1400/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه الطبابة/داروسازی /طب اسلامی
قال علی بن موسی الرضا علیه السلام: الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِيمِ اللَّه.[1]
جایگاه امام در جامعهی بشری جایگاه امین خداست در زمین و در بین خلق خدا؛ و حجّت خداست بر بندگان؛ و جانشین خداست در سرزمینهای خدائی و دعوت کنندهی به خدا و دفاع کنندهی از حریم خداست.
خلاصه جلسه قبل
کلام در بحث داروسازی به فرمایش شیخ صدوق رسید مطلب آخر حدیثی بود که فرمود طبیب و دارو مسألهای ظاهری است و دواء و شفاء حقیقی بدست خداست؛ انسان برای ملاحظات روانی و ایجاد آرامش در وجودش بوسیلهی علوم تجربی، بطرف عوامل طبیعی میرود تا خود را درمان کند یا از بیماری پیشگیری کند؛ این حرکت انسان یک حرکت ظاهری و نمادی است و الّا طبق برداشت از روایات، بیماریها توسّط خداوند دفع و رفع میشوند؛ کلامی از مرحوم صدوق در رابطه با داروها ذکر شد؛ از کلام ایشان استفاده میشود که آنچه در روایات بعنوان دارو معرفی شده است قاعدهی کلّی ندارد و روایات در مقام بیان تمام تفصیلات دارو و مداوا نیستند بلکه بصورت موردی و قضیة فی واقعة در اتّفاقات زمان ائمه مطرح میشدند؛ و قرآن و حدیث در جایگاه بیان مسائل داروئی مادّی نیست بلکه از باب طرداً للباب و قضایای اتّفاقیّه بعضی از موارد داروئی را مطابق با همان ازمنه و امکنه بیان میفرمودهاند؛ البتّه ممکن است بعضی از آنها جنبهی فراگیری داشته باشد.
مرحوم شیخ مفید که مؤخّر از شیخ صدوق بوده کلام او را توضیح داده و علامه مجلسی در بحار کلام شیخ مفید را چنین نقل میکند:
قال الشيخ المفيد قدس الله روحه في شرحه عليها: الطبّ صحيح و العلم به ثابت و طريقه الوحي و إنما أخذه العلماء به عن الأنبياء و ذلك أنه لا طريق إلى علم حقيقة الداء إلا بالسمع و لا سبيل إلى معرفة الدواء إلا بالتوفيق فثبت أن طريق ذلك هو السمع عن العالم بالخفيّات تعالى و الإخبار عن الصادقين مفسَّرة بِقَوْلِ أَمِيرالْمُؤْمِنِينَ الْمَعِدَةُ بَيْتُ الْأَدْوَاءِ وَ الْحِمْيَةُ رَأْسُ الدَّوَاءِ وَ عَوِّدْ كُلَّ بَدَنٍ مَا اعْتَادَ.
طب یک حقیقت است و علم به آن یک حقیقت ثابت میباشد لکن راه رسیدن به طبّ حقیقی، وحی است؛ عالمان طب در علوم تجربی طبابت را از انبیاء گرفتهاند زیرا راهی به شناخت حقیقت بیماری وجود ندارد مگر شنیدن از انبیاء و راهی به شناخت دارو وجود ندارد مگر با توفیق از از خدا؛ و راه اینها شنیدن از خدای عالم به خفیات است و همچنین خبردادن معصومین که با این قول امیرالمؤمنین واضح شده است: معده مرکز بیماری و پرهیز منشأ داروهاست و با هر بدنی طبق آنچه عادت کرده است رفتار کن.
شیخ مفید در دامه میگوید:
و قد ينجع في بعض أهل البلاد من الدواء من مرض يعرض لهم ما يهلك من استعمله لذلك المرض من غير أهل تلك البلاد و يصلح لقوم ذوي عادة ما لايصلح لمن خالفهم في العادة و كان الصادقون يأمرون بعض أصحاب الأمراض باستعمال ما يضرّ بمن كان به المرض فلا يضرّه و ذلك لعلمهم بانقطاع سبب المرض فإذا استعمل الإنسان ما يستعمله كان مستعملا له مع الصحة من حيث لايشعر بذلك و كان علمهم بذلك من قبل الله تعالى على سبيل المعجز لهم و البرهان لتخصيصهم به و خرق العادة بمعناه فظن قوم أن ذلك الاستعمال إذا حصل مع مادة المرض نفع فغلطوا فيه و استضرّوا به و هذا قسم لم يورده أبوجعفر و هو معتمد في هذا الباب و الوجوه التي ذكرناها من بعد هي على ما ذكره و الأحاديث محتملة لما وصفه حسب ما ذكرناه انتهى.
بعضی از داروها و معالجات در یک شهر و منطقهای مؤثّر و در جایی دیگر مضرّ است؛ گاهی افرادی به چیزهایی عادت کردهاند که اگر گروهی دیگر به آن عادت عمل کنند برایشان ضرر دارد؛ لذا گاهی معصومین برای بعضی از بیماران چیزی را تجویز میکردهاند که برای چنین بیماری مضرّ بوده ولی باعث مداوایشان میشده است چون میدانستهاند که بیماری آنها تمام شده است.
از این بیان شیخ مفید که بیان یک عالم بزرگوار است در کنار فرمایش شیخ صدوق و توضیحات خود ایشان، معلوم میشود بحث طب و دارو در نگاه معصومین یک مسألهی عادی نبوده است؛ مثلاً در همین عبارت آخر فرمود: "و كان علمهم بذلك من قبل الله تعالى على سبيل المعجز لهم" ؛ گاهی داروئی که برای مریضی ضرر داشته به او میدادهاند و خوب میشده است؛ این بحث اعجاز و کرامت است؛ این داروهای ظاهری یک جنبهی واقعی هم دارد که بدست معصومین است؛ آری! تشخیص درد و دواء بشکل حقیقی دست خداوند علام الغیوب است؛ میتوان گفت آن علم را خداوند متعال به هر کسی نمیدهد؛ ما در آنجا بحثی نداریم؛ در هر صورت مواردی از بیماریها توسّط انبیاء و اولیاء مداوا شده لکن بصورت قاعده معرفی شده تا دیگران هم بتوانند از آنها تقلید کنند؛ بلکه از مختصّات آگاهان واقعی به عالم بوده است.
در ادامه خود علّامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه میفرماید:
و أقول يحتمل بعضها وجها آخر و هو أن يكون ذكر بعض الأدوية التي لا مناسبة لها بالمرض على سبيل الافتنان و الامتحان ليمتاز المؤمن المخلص القوي الإيمان من المنتحل أو ضعيف الإيقان فإذا استعمله الأول انتفع به لا لخاصيته و طبعه بل لتوسّله بمن صدر عنه و يقينه و خلوص متابعته كالانتفاع بتربة الحسين و بالعوذات و الأدعية.
بعضی از این مداوا کردنهای معصومین یک جایگاه بالاتری از مداوا را نشان میدهد؛ مثلاً اگر امام به کسی داروئی میدهد که برای او مفید نیست بلکه مضرّ است از باب امتحان میباشد که این شخص ایمان دارد یا نه؛ مستحکم و مخلص هست یا نه؛ کسی که مخلص باشد از همین داروئی که مضرّ است شفاء میگیرد و کسی که ایمانش خالص نباشد متضرّر میشود مانند استشفاء به تربت یا حرز و دعا؛ کسانی که با اعتقاد عمل میکنند خوب میشوند با همین چیزی که در ظاهر ممکن است مطابق با طبع نباشد و مضرّ باشد و کسانی که بدون اعتقاد استفاده میکنند بهرهای نمیبرند؛ همان چیزی که در لسان عرف نیز معروف است که در بحث دارو باید معتقد باشیم تا اثر کند.
خب! بحث اعتقاد را در چه صورتی میتوان مطرح کرد؟ در صورتی که بر اساس قواعد، بدانیم این فرمایش از معصوم است؛ و چون معصوم فرموده فلان چیز برای فلان مرض خوب است، با جان و دل میپذیریم و استفاده میکنیم و شفاء میگیریم؛ اگر بخواهیم از روایات طبّی استفاده کنیم باید بدانیم که فرمایش معصوم است و جعلی نیست.
علامه در ادامه میفرماید:
و يؤيد ذلك أنا ألفينا جماعة من الشيعة المخلصين كان مدار علمهم و معالجتهم على الأخبار المروية عنهم و لم يكونوا يرجعون إلى طبيب و كانوا أصح أبدانا و أطول أعمارا من الذين يرجعون إلى الأطباء و المعالجين. [2]
مؤیّد این مطلب آن است که در زمان خودمان شیعیان مخلصی هستند که بر طبق روایاتی که واقعاً از معصومین رسیده عمل میکنند و به هیچ طبیبی مراجعه نمیکنند امّا بدن سالم و عمر طولانی دارند؛ و حتّی صحیحتر و سالمترند از کسانی که به طبیبان علوم تجربی مراجعه میکنند.
علی کلّ حال این مطالب در جای خودش با معیارهای معرفتی، فوق علوم تجربی است و نمیتواند قاعدهی کلّی در علوم تجربی برای بشر معرّفی کند؛ و نمیتوان اینها را بشکل مطلق مستند قرار داد که از زمان معصوم تا قیامت، از اینها علوم تجربی را استفاده کنیم؛ در باب فروعات بله! مثلاً پیامبر میفرمودند: صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي.[3] همانطور که من نماز میخوانم نماز بخوانید؛ همانطور که من اخلاقم با شما خوب است اخلاق شما هم خوب باشد؛ همانطور که من حجّ انجام میدهم حجّ حجّ انجام بدهید و غیره؛ در بُعد اعتقاد و اخلاق و عمل، دستوراتی هست بعنوان دین که ازآانها پیروی کنیم؛ ولی هیچ کجا نیامده که در باب طبّ یک مسلمان موظّف است اینها را بپذیرد و تا قیامت اینها حجّت شرعی هستند و پزشکی را از غیرمعصومین نباید بگیرد و تمام علوم تجربی در وادی دارو خلاف مکتب اهل بیت است و از دین خدا منحرف است؛ کسانی که بسمت طب غیراسلامی میروند خلاف دین خدا رفتار میکنند؛ پیامبر و اهل بیت همه چیز را بیان کرده و تمام زوایای زندگی انسان را از جهت علوم تجربی مشخّص کرده اند و باید اینها را پیدا کرده و عمل کنیم؛ و همانطور که در عقائد و اخلاق و رفتار همهی قواعد زندگی انسان بیان شده و ما باید طبق آنها عمل کنیم تا متدیّن و اهل ولایت و امامت باشیم، در مسائل طبّ و دارو نیز باید همینطور باشیم؛ اصلاً بیخود این نظام پزشکی در جهان شکل گرفته و در کشوری شیعه مثل ایران سراغ طب غربی رفتهاند؛ و اینکه داروسازی صنعتی شده و در طبیعت تصرّفاتی انجام گرفته و نوع داروسازی عوض شده و از آنچه از اهل بیت فرمودهاند فاصله گرفتهایم لذا در پزشکی یک نوع انحراف از دین شکل گرفته است؛ و از شیعیان کسانی که میخواهند در طبّ تخصّص پیدا کنند مثل بقیهی علوم انسانی که قواعدی دارد باید از ادبیات عرب تا اجتهاد را یاد بگیرند و فقط در حریم روایات وارد شده، دارو و مداوا را یاد بگیرند و اجتهادی بررسی کنند؛ سپس اگر خواستند آزمایشاتی نیز انجام بدهند و این مسیر دین در پزشکی باشد؛ چنین ادّعایی اوّل الکلام و دون اثباته خرط القتاد.
آری! در وادی اخلاق و اعتقاد و عمل یعنی علوم انسانی که مربوط به بُعد روحی انسان است شکّی نیست که همه چیز داریم و جای دیگر نباید رفت؛ تمام معارف بشری در وادی علوم انسانی در کتاب و سنّت آمده است ﴿لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ﴾[4] ولی در قسم علوم تجربی خیر! و دارو از فراورده های علوم تجربی است و میتوان با تجربه و کار مادّی بر روی جسم انسان به قواعد کلّی رسید و در مداوای عملی از آنها استفاده کرد؛ امّا منتسب کردن این مطالب به روایات و منحصر کردن آن در روایات صحیح نیست.