درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/04/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیه ی 32 و 33 سوره ی احزاب
 خداوند متعال در آیات 32 و 33 سوره ی احزاب می فرماید: يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً [1]
 وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً [2]
 دو آیه ی فوق به ضمیمه ی آیه ی 34 به همسران پیامبر اکرم (ص) خطاب می کند و در این آیات هفت دستور به آنها داده می شود که ضامن سعادت همه ی انسان ها می باشد. البته باید توجه داشت که گرچه آنها مخاطب به این دستورات هستند ولی این دستورات شامل حال همه ی مسلمانان مخصوصا زنان می شود.
 دستور اول در مورد رعایت موازین عفت بود که آن را شرح دادیم.
 
 دستور دوم در مورد سخن گفتن است: (وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً)
 یکی از بزرگترین نعمت های خداوند به انسان نعمت زبان است که به وسیله ی آن سخن می گوید. در جنبه های مادی و ظاهری و جسمانی نعمتی به این بزرگی نیست. خداوند در سوره ی الرحمان می فرماید: (الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيان‏) [3]
 یعنی بعد از آفرینش انسان اولین نعمتی که بیان می شود تعلیم بیان است یعنی خداوند به وسیله ی زبان به انسان تعلیم داد. تصور کنیم که اگر زبان و سخن گفتن نبود صحنه ی زندگی بشر چگونه می شد. تمام علوم و دانش ها و اختراعات و مسائل مهم زندگی و مدارس و دانشگاه ها به وسیله ی زبان اداره می شود. تمام انبیاء و پیامبران به وسیله ی زبان مردم را هدایت کردند.
 افرادی هستند که بر اثر سکته ی مغزی قدرت سخن گفتن را از دست می دهند یعنی آن بخش از مغز که برای حرکت زبان فعال است از کار می افتد. آنها به سختی ها و زحمات بسیاری مبتلا می شوند. همچنین کسانی که مادرزادی لال می باشند. این نعمت بسیار عجیب است ولی چون شبانه روز در اختیار ماست قدر آن را نمی دانیم. این نعمتی است که اگر در تمام عمر بخواهیم شکر آن را به جا آوریم نمی توانیم مخصوصا که شکر لفظی با همین نعمت و با همین زبان باید انجام شود.
 همواره در کنار نعمت ها خطراتی هم وجود دارد. هرقدر نعمت بیشتر باشد خطرات آن هم بیشتر است. مثلا کسانی که ثروت بیشتری دارند خطرات بیشتری هم متوجه آنها است. می گویند در کنار کوه های بلندتر دره های عمیق تری وجود دارد.
 بر همین اساس مهمترین گناه ها با زبان انجام می شود. هر یک از اعضاء بدن می توان گناه بزرگی انجام دهد ولی در مورد زبان گفته اند که سی گناه کبیره را می تواند مرتکب شود. هم نعمت زبان نعمت بزرگی است و هم خطرش بزرگ. بر این اساس در آیه ی فوق بعد از مسأله ی عفت در مورد سخن گفتن تذکر داده می شود و خداوند می فرماید: (وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً)
 معروف در زبان فارسی به معنی چیزی است که مشهور است ولی در زبان عرب به معنای چیزی است که خوب و شایسته است امر به معروف نیز به معنا امر به چیزهای شایسته است و مراد در آیه ی فوق سخنان سنجیده، شایسته و مؤدبانه است. نه تنها نباید با نامحرم به شکل هوس آلود سخن بگویید حتی نباید با خشونت و غیر شایسته باشد و یا اینکه سخن نا معقول بگویید.
 این خطاب به همه ی ما انسان های است. در آیه ی دیگری در سوره ی احزاب می خوانیم: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً) [4]
 (سدید) از ماده ی (سدّ) به معنای سخن محکم، منطقی و حساب شده است. برای اهمیت قول شایسته به حدیثی اشاره می کنیم:
 رسول خدا (ص) می فرماید: ما جلس رسول الله علی هذا المنبر قط الا تلا هذه الآیة (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً) [5] [6]
 یعنی هر بار که رسول خدا (ص) بر منبر می رفت این آیه را تلاوت می کرد و به زبان در اول هر منبر سفارش می کرد.
 
 امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز در حدیثی می فرماید: (تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ) [7]
 یعنی سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که شخصیت انسان زیر زبانش نهفته شده است. بر شناخت افراد می توان به طرز سخن گفتن آنها توجه کرد. افرادی که روی حساب و کتاب سخن می گویند، غیبت نمی کنند و تهمت نمی زنند و در سخنان خود احترام دیگران را رعایت می کنند آنها انسان های باشخصیتی هستند. ولی کسانی که در حرف زدن رعایت این کارها را نمی کنند انسان های بی شخصیتی هستند و نمی شود با آنها رفاقت کرد، شریک شد و یا مأنوس بود.
 
 در حدیث دوم می خوانیم: لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ [8] یعنی زبان انسان با ایمان پشت قلبش است ولی قلب منافق پشت زبانش است. به این معنا که زبان مؤمن پشت قلبش است زیرا اول فکر می کند و اندیشه می کند و سخن خود را می سنجد و بعد سخن گوید ولی منافق اول سخن می گوید و بعد می اندیشد.
 
 در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) می خوانیم که وقتی صبح می شود و انسان از خواب بیدار می شود تمامی اعضاء به زبان خطاب می کنند که ما به تو وابسته هستیم. اگر تو در مسیر صحیح حرکت کنی ما هم حرکت می کنیم و اگر تو در مسیر خلاف روی ما هم به خلاف می رویم: إذا أصبح ابن آدم أصبحت الأعضاء كلها تشكو اللسان تقول أي بني آدم اتق الله فينا (در مورد ما تقوای الهی را رعایت کن) فإنك إن استقمت استقمنا (اگر تو در راه راست باشی ما هم هستیم) و إن اعوججت اعوججنا (اگر تو کج روی ما هم منحرف می شویم.) [9] در روایات دیگری تعبیر متفاوتی وجود دارد و آن اینکه هر روز صبح زبان به اعضاء می گوید: حال شما چطور است و اعضاء به او می گویند: حال ما خوب است اگر تو بگذاری.
 ما باید خود را مقید به اصلاح زبان باشیم و بدانیم که زبان ما سرنوشت ما را رقم می زند. گاه انسان جمله ای می گوید و آبروی کسی را به کلی می برد و گاه موجب جدائی زن و شوهر می شود و گاه آتش جنگی را رقم می زند. عکس آن هم صادق است که گاه با یک جمله می توان فتنه ی بزرگی را خاموش کرد.
 
 در حدیثی می خوانیم که رسول خدا (ص) فرمود: مواظب زبان خود باشید. فردی عرض کرد: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ (آیا ما به صرف حرف هایی که می زنیم هم مؤاخذه می شویم؟) فَقَالَ لَهُ وَ هَلْ تَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ (چیزی که مردم را با صورت به آتش جهنم می اندازد آیا چیزی غیر از این زبان است؟) فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَلْيَحْفَظْ مَا جَرَى بِهِ لِسَانُه [10] کسانی که می خواهند در مسیر الی الله حرکت کنند در اولین گام باید زبان خود را اصلاح کند. اگر مسأله ی زبان اصلاح شود بسیاری از مشکلات حل می شود. از مسائلی که متأسفانه در مملکت ما معمول شده است مشکلی است که از طریق زبان و قلم منتشر می شود. شایعاتی که روزنامه ها به آن دامن می زنند و دروغ هایی که رواج پیدا می کند همه بخشی از این مشکلات است. تا حکم دادگاه در مورد کسی صادر نشد نباید نام او را در جراید منتشر و پخش کرد. ای بسا که او بی گناه باشد.
 
 سفارشی هم به پدران و مادران داریم. آنها نباید تصور کنند که فرزندان کوچک چیزی متوجه نمی شوند. هر چه آنها به هم می گویند و اهانت می کنند و یا دعوا می کنند در روح فرزندان منعکس می شود و آینده ی آنها را به خطر می اندازد.
 در کتب درسی ما در زمان قدیم نوشته بودند که پدربزرگ و بچه ای با هم بودند. روزی از دست پدربزرگ ظرفی چینی افتاد و شکست. پدر و مادر بچه که ناظر بودند گفتند که از این به بعد به پدربزرگ ظرفی چوبی می دهیم (هر چند بی احترامی به او بود) تا اگر افتاد نشکند و متضرر نشویم. بعد دیدند که بچه ی کوچک تخته ای را پیدا کرده و مشغول گود کردن آن است و گفت که من هم می خواهم وقتی شما پیر شدید در این کاسه به شما غذا دهم نه کاسه ی چینی تا بشکند.
 


[1] احزاب/سوره33، آیه30
[2] احزاب/سوره33، آیه31
[3] رحمن/سوره55، آیه1
[4] احزاب/سوره33، آیه70
[5] احزاب/سوره33، آیه70
[6] الدر المنثور في التفسير بالماثور، سيوطی،ج5، ص224.
[7] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68، ص291، ط بیروت.
[8] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68، ص292، ط بیروت.
[9] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص106.
[10] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج9، ص32، حدیث15.