درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عَن الرضا علیه السلام : اِنَّما یُرادُ مِن الاِمامِ قِسطهُ و عَدلهُ اِذا قال صَدقَ و اِذا حَکمَ عَدلَ و إِذا وَعدَ أَنجَزَ[1]

وظیفه امام اجرای قسط و عدل است حرف راست بگوید و به عدالت حکم نماید و خلاف وعده ننماید

 

موضوع: مباحث مستحدث/فقه امنیت /واژه شناسی فقه امنیت

 

مباحثی را اختصاص به فقه مستحدث می دهیم آنچه من برای این بحث انتخاب کردم فقه امنیت در فضای مجازی است که با دو نگاه قابل تعقیب و تحقیق است:

اول: نگاه فردی دوم: نگاه اجتماعی

اگر با نگاه فردی وارد شویم ربطی به حکومت ندارد اما اگر با نگاه اجتماعی وارد این بحث شویم، می شود یکی از شاخه های فقه حکومت که بررسی می گردد

امروز را به مقدمه ای می پردازیم و در جلسات بعد ادامه طریق می کنیم

مقدمه :

فقه امنیت ترکیبی اضافی است فقه به امنیت اضافه شده که هم مضاف و هم مضاف الیه در ادبیات زندگی علمی و اجتماعی ما جایگاه خاصی دارد و اصطلاحی که اخیراً مطرح است فقه مضاف اصطلاح جدیدی است و الا اصل این کلمه از اول تاریخ فقاهت وجود داشته است زیرا همیشه کلمه فقه اضافه می گردد به موضوعات مختلف: فقه وضو، فقه زکات، فقه حج در طول تاریخ فقه همیشه مضاف و موضوعات مختلف مضاف الیه آن است الا اینکه در زمان معاصر ما خصوصا بعد از انقلاب موضوعات جدیدی به میدان اندیشه فقها و حوزه های علمیه آمده است و زمانی که فقه به آن اضافه می شود اصطلاح جدیدی با عنوان "فقه مضاف" پدید می آورد که منظور از آن فقه مستحدث است بنابراین ترکیب اضافی ترکیب شایع و رایج است در طول تاریخ فقه و تنها اینکه می گویند "فقه مضاف" و اراده مستحدث می شود از آن ترکیب جدیدی ساخته است .

بررسی کلمه فقه :

کلمه فقه "هو العلم بشیء و الفهم له و غلب علی علم الدین لانه اشرف لسیادته و شرافته و فضله علی سائر العلوم" زمانی که انسان اطلاع درستی نسبت یه اشیاء پیدا کند کلمه فقه بکار برده می شود ابن اثیر جزری از علمای قرن ششم (که در تاریخ اهل تسنن از عراق خانواده محققی هستند) در کتاب النهایة می گوید « إشتقاقه من الفتح و الشق » طبق قانون اشتقاق فقه گرفته شده از فتح و شق، در گذشته حوزه های علمیه و طلبه ها علم اشتقاق را تدریس می نمودند علم اشتقاق یعنی علم ریشه شناسی آن زمان که ریشه واژه ها را واکاوی می کنیم این کلمه و لفظ از کجا سرچشمه گرفته از آن تعبیر به اشتقاق می شود لذا علم اشتقاق شاید زیر مجموعه علم صرف باشد لکن نگاه آن مانند علم صرف و ترکیب به تغییر یک کلمه از یک حالت به حالت دیگر نیست چرا که علم اشتقاق نظر دارد به منشأ پیدایش واژه که این خود کاری فقهی است خود کلمه فقه هم از این برنامه مستثنی نیست ایشان می فرماید فقه از فتح و شق گرفته شده است و بعد از اشتقاق بین منشأ یک واژه با واژه ای که فعلا استفاده می کینم تناسبی را درک می کنیم در نظام طبیعت نیز چنین است اگر ریشه درخت چنار یا گلابی را بررسی کنید بین ماهیت ریشه، با شاخه و برگ و میوه تناسبی برقرار است

ابن جنی که از علمای قرن 2و3 است در بحث اشتقاق می گوید لازمه تسلط به علم صرف اینست که او را به سمت اشتقاق می برد یعنی علم صرف می شود علمی ظاهری معروف و رایج و علم اشتقاق می شود فلسفه علم صرف

اشتقاق به سه قسم تقسیم می شود: 1. اشتقاق صغیر 2. اشتقاق کبیر 3. اشتقاق اکبر

به عنوان مثال در اشتقاق کبیر وقتی بخواهیم کلماتی مانند: کلم کمل مکل ملک لکم لمک را ریشه یابی کنیم می بینیم اصل این کلمات بر می گردد به "کلم" به معنای شدت و قدرت، تمام این کلمات در علم اشتقاق یک ریشه معنوی دارند: قدرت و قوت و شدت تناسب لفظی آنها در حروف به کار رفته شده هم شبیه هم هستند نهایتا در ظاهر آنها قلب صورت گرفته

اشتقاق اکبر ابدال لغوی را نیز شامل می شود و حرف تغییر می کند مانند بحث ما نحن فیه اصل فقه بر می گردد به فتح و شق یعنی منشأ پیدایش فقه شق و فتح بوده لذا اگر ضیاء الدین معروف به ابن اثیر لغوی می گوید اصل فقه فتح و شق است بخاطر اینست که در فقه شکافتن و باز کردن است روی همین جهت کلمه بقر در باب علم بکار برده شده است در ذکر خصوصیات امام باقر علیه السلام چنین آمده: یبقر العلم بقراً[2] بقر به معنای شکافتن در علوم طبیعی و بحث اتم وقتی می خواهند چیزی را خوب بشناسند آن را می شکافند در بحث فقه نیز چنین کاری است باز کردن و کنار زدن و شکافتن تا پیدا کردن حقایق و ناشناخته ها؛ اینکه قرآن می فرماید: ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾[3] اهمیت فقه اینجا مشخص می گردد زمانی که وقتی روی این کلمه می ایستید، مشاهده می کنید دنیایی از گفت و شنودهای دقیق لفظی روی آن پیاده شده است بحث هایی با این ظرافت و دقت در طول تاریخ طلبه ها را با عشق طلبگی نگه داشته است در حالی که وضع معیشتی خوبی نداشتند اینقدر این مباحث برایشان لذت بخش بوده که دنیا را فراموش می کردند، علم و فقه این استعداد را دارد که انسان را از همه طبیعت غافل نماید.

بنابراین در کلمه "فقه امنیت" که در حال حاضر مضاف را واکاوی می کنیم از نظر اشتقاق برمی گردد به شق و بقر فتح. این واژه در لغت عرب از جهت مباحث صرفی باب فَعِل یفعَلُ فعلاً : فقِهَ یفقَهُ فقهاً و همچنین باب فَعُل یفعُل فعلاً : فَقُهَ یَفقُه فقهاً

تفاوت این دو باب :

نهایتا کلمه فقه در باب فعِل یفعَلُ در حدوث فعل بکار برده شده است ولی در مضموم العین فعُلَ یفعُلُ در ثبوت استعمال شده است وقتی گفته می شود فقِه فقها یعنی بحث را شکافت و باز کرد و واضح نمود و زمانی که گفته شود فقِه فلانٌ یعنی فقه صفت کامنه او شد که در درون او لانه کرده و سجیه و صفت درونی او فقه شده است این تعابیر بر گرفته از بعضی کلمات لسان العرب و مصباح المنیر و نهایه ابن اثیر است

بررسی کلمه امنیت :

در واکاوی کلمه مضاف الیه یعنی امنیت: اَمِنَ یَأمَنُ اَمناً از جهت قانون اشتقاق که ابدالی نیز در آن صورت گرفته برمی گردد به سَلِمَ یَسلَمُ سَلماً که از جهت وزن صرفی نیز مانند هم است اما برمی گردد به سلامت و معنای امنیت همین است استعمال اولی کلمه امن برای آرامش قلب است وقتی قلب انسان مضطرب نیست هم امن در آن بکار برده می شود و هم سلامت (قلب سلیم ) کلمه اَمِنَ متعدی نیز بکار برده شده هم متعدی بنفسه و هم متعدی بحرف جر امن زیدٌ الاسدَ(آرام کرد زیر اسد را) در باب افعال دو مفعولی نیز می شود: "آمنته منهُ" و یا "آمنت بالله ایمانا" که البته در موقع دو مفعولی شدن یک مفعول غالبا حرف جر می گیرد "اَسلمتُ له قلبی" "آمنت بالله" معادل آن "اسلمت له قلبی" است قلبم را برای او آرام کردم وقتی قلب آرام باشد خدا را می بیند اینکه می بینیم خداشناسی ضعیف می شود بخاطر اینست که قلوب مضطرب هستند قلب مضطرب طبیعت گرا می گردد در حالیکه قلب آرام توحید گرا می شود لذا ایمان از امِنَ است یعنی در آرامش قرار دادن قلب برای خدا ، کسیکه قلبش را در آرامش قرار می دهد با دو چیز توجه به مبدأ و معاد نسل جوان امروز با موج سوالات پر طنطنه در ذهن او را چه چیزی می تواند آرام کند؟ در پاسخ باید گفت اینکه در قلبش مبدأ و معاد را بیابد ایمان به مبدا و معاد که لوازم آن نبوت و امامت است کسی که توجه خود را به این دو اصل جدی نماید قلبش آرام و سالم می گردد قلب سلیم و امین به همین معناست

کلمه امنیت در لغات عرب زیاد به کار برده نشده است امنیت مصدر جعلی است در لغات عرب امن و امان استعمال شده است "اللهم اسئلک الامان" ویا کلمه "قواة الامن" یعنی نیروی انتظامی و امنیت . امنیت مصدر جعلی است و یک جهت تغییر آن برای کاربرد ذوق سلیمی و جهت دیگر اینست که با ساختن مصدر جعلی می خواهیم اسم مصدر تولید کنیم می خواهیم برای اَمن اسم بگذاریم؛ اَمِنَ معنای حدوثی دارد و معنای ثبوتی آن می شود امنیت لذا با این نگاه مصدر جعلی معنای اسم مصدری دارد "فقه امنیت" با این بیان باید قبلش امن باشد تا امنیتی گردد در حقیقت "فقه امنیت" می شود "فقه الامن" ایجاد امنیت و اگر روی امنیت به عنوان اسم مصدر بحث کردیم مصدر آن مفروق عنه حساب می شود و در جهت این ثمره، روی این مسأله بحث می کنیم که این اسم موضوع رایج بین ابناء بشر قرار گرفته است و جهت دیگر اینکه با قواعد فقهی ما سازگار است .تا اینجا مضاف و مضاف الیه از جهت لغت تقریبا مشخص شد

امنیت حکم است یا موضوع ؟

قرار شد مضاف الیه موضوعات مختلفی باشد که فقه به آن اضافه می شود حال وقتی می گوئیم "فقه امنیت" حکم است یا موضوع حکم؟ البته در لغت به معنای قضاوت کردن و نظر دادن است که نتیجه آن رفع ظلم و ایجاد عدالت می باشد ولی در اصطلاح معانی مختلفی دارد شهید صدر می گوید: "قانونی است که از طرف خداوند برای ایجاد نظم در زندگی بشر آمده"

حکم در اصطلاح فقهی عبارتست از جعلی که شارع مقدس انجام می دهد تا دنیا و آخرت مردم را آباد کند که بر دو قسم است:

1. حکم تکلیفی که مشخصا همان 5 حکم است

2. حکم وضعی که عبارتست از هر جعل و قراردادی که خود موضوع قرار می گیرند برای احکام تکلیفی مانند زوجیت، رقیت، ملکیت و یکی از آنها امنیت است امنیت در بحث مصطلحات ما حکمی وضعی است و جعل است به این صورت که در نتیجه امن، جعلی صورت می گیرد بنام امنیت یعنی آرامش که خودش اسمی است برای حالتی خاص در اسلام در بُعد جسم و مال و موقعیت های اجتماعی و آبرو و روح .

بنابراین در شریعت اسلام امنیت از احکام وضعیه اولیه است وقتی می گوئیم فقه امنیت یعنی فقه سلامتی دنیا و آخرت یک انسان، امام صادق علیه السلام فرمود: ثلاثةُ اشیاءٍ یحتاجُ الناس طُرّا الیها: الامنُ والعدلُ و الخصب[4] سه چیز است که مردم به آنها نیاز دارند امنیت و عدالت و رفاه با دقت در این حدیث شریف می بینم این سه همیشه در کنار هم هستند امنیت در درونش عدالت و خصیب را بهمراه دارد و خصب بدون عدالت و سلامت واقع نمی شود؛ وقتی سلامتی روح و جسم و روان و اوضاع و احوال فردی و اجتماعی و خانوادگی را جمع کنیم می توانیم بگوئیم عدل یا خصب یا امن

عن علی علیه السلام: رفاهیة العیش فی الامن[5] آسایش زندگی در امنیت است

عن علی علیه السلام: شر البلاد بلدٌ لا امن فیه[6] بدترین شهر آنست که در آن امنیت نباشد.

عن الصادق علیه السلام: نعمتان مکفورتان الامن و العافیة[7] دو نعمتی که انسان کفران می کند و غافل است امن است و عافیت مکفورتان هم به معنای شکر نشده و هم به معنای پوشیده شده است این روایت مستند به اهل بیت عصمت و طهارت است روایت معروف نعمتان مجهولتان نقل شده از طریق اهل سنت است.


[1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج10، ص351.
[2] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج46، ص222.
[3] سوره توبه، آيه 122.
[4] مستدرك عوالم العلوم و المعارف، الشيخ عبد الله البحراني الأصفهاني، ج20، ص757.
[5] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص389.
[6] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص409.
[7] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج78، ص170.