جهت مورد بررسی و تحقیق قرار بگیرد:
عنوان اول: فراروی، فراورش، فرورش، انتاج یا تولید؛ این عناوین معنای مصدری دارند یعنی کار بر روی موادّ خام در قسمت غذا یا درمان، نسبت به زندگی مادّی انسان برای بدست آوردن محصولات جدید و متنوّع بعنوان یک صنعت و حرفه در خوراکیها؛ حکم این کارها و تولیدات جدید را باید بعنوان موضوعات جدید فقهی بررسی و مشخّص کنیم.
عنوان دوم: فراورده، محصول، تولید شده، منتَج یا مولَّد؛ اینها معنای اسم مصدری دارند یعنی محصولات و آنچه از این صنایع جدید، پدید میآید.
تحقیق در این دو جهت نسبت به صنعت گوشت و پدیدههای خوراکیِ گوشتی با محوریّت ذبح نزد دو فرقهی شیعه و سنّی، مورد بحث ماست.
باتوجّه به این مقدّمه وارد بحث ذبح می شویم که اوّلین گام در تولید و فراوری این محصولات است؛
بحث لغوی
ذَبح (به فتح ذال) مصدر مصدر است برای فعل «ذبَح یذبَح»؛ یعنی قطع حلقوم گوسفند یا هر حیوانی؛ چون معروفترین حیوانی که مورد استفادهی بشر قرار میگیرد گوسفند است و نجعل الله فیه البرکة»؛
ذِبح (به کسر ذال) اسم مصدر است یعنی حیوان ذبح شده؛ همانطور که در قرآن در داستان ابراهیم و اسماعیل، بعد از آنی که کارد حلقوم اسماعیل را نبرید، قوچی از بهشت آمد ﴿وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ﴾[1] با کلمهی ذِبح؛ یعنی گوسفندی بهشتی بعنوان مذبوح انتخاب شد و بجای اسماعیل مورد ذَبح ابراهیم قرار گرفت. این کلمات ذَبح و ذِبح در لغت اختصاص به گوسفند ندارد بلکه شامل هر حیوانی میشود؛ مذبوح بر هر حیوانی اطلاق می شود که طبق شرائط خاصّی مورد ذَبح واقع شده باشد. ابن منظور در لسان العرب می گوید: و في الحديث: كلُّ شيء في البحر مَذْبوحُ أَي ذَكِيّ لا يحتاج إِلى الذبح. برای اینکه بدانیم کلمهی ذبح، توسعهی معنوی دارد و اختصاص به گوسفنه ندارد بلکه اختصاص به حیوان نیز ندارد این عبارات را از لسان العرب ذکر میکنم.
و في حديث أَبي الدرداء: ذَبْحُ الخَمْرِ المِلْحُ و الشمسُ و النِّينانُ؛ النِّينان: جمع نون، و هي السمكة؛ ذبح شراب با سه چیز است: نمک، خورشید و ماهی؛ یعنی شراب را با نمک و گوشت ماهی مخلوط کرده و در آفتاب می گذاریم، پاک می شود. یعنی ذبح حتی اضافه به خمر هم شده است.
قال ابن الأَثير: هذه صفة مُرِّيٍّ يعمل في الشام، يؤْخذ الخَمْرُ فيجعل فيه الملح و السمك و يوضع في الشمس، فتتغير الخمر إِلى طعم المُرِّيِّ، فتستحيل عن هيئتها كما تستحيل إِلى الخَلِّيَّة؛ این کار را در سرزمین شام انجام میدادهاند که در خمر، مقداری نمک و گوشت ماهی ریخته و آن را در آفتاب قرار دهیم؛ شراب استحاله میشود و طعم غذا میگیرد همانطور که گاهی استحاله میشود و به سرکه تبدیل میشود.
يقول: كما أَن الميتة حرام و المذبوحة حلال فكذلك هذه الأَشياء ذَبَحَتِ الخَمْرَ فحلّت، و استعار الذَّبْحَ للإِحْلال. و الذَّبْحُ في الأَصل: الشَّقُّ. همانطور که حیوان میته حرام است ولی مذبومه حلال است، یعنی ذبح باعث حلّیّت گوشت میشود، باعث حلّیّت خمر نیز میشود پس ذَبح استعارهی در احلال است گرچه در اصل لغت بمعنای شقّ و جدا کردن است.
بنابراین در معنای لغوی ذبح، نوعی از احلال و مطابقت با طبع انسانِ الهی نهفته است و برهمین اساس در فقه ال محمّد و اسلام عزیز، عنوان تذکیه و همچنین ذکاة، معادل ذبح قرار دارد
شیخ طوسی در خلاف میگوید: الذكاة لا تقع مجزئة إلا بقطع أشياء أربعة: الحلقوم و المريء و الودجين. [2]
شهید اوّل در لمعه میگوید: الْفَصْلُ الثَّانِي: فِي الذبَاحَةِ.[3]
شهید ثانی در شرح لمعه میگوید: اگر مصنّف عنوان بحث را ذکاة قرار میداد همانطور که در دروس گفته است بهتر بود چون شامل هر ذبحی میشد.[4]
بنابر آنچه گذشت معنای اصطلاحی کلمهی ذبح در فقه به همان معنای لغوی است باضافهی نوعی تطهیر و احلال و گوارا کردن.
نکته
باید توجّه داشت که کلمهی ذکاة با کلمهی زکاة متفاوت است؛ اوّلی بمعنای ذبح و نحر آمده و واسم مصدرش تذکیه است؛ امّا دوّمی بمعنای تطهیر و پاک کردن است لکن گویا یک ارتباط معنوی از نظر کمال و تمامیّت در هردو وجود دارد. در قرآن نیز هردو تعبیر آمده است سیأتی.