74/04/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اسقاط جنین
بحث در اسقاط جنین است و گفتیم حکم اولی در مورد آن حرمت است. دلیل عقل و اجماع را بیان کردیم. در دلیل عقل گفتیم از قبیح ترین ظلم ها ظلم به کسی است که قادر به دفاع از خود نیست و ظلم به جنین و کشتن آن از همین مورد است.
در مورد دلیل اجماع هم گفتیم که هرچند در مقدار دیه بین علماء شیعه و سنی اختلاف است ولی در اصل لزوم دیه بر اسقاط جنین اجماع است و دیه ملازم با حرمت است زیرا دیه برای جبران خسارت است و خسارت وارد کردن بر مسلمان حرام می باشد.
اشکال نشود که در بعضی موارد دیه هست ولی حرمتی هم در کار نیست. مثلا اگر دو نفر قاتل یک نفر شوند اسلام در اینجا در صورتی که نصف دیه ی هر کدام به اولیای آنها پرداخت شود اجازه می دهد هر دو نفر کشته شوند. دیه در اینجا پرداخت می شود و حال آنکه کار حرامی انجام نشده است.
نقول: این یک استثناء است که با دلیل خاص ثابت شده است و اگر شارع اجازه نمی داد ما به آن حکم نمی کردیم. شارع در اینجا بالخصوص این حکم را صادر کرده است که مردم جرات نکنند به شکل مشترک در قتل کسی مشارکت کنند. اگر صد نفر هم مشترکا یکی را بکشند اگر تتمه ی دیه ی هر کدام به اولیای آنها پرداخت شود همه را می توان کشت.
دلیل سوم: روایات
روایات بر دو دسته است یک دسته که حاوی یک روایت است نهی از اسقاط جنین است.
روایات دیگر روایات دیات است. (به همان بیانی که در اجماع بیان کردیم که دیه ملازم با حرمت است)
اما روایت طائفه ی اولی:
وسائل ج 19 ابواب قصاص النفس باب 7
حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ حُسَيْنٍ الرَّوَّاسِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع الْمَرْأَةُ تَخَافُ الْحَبَلَ (می ترسد باردار شده باشد یا اینکه باردار شده و از ادامه ی بارداری می ترسد) فَتَشْرَبُ الدَّوَاءَ فَتُلْقِي مَا فِي بَطْنِهَا قَالَ لَا فَقُلْتُ إِنَّمَا هُوَ نُطْفَةٌ فَقَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُخْلَقُ نُطْفَةٌ (اولین خلقت انسان کامل از همین نطفه است و نباید آن را بی ارزش حساب کرد.)
اسحاق بن عمار از بزرگان است ولی در بعضی از رجال سند بحث است.
نهی امام علیه السلام بیانگر حرمت تکلیفی است. در روایت مزبور اگر زن باردار بوده و از ادامه ی حمل می ترسید حکم آن واضح است و آن اینکه نباید آن را ساقط کند ولی اگر شک داشت باردار شده است یا نه کار مشکل تر می شود و آن اینکه نهی امام علیه السلام بیانگر آن است که هنگام شک هم نباید اقدام به سقط کرد و باید آن را نگه داشت. اگر حکم امام علیه السلام نبود ما اصل برائت جاری می کردیم و می گفتیم چون شبهه ی موضوعیه است و اصل انعقاد نطفه ثابت نشده است می توان دوا را خورد و حرمتی در کار نیست ولی امام علیه السلام در این فرض هم حکم به عدم کرده است و این نشان می دهد اسقاط جنین تا چه حد مهم است که حتی در صورت شک در انعقاد نطفه هم نباید اقدام به سقط کرد.
با این حال می گوییم این روایت خالی از ابهام نیست و با این روایت نمی شود جلوی اجرای اصل برائت در مورد شک را گرفت.
اما طائفه ی دوم: روایاتی که بیانگر اثبات دیه در سقط جنین است که از زمانی که نطفه منعقد می شود تا زمانی که انسان کاملی شده باشد دیه وجود دارد.
اما دلیل چهارم: کتاب الله
در قرآن در این مورد نص صریحی وارد نشده است مگر اینکه کسی از آیات عمومی مانند ﴿وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق﴾[1] استفاده کند.
این آیه لا اقل بعضی از مراحل جنین را شامل می شود و آن جاهایی که روح به جنین دمیده شده باشد و نفس بر جنین صدق کند.
خلاصه اینکه حکم اولیه در اسقاط جنین حرمت است.
مقدمه ی دوم: جنین مراحلی دارد که احکام آن با هم متفاوت است.
مرحله ی اولی: مرحله است که جنین هنوز شکل انسان ندارد. نطفه، علقه، مضغه و یا استخوان است. در این چهار مرحله جنین هنوز شکل انسان به خود نگرفته است.
مرحله ی ثانیه: شکل انسان کامل را به خود گرفته است ولی هنوز روح در آن دمیده نشده است. او در این حال مانند انسان مرده است و در احادیث هم تشبیه به میت مرده است و تصریح شده است که دیه ی آن با دیه ی میت یکی است. اگر کسی سر میت را ببرد باید صد دینار دیه دهد و اگر کسی جنین قبل از ولوج روح را ساقط کند باید صد دینار بپردازد.
البته جنین از ابتدا تا انتها زنده است ولی تا قبل از ولوج روح حیات نباتی دارد و بعد از آن حیات انسانی حیوانی پیدا می کند.
مرحله ی ثالثه: جنینی است که روح در آن دمیده شده است و شکل انسان به خود گرفته است.
حکم سقط جنین در این مراحل با هم متفاوت است.
مسأله ی بعدی: مسائل شش گانه ای است که مربوط به سقط جنین می باشد. در سه فرع اول فرض بر این است که هنوز روح به جنین دمیده نشده است.
فرع اول: رشد جنین برای مادر ضرر دارد و به فوت و یا ضرر فاحشی در مورد او منجر می شود.
فرع دوم: گاه بر اثر حمل جان مادر در خطر نیست ولی چون بچه ناقص متولد می شود خودش و والدین او در زحمت می افتند. این امر با تصریح اهل خبره ثابت می شود. در این حال باید بحث کرد که آیا می توان بچه را ساقط کرد؟
ممکن است بعضی بگویند این مجوز اسقاط نیست زیرا اگر کسی ناقص العضو متولد شود کسی حق ندارد او را بکشد هکذا جنینی که در شک مادر است که هرچند هنوز روح در او دمیده نشده است ولی چون بالقوه انسان می شود کسی نمی تواند او را ساقط کند.
از آن طرف ممکن است کسی قائل به جواز اسقاط شود و آن اینکه بر اثر ادله ی عسر و حرج و اینکه جنین مزبور برای خود و پدر و مادرش عسر و حرج شدید به بار می آورد قائل به جواز شویم. گاه می شود که مادر هنگامی که با خبر می شود فرزندش ناقص است به تدریج مشکل اعصاب پیدا می کند. از طرفی هنوز روح در جنین دمیده نشده است و بر این اساس ادله ی عسر و حرج حاکم بر ادله ی حرمت اسقاط جنین شود. (البته اگر کسی قائل شود ادله ی حرمت اسقاط جنین مورد از مورد مزبور انصراف دارد مشکل کمتر می شود.) دیه ی جنین مزبور گاه بیست مثال است و دیه ی آن یک پنجاهم انسان کامل است و از نظر شارع چنین جنینی ارزش انسان کامل را ندارد و بسیار کمتر از آن ارزش دارد.
لا یبعد کسی بگوید: ادله ی عسر و حرج مجوز اسقاط جنین مزبور می باشد (جنینی که هنوز شکل انسان به خود نگرفته و روح در آن دمیده نشده است.)
و اما سه فرعی که روح در آن دمیده شده است:
فرع چهارم: جنین کامل شده است و روح در آن دمیده شده است و ناقص الاعضاء نیست و امر دائر بین این است که یا مادر بمیرد و یا جنین. به این معنا که مادر ضعیف است و اگر جنین او کامل شود مادر از بین می رود و یا لا اقل خوف این است که مادر از بین برود و گفتیم در این موارد خوف اماره ی عقلائیه است و جانشین علم می شود. در این حال هم جنین انسان است و هم مادر. آیا باید این مسأله را به قضا و قدر الهی موقوف کرد و هر چه خدا مقدر کرده است به همان راضی بود؟
اللهم الا ان یقال که حرمت حفظ جان مادر در نظر شارع از جنین بیشتر است زیرا اگر کسی مادر را بکشد قصاص دارد ولی اگر کسی جنین را بکشد قصاصی در کار نیست و فقط دیه ثابت می شود.
و الذی یسهل الامر این است که این فرض نادر است و معمولا یا هر دو از بین می روند و یا هر دو سالم می مانند. حیات جنین وابسته به حیات مادر و اگر مادر بمیرد طفل از بین می رود فقط اگر جنین کامل و نزدیک به وضع حمل باشد و مادر بمیرد جنین می تواند سالم باشد ولی اگر پنج ماهه و یا هفت ماهه باشد باز هم بعید است جنین بعد از مرگ مادر زنده بماند. بنابراین امر دائر بین این است که یا هر دو بمیرند یا اینکه جنین را بکشیم تا لا اقل مادر زنده بماند. در این حال واضح است که کشتن جنین نزد شارع اولی است.