درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/05/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیه ی 38 و 39 سوره ی احزاب
 خداوند متعال در آیات 38 و 39 سوره ی احزاب می فرماید: ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً [1]
 الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً [2]
 ظاهرا این دو آیه ادامه ی داستان زینب و زید است. رسول خدا (ص) سنتی را شکست و با زن مطلقه ی پسرخوانده ی خود ازدواج کرد. اولا به حسب نظر مردم این کار در شأن پیامبر اکرم (ص) نبود که با زن مطلقه ی برده ی آزاد شده ی خودش ازدواج کند. ثانیا مردم جاهلیت پسرخوانده را در حکم پسر و همسر او را در حکم عروس می دانستند.
 دو آیه ی فوق نوعی دلداری و برنامه ریزی برای رسول خدا (ص) ارائه می دهد. خداوند در آیه ی 38 می فرماید: که رسول خدا (ص) در مقابل دستورات خدا ناراحت نمی باشد. اگر عده ای بدگویی می کنند اشکال ندارد زیرا منافقین و دشمنان همواره منتظر بهانه هستند و نمی شود به سبب عیبجویی آنها احکام خدا را رها کرد.
 بعد اضافه می کند که ای پیغمبر! تو تنها گرفتار این نوع عیبجویی ها نیستی بلکه انبیاء گذشته هم چنین بودند و وقتی با سنت ها و خرافات مبارزه می کردند عده ای در مقابل آنها می ایستادند.
 یکی از بدترین سنت ها در اقوام پیشین، بت پرستی بود. همه ی انبیاء با آنها مبارزه کردند و گوش به هجمه ی بت پرستان ندادند.
 به عنوان نمونه در سوره ی هود در مورد قوم شعیب که بت پرست بودند و در مسائل اقتصادی و خرید و فروش بی بند و بار بودند می خوانیم که به شعیب گفتند: قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في‏ أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيدُ [3]
 یعنی ای شعیب آیا تصور می کنی که نمازی که می خوانی می تواند جلوی بت پرستی که آباء ما انجام می دادند را بگیرد و یا اینکه نگذارد ما در اموال خودمان هر گونه که می خواهیم تصرف کنیم؟ ای شعیب تو در نظر ما فرد عاقلی هستی (چرا این کارها را می کنی)
 این آیه نشان میدهد که کار به جایی رسیده بود که کار پیغمبران را بی عقلی می دانستند و کار خود را عاقلانه قلمداد می کردند.
 و یا می بینیم که حضرت ابراهیم با دلائل مختلف ثابت کرد که بت پرستی غلط است. اولا بت ها را شکست و گفت اگر اینها بشر بودند چگونه یک بشر می توانست آنها را از بین ببرد و آب از آب تکان نخورد.
 بعد هنگام محاکمه که از او پرسیدند آیا تو آنها را شکستی گفت: از بت بزرگ که سالم است بپرسید. آنها گفتند: لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ. [4] یعنی تو خودت می دانی که آنها حرف نمی زنند.
 حضرت ابراهیم سپس بعد از ارائه ی این همه براهین فرمود: أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ [5]
 با این حال کسانی که چشم و گوش بسته به دنبال خرافات گذشتگان بودند به این براهین اعتنا نکردند و: قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ [6] بنا بر این آنها کار خود را عاقلانه و عمل حضرت ابراهیم را مخالف عقل و منطق قلمداد می کردند و این ثمره ی تبعیت کورکورانه از گذشتگان است.
 رسول خدا (ص) نیز هنگامی که وارد مکه شد و مکه را فتح کردند دید که خانه ی خدا که مرکز توحید است مرکز بت های رنگارنگ شده است. به علی علیه السلام فرمود که بالای دوش من برو و آن بت ها را بینداز و بشکن. (این افتخار فقط نصیب علی علیه السلام شد که پا بر دوش رسول خدا (ص) گذاشت و بت ها را شکست.) بت پرستان حاضر بودند و منتظر بودند بلایی آسمانی نازل شود ولی اتفاقی نیفتاد.
 ما نیز نباید کورکورانه از سنت های گذشتگان تبعیت کنیم و چه غلط باشد و چه صحیح همه را انجام دهیم. انسان عاقل باید سنت های خوب را انتخاب کند و سنت های بد را کنار بگذارد. اینکه مردم می گویند، رسم است، عادت شده است و مردم می پسندند و امثال این عبارات که همه خرافات و باطل است.
 به عنوان نمونه به چند عمل خرافی که عادت شده است اشاره می کنیم:
 اول اینکه: رسم شده است که قربانی ها را جلوی پای عزاداران قربانی می کنند و یا عده ای که از کربلا یا مکه آمده اند، وسط خیابان قربانی را ذبح می کنند و آنها باید پا را بر روی خون بگذارند.
 باید دانست که خون مرکز آلودگی است و در علوم پزشکی برای شناخت بیماری، خون را تجزیه و تحلیل می کنند. ثانیا کف کفش نجس می شود و با همان به مسجد و یا خانه می روند. باید قربانی را در جایی سر برید و محل را هم آب کشید.
 دوم اینکه: مثلا بعد از ساختن ساختمان دیده شده است که برای آن قربانی می کنند و بعد برای بیمه شدن خون گوسفند را به طاق و یا دیوار می پاشند و بعد سفید کاری می کنند و در واقع نجاست را سرایت می دهند و یا بعضا در مورد مسجد این کار عوامانه را انجام می دهند.
 سوم اینکه: دیده شده است که در عزاداری ها کارهای نامناسبی انجام می شود و یا بعضا بعضی از مداحان جوان نوحه ای را می خواند و عده ای بالا و پائین می پرند. این کار اهانت به امام حسین علیه السلام است. عزاداری باید سنگین و متین باشد نه اینکه این گونه رفتار کنند.
 چهارم اینکه: گاه عده ای وقتی کارشان به مشکل بر می خورد به سراغ فالگیر و جن گیر می روند. یک عده انسان حقه باز از این کار اموالی به جیب زده آنها را اغفال می کنند و گاه سوء استفاده های دیگری را نیز مرتکب می شوند. بهترین وسیله برای سلامتی خواندن روزانه پنج بار آیة الکرسی و صدقه دادن است.
 پنجم اینکه: اخیرا دیده شده است که آشپزخانه ی مساجد را اجاره می دهند و پولش را خرج مسجد می کنند. واضح است که مسجد را نمی شود اجاره داد. گاه دیده شده است که مسجد را نوسازی کرده و بخشی از آن را مغازه کرده و اجاره می دهند.
 بله اگر از روز اول واقف بخشی را جزء مغازه قرار داده باشد اشکال ندارد ولی بعد از مسجد شدن دیگر نمی شود چنین کرد. این کار حرام و خلاف شرع است.
 این موارد نمونه هایی از سنت های غلط است که باید کنار زده شود.
 در مقابل به یک سری از سنت های خوب اشاره می شود که باید آنها را تائید کرد.
 اول اینکه: جمعیتی ایجاد شده برای حمایت از یک سری زندانیان که به سبب اشتباه در محاسبات مالی به زندان افتاده اند. سابقا آزاد کردن بنده ثواب داشت و امروزه نیز آزاد کردن این گونه افراد از زندان نیز شبیه همان است.
 دوم اینکه: جمعیتی ایجاد شده است برای کمک به بیماران کلیوی. کسانی که کلیه هایشان از کار افتاده است و گرفتار دیالیز هستند و هفته ای چند بار باید به زیر دستگاه رود و با سختی زیاد آن را تحمل کند. آنها منتظر هستند کسی کلیه ای به آنها بدهد و خودش هم پول ندارد. این جمعیت، هزینه ها را جمع کرده و کلیه می خرند و به اینها هدیه می دهند.
 سوم اینکه: بعضی وصیت می کنند که اعضاء بدنشان را به بیمارانی هدیه کنند. مثلا می گویند که اگر من مرگ مغزی شدم یک سری از اعضاء بدنش را به نیازمندان بدهند. این کار شرعا اشکال ندارد زیرا موجب نجات جان مؤمن و مسلمانی می شود.
 گاه فرد تصادف می کند و یقینا از دنیا می رود که می توان اعضاء او را برداشت.
 چهارم اینکه: گاه سنت شده است که مجالس جشن ازدواج گروهی انجام می دهند و در یک مجلس چند صد نفر را به خانه ی بخت می فرستند. در این حال در هزینه ها صرفجوئی می شود و عده ی زیادی به راحتی دارای خانواده می شوند.
 پنجم اینکه: افراد خیّری که جمع می شوند و مسجد، مدرسه و مانند آن می سازند. ما در یک سال که به سال امیر مؤمنان علیه السلام معروف شده بود به کمک خیّرین در مناطق محروم صد و ده مسجد ساختیم و از آن به بعد هر سال این مجموعه در ماه رمضان جمع می شوند و به این سنت ادامه می دهند و مخصوصا در جاهایی که مسلمانان مسجد ندارند ولی اهل سنت مساجد با شکوهی دارند باری شیعیان اقدام به ساختن مسجد می کنند و تعداد آن از صد و ده عدد به مراتب بیشتر شده است.
 


[1] احزاب/سوره33، آیه38
[2] احزاب/سوره33، آیه39
[3] هود/سوره11، آیه87
[4] انبیاء/سوره21، آیه65
[5] انبیاء/سوره21، آیه67
[6] انبیاء/سوره21، آیه68