1401/12/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه معاصر/تبادل نظامی /بیع سلاح
خلاصه جلسه قبل
کلام در بیع اسلحه به کشورهای غیرمسلمان بود به مناسبت اینکه ایران به روسیه اسلحه میفروشد؛ تا اینجا در سه مرحله بحث کردیم:
اوّل: فروش سلاح در شراط عادی که جنگ نیست؛ روسیه میخواهد سلاح خود را افزایش دهد و ایران میخواهد تولیدات خود را بفروشد؛ اصل اوّلی اباحه است.
دوّم: فروش سلاح در فرض جنگ؛ مثل الآن که روسیه در حال جنگ با اوکراین است و ایران میخواهد به روسیه اسلحه بفروشد؛ گویا داریم به یک طرف جنگ کمک میکنیم و ظاهرش آدمکشی است و با حقوق بشر سازگار نیست.
سوّم: بحث معاهدات بین المللی بود؛ ایران با روسیه معاهدهای میبندد و این لوازمی دارد از جمله فروش اسلحه.
گفتیم حکومت یک شخصیت حقوقی است و احکام ابتداءً به شخصیت حقوقی تعلّق میگیرد سپس به شخصیت حقیقی منتقل میشود؛ در مورد حکومت این بطریق اولی ثابت است؛ لذا با نگاه دقیق به موضوعات احکام شرعی، حکومت را یک شخصیت حقوقی زنده میبینیم که افعال را به او نسبت میدهیم و میگوئیم حکومت باید این کار را بکند یا نباید این کار را بکند؛ این بایدها و نبایدها به یک عنوان اعتباری نسبت داده میشود که شخصیت حقوقی است؛ یکی از موضوعاتی که محقّقین حوزوی باید روی آن تمرکز و تحقیق کنند شخصیت حقوقی است که بنظر میرسد حتّی در شخصیتهای حقیقی حرف اوّل را میزند؛ مثلاً زید بما هو زید حکمی ندارد بلکه با عنوان معلم و کارمند و پدر و شوهر و اینها متعلّق حکم قرار میگیرد؛ امّا آنچه در حکومت لازم است:
اوّلاً حکومت یک شخصیت حقوقی است.
ثانیاً حکومتها بدون ارتباط باهم نمیتوانند زندگی کنند.
ثالثاً حکومت و سیاست از علوم تجربی است و از تعبّدیات و علوم توقیفی الهی نیست.
رابعاً حکومت بدون سیاست اصلاً معنا ندارد؛ سیاست یعنی تدبیر امور؛ سیاست حلقهی وصل احکام به حکومت است؛ لکن چون در طول تاریخ غالباً در خلاف بکار برده شده است چهرهی زشتی دارد؛ مانند موسیقی که یکی از رشتههای علم فلسفه و یکی از مقدّسات علمی است امّا آنقدر در ابتذال بکار رفته که زشت شده است؛ به همین دلیل سیاست را مردم بمعنای حقّه و کلک میدانند در حالیکه سیاست یعنی تدبیر امور جامعه بر مبنای توحید؛ این نیز از مباحث دقیق فلسفی است؛ حضرت امام میفرمود از بس که گفتهاند سیاست یعنی حقّه و کلک ما باور کردهایم؛ با اینکه سیاست، حرف اوّل دین است بلکه در دین هیچ عنوانی زیباتر از تدبیر و مدیریت نداریم هم در افراد هم در جامعه؛ ریز و درشت زندگی ما انسانها در بایدها و نبایدها مبتنی بر یک مدیریت؛ و مدیریت یعنی سیاست؛ دین بدون سیاست دین نیست نهایةً سیاست ما عین دیانت ماست؛ بحث ما در صورتی نتیجه دارد که:
اوّلاً حکومت در زمان غیبت را مشروع بدانیم؛ و الّا بعضی بزرگان معتقدند هیچ حکومتی در زمان غیبت حکومت اسلامی نیست نهایةً حاکمش عادل است مثل انوشیروان عادل؛ مانند مرحوم آیت الله خوئی که فرموده ادلّهی شرعی فقیه را حاکم در سیاست نمیدانند بلکه فقط در امور حسبه حاکم میدانند؛ این یک مبناست.
ثانیا نسبت به اجرای حکومت نباید برگردیم به روایات خاصّهای که هفت مورد را مرحوم حرّ عاملی در وسائل و شیخ اعظم در مکاسب محرمه آوردهاند چون بدرد مانحن فیه نمیخورند زیرا این روایات در زمانی از ائمه صادر شده که در مقام حکومت نبودهاند؛ بلکه بعضی از شیعیان در خانههایشان شمشیر تولید میکردهاند و میفروختهاند و گاهی از ائمه میپرسیدهاند که الآن شامیان مشغول جنگ هستند آیا به آنها شمشیر بفروشیم یا نه؛ و ائمّه گاهی فرمودهاند نفروشید چون کمک به یک طرف جنگ حساب میشود و برای شیعیان دردسر میشود؛ و گاهی فرمودهاند بفروشید چون الآن شام در مقابل روم ایستاده که دشمن ماست؛ گاهی هم فرمودهاند در فتنه نفروشید یعنی وقتی دو گروه از مسلمانان باهم میجنگند؛ ولی جوابها و بیانات معصومین در این زمینه بعنوان حاکم و از جایگاه حکومتی صادر نشده است بلکه همه قرینه دارد که برای حفظ جان شیعیان بوده است؛ از طرفی حکومت از علوم تجربی است و در هر عصر و زمانی طبق مقتضات آن زمان انجام میشود؛ لذا حضرت امام میفرماید حکومت از مسائل تعبّدی نیست.
بحث منطقة الفراغ شهید صدر یک معنایش همین است که در بحث حکومت همه کاره حاکم است و میتواند قانون وضع کند؛ لکن شهید بحث را طوری مطرح میکند که گویا این قوانینی که حاکم شرع وضع میکند منقطع از وحی است امّا اصل این بحث با اصلاحاتی قابل قبول است؛ حاکمی که از طرف شارع منصوب میشود قانونی که وضع میکند بر اساس قواعد عرفی و عقلائی روز، این براساس قواعد کلّی دین منتسب به وحی و خداست؛ این قانون از خودش نیست بلکه از عرف و سیرهی عقلاست؛ حکومت و سیاست از تعبّدیات و توقیفیات نیستند از معاملات و توصّلیاتند که موضوعات و مسائلش به روز اتّفاق میافتند؛ ائمّه که نمیتوانسته اند تمام علوم تجربی از جمله حکومت را در زمان خودشان بیان کنند مثلاً امام صادق انرژی هستهای را کامل بیان میکردند و ما مطالعه میکردیم امکان ندارد مسائل تجربی مدام در حال تغییرند لذا به عرف و متخصّصین واگذار شده است؛ کسی که میتواند حکومتداری کند و غیر از او نمیتواند فقیه جامع الشرائط است؛ بنابراین روایات مذکور بدرد نمیخورند و باید سراغ کلّیات برویم.
اگر ایران با روسیه معاهدهای ببندد بخاطر حفظ جنوب لبنان و یمن و امنیت خود ایران با از بین بردن نقشههای آمریکا و اسرائیل، حکمش چیست؟ البتّه همانطور که قبلاً هم گفتیم ما به اتّفاقات و تصمیمات موجود کاری نداریم و بحثمان فرضی است مثل همهی موضوعات فقهی؛ و الّا اگر خود پیامبر و امام معصوم هم بیاید و بگوید باید با روسیه قرارداد ببندیم باز هم ممکن است عدّهای مخالفت کنند؛ مگر زمان پیامبر نبود؟! هرقوث که نماز و روزه را از پیامبر یاد گرفته بود به پیامبر گفت نمازتان درست نیست تند نماز میخوانید یا غنائم را درست تقسیم نمیکنید.
البتّه روایات مذکور میتوانند مؤیّد باشند مثلاً روایتی که فرمود به شام سلاح بفروش چون شامیان مانع از روم میشوند؛ رومیان اگر حاکم شوند شیعیان را میکشند؛ الآن نیز به روسیه اسلحه میفروشیم تا مانع آمریکا و اسرائیل شویم؛ امّا دلیل نیستند چون در مقام حکومت نبودهاند.