72/05/05
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث اخلاقی:
در کتاب مقتل الحسین در حدیثی از امام حسین علیه السلام از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا
این حدیث جزو احادیث اعجاز آمیز می باشد زیرا زمانی که پیامبر اکرم (ص) این حدیث را بیان می فرمود هنوز حادثه ی کربلا رخ نداده بود. رسول خدا (ص) در آن زمان هم کربلا را پیشبینی کرد و هم وضعیت مؤمنان در رابطه با امام حسین علیه السلام تا زمان ما را.
مردم بزرگترین مصیبت ها را نهایتا تا چند سال سالگرد می گیرند و بعد دیگر ادامه نمی دهند ولی مراسم امام حسین علیه السلام هر سال داغ تر و پرجوش تر از سابق در مناطق مختلف دنیا برقرار می شود. از عجائب این است که حتی کسانی که به جمهوری های اسلامی آزاد شده در شوروی سابق مسافرت کردند می گویند ما به مناطقی رسیدیم که در این هفتاد سال همه چیز حتی قرآن و پیامبر اسلام (ص) را فراموش کرده بود و تنها چیزی که در میان ایشان فراموش نشده بود عاشوری حسین علیه السلام بود و ما به به وسیله ی عاشورا توانستیم مردم را کم کم به مساجد بکشانیم و با عقائد دینی و حلال و حرام آشنا کنیم.
وهابیت در این زمان در پاکستان و هندوستان اعتراف می کنند که ما بزرگترین سرمایه گذاری ها را علیه شیعه به کار می بریم ولی وقتی عاشورا می شود تمام تبلیغات یک ساله ی ما خنثی می شود و به فراموشی سپرده می شود. آنها به همین دلیل اصرار دارند شیعه مراسم عاشورا را ترک کند.
به همین دلیل بزرگداشت مراسم امام حسین علیه السلام هرچند طبق حکم اولی جزء مستحبات است ولی بنا بر حکم ثانوی در بعضی مناطق جزو اوجب واجبات است. بعضی از مردم پاکستان از ما استفتا کردند که در این مراسم ممکن است کسی کشته شود آیا می توان به قیمت کشته شدن عده این مراسم مستحب را به جا آوریم؟
ما در جواب گفتیم باید این مراسم را به جا آورد هر چه می شود بشود.
در مورد حدیث فوق برای (حرارت) سه تفسیر می توان ارائه کرد:
تفسیر اول: حرارت به معنای عشق است یعنی عشق آتشینی که مؤمنان نسبت به امام حسین علیه السلام دارند خاموش نشدنی و سرد نشدنی است.
تفسیر دوم: حرارت به معنای سوز مصیبت است. یعنی داغ شهادت امام حسین علیه السلام در دل های مردم سرد شدنی نیست و هرگز فراموش نمی شود. در زیارت عاشورا می خوانیم این مصیبتی است که اهل سماوات و ارض را تحت تأثیر خود قرار داده است.
تفسیر سوم: حرارت به معنای انگیزه ی قیام خواه بودن است یعنی شهادت امام حسین علیه السلام آتش انقلاب مقدسی در دل ها ایجاد کرده است که خاموش نمی شود.
بلاواسطه بعد از واقعه ی کربلا این آتش مقدس شعله ور شد. قیام توابین، قیام مختار که موجب شد تشکیلات بنی امیه در مخاطره افتد و حتی قیام ابو مسلم بر ضد بنی امیه و تشکیل دادن بنی عباس همه بر اساس همان آتش مقدسی بود که از کربلا نشئت می گرفت.
در انقلاب اسلامی ما هم همان عاشورا بود که موجب می شد قیام علیه طاغوت شعله ور شود و انقلاب به پیروزی برسد.
آنچه جبهه ها را در هشت سال گرم نگه می داشت عاشورا ها و اربعین ها بود.
طلاب حوزه از نظر علمی خود را به امام باقر و صادق علیهما السلام وابسته می دانند و از نظر قیام خود را سربازان امام زمان می دانند. هر قدر که درس خوانده می شود و سواد انسان بیشتر می شود باید توجه بیشتر به خدا، تقوا، انصاف، معرفة الله در ما بیشتر شود علمی که با تقوا و معرفت همراه باشد دارای ثمرات است. وای بر حال کسی که یک روزش بدتر از دیروز باشد و یا روزی بر او بگذرد و علم و تقوای او بیشتر نشده باشد.
موضوع: بررسی معاملات بانکی
بحث در سودهای بانکی بود که سعی داشتیم آن را از حالت ربا بیرون آوریم. گفتیم سودهایی که بر سپرده ها تعلق می گیرد باید از باب مضاربه باشد. بعد به مضاربه چهار اشکال وارد شده بود که آنها را جواب دادیم.
مضاربه هزاران سال قبل از اسلام هم بوده است و شارع هم آن را امضاء کرده است و عمومات (اوفوا بالعقود) و غیره آن را شامل می شود. بنابراین تا مخصص ثابت نشد باید به همان عموم تمسک کنیم بنابراین اینکه بعضی مضاربه را خلاف اصل دانسته اند و در مورد آن به قدر متیقن بسنده می کنند و در نتیجه مضاربه را مخصوص کارهای تجاری می دانند کاری بدون دلیل است.
مشکل سوم این است که عده از فقهاء شرط کرده اند که سهم باید به صورت کسر مشاع از سود باشد یعنی یک پنجم و یا یک چهارم از سود را حساب کنند و نمی توان به شکل مقطوع بگویند که با این مبلغ بیست درصد سود به شما تعلق می گیرد. در مضاربه مشخص نیست که چه مبلغی به انسان تعلق می گیرد باید سود را محاسبه کرد و مطابق قرارداد بخشی از آن را به فرد داد.
نقول: این شرط هم دلیل روشنی نداریم و صاحب عروة و جمعی از محشین به عدم لزوم کسر مشاع فتوا داده اند و قائل شده اند از همان اول می توان سودی قطعی را معین کرد. البته در این صورت یک شرط باید وجود داشته باشد و آن اینکه سود تعیین شده کمتر از سود به دست آمده باشد. در سودهای بانک غالبا سود بیشتر را بانک می برد و درصدی که تعیین می شود کمتر از سود واقعی است.
با این حال گفته می شود که می توان بانک را وکیل کرد که با آن مبلغ مضاربه کند و به بانک وکالت می دهیم که با هر کس و به هر نحو که می خواهد با آن کار کند بعد وکالت دومی به او می دهیم که بانک از طرف ما وکیل است که سر سال آن کسر مشاع را با سود قطعی مانند پانزده درصد مصالحه کند. اگر هم بانک قبل از سال سودهایی به مردم بدهد همه علی الحساب، حساب می شود و سود قطعی آخر سال معلوم می شود.
مشکل چهارم این است که در مضاربه اگر افراط و تفریطی در کار نباشد فرد باید هم در سود سهیم باشد هم در ضرر و حال آنکه در بانک ها افراد فقط در سود شریکند و اگر ضرری متوجه بانک شود خودش باید آن را متقبل شود.
نقول: صاحب عروة تصریح می کند که این شرط دخالت ندارد بلکه می فرماید: طبیعت مضاربه این است که خسارت روی سرمایه باشد اما با شرط می توان آن را کنار گذاشت. مانند اینکه طبع اولیه ی بیع این است که لازم باشد ولی می توان با شرط خیار آن را از لزوم در آورد. این شروط خلاف مقتضای عقد نیست بلکه خلاف اطلاق عقد است.
بله اگر کسی شرط کند که این مال را به شما می فروشم به شرط اینکه هیچ تصرفی در آن نکنی و یا زنی ازدواج کند به شرط اینکه شوهرش نگاه به او نکند اینها خلاف مقتضای عقد است و باطل.
ولی شرط مزبور در مضاربه خلاف اطلاق عقد است و باطل نیست.
با این حال اگر با شرطی زیان به عهده ی بانک بیفتد این دیگر مضاربه نمی شود بلکه وام می باشد زیرا وام است که در آن زیان به دوش وام گیرنده است.
با این حال می توان گفت که بانک می تواند تضمین کند که به سبب تجربه ی بسیاری که دارد و از مسیرهای مختلف به جریان انداختن پول ها با خبر است و از پشتوانه ی دولت نیز برخوردار می باشد هرگز زیان نمی کند.
پنجمین معامله ی بانک: گاه بانک به مردم وام می دهد و بیست درصد و یا بیشتر از آنها پس می گیرد.
جمعی از فضلاء برای حل این معضل راه هایی برای آن اندیشیدند تا آن را تحت عقود شرعیه در آورند و گفته اند وام را مثلا برای تجارت، صنعت و غیره از بانک تحت مضاربه می گیرند بنابراین این فرد می تواند سهمی از سود برای بانک در نظر بگیرد و بعد آن را با بیست درصد مصالحه کند.
مشکل این کار این است که مردم وام هایی را که می گیرند در آن مسیر به کار نمی اندازند مثلا برای تجارت وام می گیرد ولی با آن کار دیگری انجام می دهد مثلا ماشین و یا خانه می خرد و یا برای ازدواج به کار می گیرد در نتیجه عقد مضاربه اش خراب می شود.
مشکل دیگر این است که بانک در این مضاربه خسارت را متقبل نمی شود و فقط سود خود را می گیرد. (بنابراین روی مبنای کسانی که سهیم بودن در خسارت را در مضاربه شرط می دانند مضاربه ی فوق صحیح نمی باشد.)
گاه بانک به کسی وام می دهد (مانند وام مسکن) و بعد با فرد شریک می شود و می گوید نصف خانه ی مزبور را به من بفروش و پول را نقدا تحویل بگیر مشغول ساختن خانه شو و بعد که خانه ساخته شد من سهم خود را به تو به مبلغ بیشتری به نسیه می فروشم. (فرض می کنیم که قصد آنها جدی بوده است نه شوخی و فرار از ربا)
بنابراین باید مردم را آگاه کرد تا گرفتار ربا نشوند.