1403/07/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث مستحدثه/امنیت فضای مجازی /واژه شناسی فقه امنیت
مقدمه ای در آغاز بحث فقه مطرح شد و گفتیم فقه امنیت یعنی فقه تأمین سلامت دنیا و آخرت جامعه، این تأمین امکان ندارد مگر با وجود یک نظام، حاکمیت، قدرت و اقتدار در جامعه مسلمین؛ حقیقت امنیت و سلامت در کلام معصومین به شکل های مختلف آمده است از جمله:
عن صادق علیه السلام: ثَلاثةُ اَشیاءٍ یَحتاجُ الناسِ طرّا اِلیها: الاَمنُ و العَدلُ و الخصبُ[1] امنیت و عدالت و آسایش
عن علی علیه السلام: رَفاهیَّةُ العَیشِ فِی الاَمن[2] آرامش زندگی در امنیت است
عن علی علیه السلام: شَرُّ البِلادِ بلدٌ لا اَمنَ فیهِ وَ لا خصبَ[3] بدترین شهرها آنست که در آن امنیت وآسایش نیست
عن الصادق علیه السلام: نِعمتانِ مَکفورتانِ اَلامنُ و الۡعافِیة[4] دو نعمت امنیت و عافیت در معرض کفرانند
از این طیف بیانات معصومین در قوامیس وحیانی فراوان است لذا بحث فقه امنیت می طلبد نگاه محققین حوزه علمیه را به سمت امنیت اجتماعی ببرد، امنیت فردی جزئی است و جزئی "لاکاسبٌ و لا مکتسب" امنیت فردی یا خانوادگی جزئیاتی هستند پراکنده که نمی توانند به زندگی اجتماعی انسان نظم دهند و خودِ پراکندگی زندگی انسان در کره زمین مستلزم تشتت و عدم امنیت است یعنی نگاه به امنیت از عینک فرد گرایی لازمه اش عدم امنیت است "یلزم من وجوده عدمه" اینکه هر کسی به فکر خودش و امان خود و خانواده اش باشد جامعه را در امنیت قرار نمی دهد بلکه گرفتار تشتت می کند و می شود عدم امنیت از این باب اگر مانند حضرت امام رضوان الله تعالی علیه می فرماید: الاسلام هو الحکومة ذات اسلام حکومت و نظام اجتماعی است که به عنوان یک فرضیه آن را نقد یا اثبات می کنیم.
بر اساس این فرض که اسلام حقیقی اسلامی است که نظام دارد و شاید با دقت های عقلی هم این حقیقت قابل دسترس باشد اسلام اگر خاتم و جامع است و دنیا و آخرت انسان را در همه جهات هدف گرفته، محال است با نگاه فردی و خانوادگی در کره زمین تحقق پیدا کند و "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه" معنا بگیرد لذا وقتی در قسمت های مختلف ابواب فقه ورود پیدا می کنیم به نظر می رسد که این حقیقتی است که باید حوزه های علمیه و طلاب بر روی آن بیندیشند و فکر کنند سالهای سال و قرن ها باور مسلمانان این بوده که به زندگی خودت مشغول باش و به جامعه نگاه نکن چه کسی حاکم است چه کسی محکوم؛ اسلام را منحصر شدن در یک سری احکامی که ابعاد زندگی شخصی و فردی را تعریف می کند می دانستند؛ مازاد آن دو نظریه است :
گروه اول : گروهی با توجه به مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی له الفرج این ها را کنار می گذارند و می گویند اگر رفتید سراغ نظام و سازماندهی امور و جامعه باعث می شود ظهور امام زمان به تأخیر بیفتد اصلاح و آبادی و نظم دادن به جامعه یعنی صلاح در حالی که موضوع و ماهیت تعجیل ظهور تکثیر فساد است و نباید به سراغ اصلاحات رفت این فکر نادری است که در میان شیعیان وجود دارد.
گروه دوم : بعضی با عبارت های دقیق تر بیان می کنند که ادله ما جواب نمی دهد و نظام در زمان غیبت مشروعیت ندارد و باید مأذون من قِبل معصوم باشد معصومین این اذن را نداده اند که در زمان غیبت کبری کسی علمی را بر پا نموده و حکومتی را ایجاد نماید.
این ها نگاه های عجیبی است که گاهاً بین بسیاری از بزرگان حوزه وجود داشته است و به خاطر همین وقتی امام رضوان الله تعالی علیه در میان اوضاعی که حوزه های علمیه داشتند و اکثراً تفکر نظام فردی داشتند نه اسلام اجتماعی به میدان می آید و جامعه ایران را با 35 میلیون جمعیت بسیج می کند با فکری اینچنین که سیاست عین دیانت است و در اسلام نظام گرایی اصل و فرد گرایی فرع است، باید از آن به عنوان یک معجزه و کرامت تعبیر کرد
از جمله شخصیت های بزرگی که در تاریخ حوزه های علمیه درخشیدند و پرتوهایی از اسلام نظام گرایی از نوشته جات شان در شرایط سخت دیده می شود، مرحوم شهید اول است شمس الدین محمد بن جمال الدین مکی عاملی شخصیتی که در قرن هشتم 734 متولد و متوفی 786 است شهید اول 52 سال عمر با برکت داشت که با شهادت به اتمام می رسد با یک اتهام یک سال در زندان به سر می برد و در آنجا طی 7 ماه و 7 روز لمعه دمشقیه را به نگارش در می آورد در حالیکه فقط مختصر النافع محقق صاحب شرایع را در اختیار داشته است و بعد مرحوم شیخ عباس قمی می فرماید: "و ان کل ما قیل او یقال فی حقه فهو دون مقامه و مرتبته" هر چه از فضیلت این شیخ بگوئید کم گفته اید
شهید اول در کتاب القواعد و الفوائد (که کتابی متین و دقیق است و به نظر می رسد اگر حوزویان بخواهند شم اسلام سیاسی و اجتماعی شان با علمای پیشین تلطیف و تطبیق شود یکی از کتاب های خوبی که می تواند ابعاد فنی اسلام و نوگرایی و به روز بودن اسلام را تعریف می کند همین کتاب است) در جلد اول از صفحه 30 به بعد قاعده سوم چنین می گوید (شیوه و سبک مرحوم شهید برای ورود به بیان فقه در این کتاب اینست که قاعده به قاعده مطالب را بیان می کند و ابتدا از حکم شروع می کند): الحکم الشرعی ینقسم الی الخمسة المشهوره کل ذلک ینحصر فی اربعة اقسام العبادات و العقود و الایقاعات و الاحکام و وجه الحصر ان حکم الشرعی إما أن تکون غایتة الآخرة او الغرض الأهم منه الدنیا الاول العبادات (احکام شرعی گاهی هدف و غایت آن آخرت و گاهی آبادی دنیا است قسم آباد کردن آخرت، عبادات است) و الثانی اما ان یحتاج الی عبارة (اولی یا نیاز به لفظ دارند یا ندارند) و الثانی الأحکام (آنکه نیاز به لفظ ندارند احکام است) و الاول اما ان تکون العبارة من اثنین تحقیقا أو تقدیرا (آن که نیاز به لفظ دارد یا از طرفین است تحقیقا(لفظ واضح)یا تقدیرا (معاطات) و یا طرفین ندارد ) و الاول العقود و الثانی الایقاعات بعد از بیان این موارد می رسد به قاعده ششم کل حکمٍ شرعی یکون الغرض الاهم منه الدنیا سواء کان لجلب النفع او دفع الضرر یُسمی معاملةً سواء کان جلب النفع او دفع الضرر مقصودین بالاصالة او بالتبعیة فالاول ما یدرک بالحواس الخمس (هر حکمی که بخواهد دنیای بشریت را آباد نماید به جهت جلب منفعت یا دفع ضرر اسمش معامله است) و بعد سراغ بحث اسباب و وسائل شریعت می رود و ابتغوا الیه الوسیله در بحث فقه بحث اسباب و وسائل را مطرح می کند که فقه آل محمد صلی الله علیه و اله یک سری اسباب هستند برای زندگی انسان بر روی کره زمین در بین نام بردن وسائل می گوید: الوسیله الرابعة: ما هو وصلة الی حفظ المقاصد الخمسه (احکامی که باعث می شوند انسان به حفظ مقاصد پنجگانه برسد) مقاصد الشریعه که در عبارات متاخرین آمده در قرن هشتم توسط مرحوم شهید دقیق آورده شده است مقاصد خمسه: هی النفس و الدین و العقل و النسب و المال التی لم یات تشریع الا بحفظها و هی ضروریات الخمس (تمام شرایع آسمانی برای حفظ این پنج تا است که ضرورتهای زندگی است و حفظ النفس بالقصاص او الدیه او الدفاع (تمام احکام قصاص و دیه و دفاع آمده است تا انسان را از جهت نفس حفظ نماید) حفظ الدین بالجهاد و قتل المرتد (بحث جهاد و از بین بردن موانع) حفظ العقل بالتحریم المسکرات و الحد علیها و حفظ النسب بالتحریم الزنا و اتیان الذکران و البهائم و تحریم القذف و الحد علی ذلک (که ابعاد فراوانی از فقه را در بر می گیرد) و حفظ المال بالتحریم الغصب والسرقة و الخیانة و قطع الطریق و التعزیر علیها
وقتی به این مطالب به عنوان حفظ مقاصد الشریعه نگاه می کنیم این می شود که انسان از جهت نفس زندگی از جهت دین عقیده از جهت عقل فهم و درک از جهت خانواده و اجتماع نسب و از جهت اموال که پنج محور اساسی و کل است برای معیشت او بر روی کره زمین باید محافظت شود
قاعده ای در اصول و فقه داریم که می گوید احکام الهی الطاف هستند در احکام عقلیه عقل یک سری مسائل را درک می کند نهایتا در مقام اجرا و عمل در میدان نیاز به کمک دارد اینجاست که انسانیت پایه و اصل است نهایتا انسانیت که همان عقلانیت است کمک نیاز دارد زیرا در بسیاری موارد عقل نمی تواند درک کند در میدان زندگی چه چیزی به خیر و صلاح اوست که شریعت به کمک او آمده و آن خیر و صلاح را بیان می کند؛ عقل این مسأله را درک می کند که حفظ زندگی انسان بر روی کره زمین در امنیت و به دور از اضطراب ضروری اوست ما ینبغی ان یُفعل عقل عملی و عقل نظری در میدان زندگی بشر درک می کند که انسان بما هو انسان باید بهترین زندگی و بهترین نظام را داشته باشد و نیز عقل درک می کند که نظم و سلامت و عافیت بدون قدرت امکان ندارد؛ عقل با ابزار آلات درونی از حس های مختلف این را می فهمد که انسان اجتماع گرا هست و برای تأمین زندگی اجتماعی نیاز به قدرت دارد و بسیاری از ادله دینی و شرعی ما ارشاد به این مسأله هستند از جمله "و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه" و بسیاری از آیات دیگر که قدرت و قوت را لازمه خوب زیستن انسان تعریف می کنند این قدرت در زندگی فردی پدید نمی آید، انسانی نمی تواند بگوید خود و محدوده خانواده خودم را امن نگه می دارم و کاری به جامعه و بازار و خیابان و شهر و مدنیت ندارم این مساله امکان ندارد تمام این موارد را عقل می فهمد و همچنین درک می کند که زندگی فرد در جامعه بشری بدون اتصال به دیگران ممکن نیست حال متحیر می ماند که نوع ارتباط انسان با انسان در جاهای مختلف چگونه باید باشد مقداری را می فهمد و نظری ها را درک نمی کند مثلا در زندگی اجتماعی تمام آداب همسایه داری و حقوق شهروندی و حقوق اجتماعی را عقل درک نمی کند بسیاری از احکام الهی که سراغ جامعه می آید حتی در باب معاملات که در بحث فقه موجود است عقل از درک آن عاجز است مثال ساده در باب عقود و ایقاعات که قرار است افراد بشر با آن سرو کار داشته باشند مثلا عربیت باید وجود داشته باشد یا لفظ حتما باید بکار برده شود و یا در بحث نکاح باید عقد به زبان جاری شود و معاطات نمی شود اینجاست که باید دین و شرع به میدان آیند و دستور دهند
بنابراین اگر ما بحث نظام را در زندگی متعالی انسان توسط عقل باور داریم، نظام یعنی قدرت و سازماندهی و زندگی اجتماعی و تا اجتماع و مدنیت شکل نگیرد خانواده ها از مائده های خیر و سلامتی و عافیت محرومند تا این نظام شکل نگیرد بشر نمی تواند آسایش داشته باشد و زندگی بر او گوارا گردد شاهدهای میدانی این مساله در طول تاریخ دوران هایی است که حکومت و نظام دست کسانی بوده که دین برایشان معنا نداشته است و قائل به شریعت نبودند که حرف فرشتگان تحقق پیدا کرد آنجا که عرضه داشتند خدایا چرا موجودی را می آفرینی که قتل و غارت کرده و امنیت را از بین می برد.
من و شمای طلبه مدعی هستیم که این مدنیت و این سازمان دهی و نظام و قدرت اجتماعی که در حکومت خلاصه می شود تنها با اعتقاد به اسلام ناب و مکتب تشیع تحقق خارجی پیدا می کند می خواهیم پای چنین ادعایی بایستیم و در حوزه های علمیه ریشه یابی کرده و آن را مستند به وحی کنیم یکی از آن موضوعات امنیت اجتماعی است و ما می رویم سراغ امنیت فضای مجازی زیرا امنیت در فضای طبیعی و حقیقی قبلا در قسمت های مختلف فقه بحث شده گرچه به شکل اجتماعی مطرح نشده و فردی بوده اما آنچه به روز است فضای مجازی است
اولین سوالی که پیش می آید اینکه امنیت در فضای مجازی، فقه فردی دارد یا فقط اجتماعی است؟
اگر به ذهن ما بیاید که فقه فردی دارد واضح است که زن مرد پیر جوان پسر و دختر هر کسی طبق اعتقاداتی که دارد باید مواظب باشد اخلاق خود را فاسد نکند انسانیت و اعتقاد خود را از دست ندهد اما این جنبه الان یک جلوه مهم و درشت که در نگاه جوامع فعلی به چشم بیاید نیست بلکه مسائلی از جمله همین اتفاقات اخیری که در لبنان افتاد به ذهن می آید که فضای مجازی می تواند باعث نابودی یک کشور و حکومت شود یا باعث بهم ریختن معاملات کلان در یک نظام شود حال اینجا وظیفه حکومت در باب فضای مجازی چیست؟
بحث های مختلفی پیش می آید که گاهی با ادله اولیه اسلام سازگار نیست یعنی با فرض اینکه پذیرفته ایم جای بحث ما نیست و این را مفروق عنه می گیریم که حکومت اسلامی در زمان غیبت نه تنها مشروعیت دارد بلکه مطلوب و وظیفه است نظر حضرت امام این است که حفظ حکومت اوجب واجبات است و پیدایش آن بر اساس وظیفه شکل گرفت امام فرمود وظیفه این بود که من امر به معروف و نهی از منکر کنم و تبعید شوم و بعد از برگشتن ببینم به جایی رسیده ام که بگویم من دولت تعیین می کنم طبق نظم و نظام امر به معروف و نهی از منکر مدار عالیه اش این می شود که یک فقیه به این نتیجه برسد وظیفه دارد از باب مصداق امر به معروف و نهی از منکر کلان حکومت تشکیل دهد و بعد از پدید آمدن آن به این نتیجه برسد که حفظ این حکومت از اوجب واجبات است.
با مفروق عنه بودن این حکومت یکی از مباحث روز ما در عصر فعلی واکاوی بحث امنیت در فضای مجازی از ناحیه حکومت است شاکله روش ها و متدهایی که حکومت به کار می گیرد تا فضای مجازی را کنترل نموده و امنیت مردم و جامعه را با تاثیر گذاری در فضای مجازی به رخ جهانیان بکشد که خود مَظهر و مُظهر قدرت سیاسی یک حکومت است .