75/04/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تلقیح مصنوعی
نکته ی اول این است که علاقه داشتن به فرزند یک امری فطری است و هر کس می خواهد که فرزند صالحی از خود به یادگار بگذارد. این علاقه ی فطری بدون دلیل و منطق نیست و علت آن می تواند این باشد که انسان علاقه به بقاء دارد و فرزندان انسان ادامه ی حیات او هستند و انسان وقتی می داند نمی تواند برای همیشه باقی بماند می خواهد وجودش در قالب وجود فرزندانش باقی بماند.
از این گذشته پدر و مادرانی که دارای شخصیت بالا و والایی هستند برنامه هایی شروع می کنند که میل دارند تعطیل نشوند. این همان است که تعبیر علمای اهل علم می بینیم می گویند: خدا کند چراغ روحانیت در این بیت خاموش نشود. اگر عالمی فرزند عالم داشته باشد این امر به نحو بهتری محقق می شود.
بنابراین علاقه به فرزند علاقه ای انحرافی و غیر منطقی نیست بلکه هم منطقی است و هم فطری. در آیاتی از قرآن به این علاقه اشاره شده و به صورت تمجید به آن نگریسته شده است. در سوره آل عمران آیه 38 و 39 می خوانیم: ﴿هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء، فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ﴾[1]
حضرت زکریا تقاضای فرزند کرد و خداوند هم علاقه ی او را امضا کرد و به او بشارت فرزند داد و دعایش را مستجاب کرد.
در جای دیگر در سوره مریم آیه 5 و 6 می خوانیم که حضرت زکریا به خداوند عرضه می دارد: ﴿وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائي وَ كانَتِ امْرَأَتي عاقِراً فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا، يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[2]
و خداوند هم دعای او را مستجاب کرده است.
نمونه ی دیگر داستان ساره است که در سوره نوح آیات 71 تا 73 آمده است: ﴿وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوب، قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ، قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد﴾[3]
این آیات نشان می دهد که نه تنها فرزند نعمتی از طرف خداوند است بلکه حتی نوه هم نعمت خداوند است (وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوب)
همچنین در این آیات از فرزند تعبیر به رحمت و برکت شده است (رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ)
مقدمه ی دیگر این است که دانشمندان برای جواب گفتن به این خواسته ی طبیعی نسبت به انسان هایی که به دلیلی صاحب فرزند نمی شوند کوشش بسیاری کردند تا کسانی که عقیم هستند را صاحب فرزند کنند.
البته عقیم ها خود بر اقسام گوناگونی هستند، بعضی از آنها به گونه ای هستند که هرگز نمی توانند صاحب فرزند شود. اما بعضی از آنها هستند که بالقوة توانایی باروری دارند و البته موانعی هم برای آنها به وجود دارد. پزشکان در این مورد سعی در رفع موانع می کنند. در اینجاست که مسائل مستحدثه ای به وجود آمده است و باید آنها را بررسی کرد.
انواع و اقسام تلقیح مصنوعی:
ده نوع برای این کار وجود دارد ابتدا آنها را می خوانیم تا با موضوع بحث آشنا شویم و بعد به سراغ حکم آنها می رویم. (در جایی که حکم منصوص است ابتدا حکم را بررسی می کنیم و بعد از لا به لای نص موضوع را ستخراج می کنیم ولی در اینجا که موضوع منصوص نیست ابتدا باید به سراغ موضوع رویم.)
1. تلقیح نطفه ی شوهر به همسرش. دلیل آن این است که به صورت طبیعی نطفه نمی تواند در رحم قرار بگیرد بلکه این کار به روش مصنوعی امکان پذیر است.
2. نطفه ی مرد اجنبی را به زن شوهر داری تلقیح کنند. زیرا زنی است که شوهرش قدرت باروری ندارد و در نتیجه به سراغ نطفه ی مرد اجنبی می روند این خود دو حالت دارد: گاه مرد اجنبی شناخته شده است و گاه مجهول الحال می باشد. مثلا نطفه ای در بانک نطفه قرار دارد و معلوم نیست مال کیست.
3. صورت مزبور با این فرق که این کار را با زن مجردی انجام دهند. زنی است که نمی خواهد ازدواج کند ولی می خواهد صاحب فرزند شود.
4. نطفه ی شوهر را با نطفه ی زن اجنبی ترکیب می کنند و در رحم همسرش می کارند این در حالی است که مردی نطفه اش بارور است ولی زنش چنین نیست.
5. و 6. نطفه ی زن و شوهرش را ترکیب می کنند و آن را در رحم شخص ثالثی می کارند. این در جایی است که زن بارور می شود ولی نمی تواند نطفه را نگه دارد. گاهی هم این نطفه در رحم زن اول ترکیب می شود و به حد مضغه و یا علقه می رسد و بعد به رحم زن دوم منتقل می کنند. این خود دو حالت دارد: گاه زن دوم زوجه ی دوم شوهر است و گاه اجنبیه می باشد. این بحث مطرح می شود که اگر چنین شود چه احکامی بر آن بار است.
1. نطفه ی مرد اجنبی را با زن اجنبیه در آزمایشگاه ترکیب کنند و بعد مجموع آن را در رحم زنی که فرزنددار نمی شود بکارند. این در جایی است که زن و شوهر باردار نمی شوند و یک نطفه ی ترکیب شده از دو بیگانه را در رحم او می کارند.
2. منتقل کردن جنین از رحمی به رحم دیگر.
3. زن و مرد هر دو نطفه ی بارور دارند اما ضعیف است. نطفه ی هر دو را بگیرند و تقویت کنند و با هم ترکیب کنند. تقویت کردن هم گاه ممکن است به وسیله های شیمیایی باشد و یا ممکن است نطفه ی دیگری را در کنار آن قرار دهند.
4. نطفه ی مرد و زن را در خارج ترکیب می کنند و این را در رحم مصنوعی قرار دهند. این در جایی است که رحم زن نمی تواند نطفه را قرار دهد و نمی خواهند از رحم زن دیگر هم استفاده کنند. آیا فرزند مزبور با اینکه از زن متولد نشده است از نظر شرعی تابع آنها است و احکام اولاد بر او جاری می شود و آیا اصل این عمل جایز است؟
علاوه بر این صور، صورت های دیگر را نیز می توان ترسیم کرد.
بعضی از بزرگان در کتب خود فرضیه های دیگری را ذکر کرده است که با علم امروز همخوانی ندارد و ما از ذکر آنها خودداری می کنیم مثلا گفته اند که نطفه را از گیاه یا میوه بگیرند.
باید در سه محور بحث کنیم:
محور اول: تلقیح مصنوعی در این اقسام ده گانه به عنوان اولی و بالذات جایز است یا نه؟
محور دوم: تلقیح مصنوعی بنا بر عنوان ثانوی جایز است؟ زیرا این کار موجب نظر و لمس بر عضو حرام است. حتی گرفتن نطفه از مرد هم گاه مشکلی مانند استمناء و امثال آن به دنبال دارد.
محور سوم: احکام حقوقی فرزندی که متولد می شود. این فرزند در کدام صورت به چه کسی ملحق است و به چه اشخاصی محرم است و حق حضانت و ارث بردن و ارث گذاشتن آن به چه گونه ای خواهد بود.