72/04/23
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث اخلاقی: در حدیثی در مورد امام رضا علیه السلام می خوانیم: كَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَكْتُبَ تَذَكُّرَاتِ حَوَائِجِهِ كَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَذْكُرُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَكْتُبُ مَا يُرِيدُ (تحف العقول ص 443)
از این حدیث مطلبی استفاده می شود که ما در هیچ حدیث دیگری نیافتیم و آن اینکه امام هشتم علیه السلام برنامه ی روزانه برای خود تهیه می کرد و کارهایی که می خواست انجام دهد یادداشت می نمود. ابتدا بسم الله را می نوشت بعد مرقوم می فرماید: اگر خدا بخواهد فراموش نکن که این کارها را انجام دهی.
البته امام علیه السلام با آن ولایت و صفاتی همانند (عیبة علم الله) و امثال آن نیازی به نوشتن برنامه نداشتند این کار از ایشان به سبب ارائه ی سرمشقی به شیعیانشان بوده است که آنها هم باید در زندگی دارای برنامه باشند و مطابق آن جلو روند. این مسأله در دوران ایشان رایج نبود ولی امروزه افراد باشخصیت دفترچه ای دارند و در آن برنامه ی روزانه ی خود را تنظیم می کنند.
تمام کسانی که به جایی رسیده اند افرادی بودند که برنامه ی منظمی داشتند. افرادی مانند صاحب جواهر که کتابی به آن قوت نوشته است و یا کسانی مانند علامه ی مجلسی که کتاب عظیم بحار الانوار را نوشته است با برنامه ی منظمی جلو رفته است. او تیم های تحقیقاتی داشته و افراد مختلفی را به کارهای پژوهشی مختلفی می گماشته و با فیش برداری کارهای خود را پیش می برده است.
روشن ترین قانون حاکم هستی همین نظام آفرینش است. گردش منظم ماه و خورشید و سایر منظومات، بدن انسان و عجائب آن
یکی از اطباء می گفت که در بدن انسان در هر شبانه روز به ازای هر یک کیلو از وزن بدن دو و نیم میلیارد از گلبول سفید و سرخ می میرد و از نو ساخته می شود و جالب اینکه همه ی آنها مانند هم هستند و اگر با هم فرق کنند موجب بیماری می شوند.
حال در این جهان پر نظم اگر کسی بی نظم باشد وصله ی ناجور می شود. برای استفاده از عمر باید برنامه ریزی دقیق داشت.
برای کارهای روزمره و حتی برای تفریح سالم، تلاوت قرآن و غیره باید برنامه ریزی داشت. امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه در وصیتش به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرماید: أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم
بعضی از دول خارجی مانند ژاپن در نظم و همکاری اجتماعی برنامه های دقیقی دارند حتی سیستم درسی آنها به صورت گروهی است یعنی شاگردان به شکل گروه گروه تقسیم می شوند و هر گروه یک امتحان جداگانه دارد و معدل هم از آن گروه است و تک تک افراد نمره ی جداگاه ندارند.
ما باید بدانیم که (ید الله مع الجماعة) است.
امام رضا علیه السلام نیز برای نظم امور ابتدا نام خدا را می برد و از او مدد می طلبید و بعد امورات و تذکرات که به آن احتیاج داشت را یادداشت می فرمود.
موضوع: زکات و عدم آن در اسکناس
بحث در این است که آیا زکات به اسکناس تعلق می گیرد یا نه. گفتیم برای این کار باید دید آیا ماهیت اسکناس همان ماهیت طلا و نقره است یا اینکه ماهیت آن اعتباریه ی مستقله است. به نظر ما ماهیت اسکناس اعتباریه است و علامت پول است و فی نفسه مالیت ندارد و ادله ی زکات آن را شامل نمی شود.
اشکالی که وجود دارد این است که شارع مقدس احتیاجات فقرا را در اموال اغنیاء پیشبینی کرده است. اموال اغنیاء هم دارای سه شاخه است:
1. پول های نقد
2. درآمدهای دامداری
3. درآمدهای کشاورزی
حال اگر طلا و نقره از میان برود و پول های کاغذی جای آن را بگیرد بنابراین یک شاخه از شاخه های درآمد فقرا به کلی از بین می رود.
یک روزی هم ممکن است دامداری صنعتی روی کار آید و دام ها معلوفه باشند نه سائمه در نتیجه در آنها نیز زکات وجود ندارد.
فقط کشاورزی باقی می ماند که چون آبیاری می شود یک بیستم در آن زکات است که مشخص است برای نیاز فقرا کافی نیست.
لذا ممکن است کسی بگوید که اگر نقدین مورد تعلق زکات هستند به سبب این بوده است که پول رایج بوده اند از این رو معیار پول رایج می باشد و اگر روزی پول رایج نقدین نباشد بلکه اسکناس باشد زکات باید در اسکناس هم جاری باشد.
جواب این است که: علاوه بر زکات چیزی به نام خمس وجود دارد که می تواند مشکلات بسیاری را حل کند. خمس بیست درصد است و از زکات (که یا دو و نیم درصد و یا پنج درصد است و گاه به ده درصد می رسد) بیشتر می باشد. بله از خمس معونه ی یک سال کنار گذاشته می شود و در مابقی خمس جاری است ولی در زکات چنین نیست ولی با این حال خمس از زکات بیشتر است.
نصف خمس سهم ساداتی است که به خمس احتیاج دارند. نصف دیگر که سهم امام علیه السلام است را می توان در نیاز فقراء استفاده کرد. البته حوزه های در مصرف این سهم مقدم هستند ولی با این حال نیازهای دیگر را هم می توان برآورده کرد.
جواب دوم این است که احادیث بسیاری هست که غالبا از امام صادق علیه السلام سؤال شده است که امروز گاه ذرت، برنج و امثال آن غذای عمومی و قوت غالب شده است آیا در آنها هم زکات راه دارد یا نه. امام قدس سره در جواب فرمود: پیامبر اکرم (ص) می دانست که اجناس دیگری هم هست با این حال زکات را منحصر در همان نه چیز کرد. این احادیث در کتاب الزکات وسائل جلد هفتم آمده است.
بر این اساس زکات در همان نه چیز منحصر است بنابراین اشکالی که مطرح کردید که خداوند قوت فقراء را در اموال اغنیاء قرار داده است حکمت نه علت.
فرق علت با حکمت: علت آن است که حکم دائر مدار آن است مانند (لا تشرب الخمر لانه مسکر)
حکمت مانند عده نگاه داشتن زن که به سبب آن است که تداخل میاه نشود. اگر زن بعد از شوهرش سریع ازدواج کند مشخص نیست که بچه از نطفه ی شوهر اول است یا از شوهر دوم ولی عده موجب می شود که رحم پاک شود.
حال اگر زنی باشد که مدتها از شوهرش دور بوده است او هم باید عده نگه دارد و بر این امر اجماع است هرچند مسأله ی تداخل میاه در مورد او راه ندارد. هکذا اگر زنی رحمش را از بدنش خارج کند او هرگز باردار نمی شود ولی باید عده نگه دارد.
حکمت به این معنا است که فلسفه ی موجود در غالب موارد هست ولی همه جا نیست ولی حکم هست.
بله اگر زن یائسه شود لازم نیست عده نگه دارد.
با این اساس ظاهر احادیث این است که اجناس تسعه موضوعیت دارد نه طریقیت. یعنی فقط همان اجناس و نه چیز دیگر.
البته باید توجه داشت که مسأله ی زکات به عنوان یک حکم شرعی با زکات به عنوان یک حکم ولایی فرق دارد. بر این اساس امیر مؤمنان علی علیه السلام در زمانی خاص از حکم ولایی استفاده کرده و در اسب نیز زکات معین فرمود.
ولی چون آن حکم مربوط به زمان خاصی بود بعد از علی علیه السلام معصوم دیگری در اسب زکات را معتبر ندانست. در زمان ما هم ولی فقیه می تواند به سبب مصالحی مالیات فوق العاده از مردم اخذ کند.
حتی در احادیث آمده است که در زمان امام جواد علیه السلام در سنه ی 220 که وارد بغداد شد از مردم در یک سال دو خمس اخذ کرد و این به دلیل آن بود که شیعیان نیازمند بودند و حکومت نیز تضعیف شده و در نتیجه امام علیه السلام در عرض یک سال دو بار خمس از مردم گرفت.
جواب سوم این است که سلمنا اسکناس دارای زکات باشد ولی در عصر و زمان ما مبالغ زیادی از اسکناس ها که مردم در اختیار دارند در حساب بانکی آنها است و دیگر در اختیار آنها نیست.
در مورد اسکناس هایی که مردم در بانک ها دارند این بحث جاری است که آیا آنها امانتی از طرف مردم در بانک ها است یا اینکه وامی است که مردم به بانک ها می دهند.
اگر امانت باشد دیگر بانک حق تصرف در امانت ندارد و اگر ما به بانک حق تصرف دادیم ماهیت آن وام می شود البته وامی که هر آن مطالَب است و هر وقت صاحب مال مراجعه کند می تواند آن را باز پس گیرد.
اگر ماهیت پول های بانکی وام باشد زکات به آنها تعلق نمی گیرد زیرا در اختیار افراد نیست. کما اینکه اگر کسی نقدین را به دیگری وام دهد و یک سال بر آن بگذرد قرض گیرنده باید زکات آن را بدهد نه مالک نقدین.
از آن طرف هم اسکناس بانک به مقدار یک سال راکد باقی نمی ماند تا زکات بر آن تعلق گیرد.
بنابراین اگر هم بگویند نقدین به سبب اینکه پول رایج بوده است در آنها زکات راه دارد در نتیجه در اسکناس هم زکات است باز مشکل حل نمی شود.
بحث دیگر این است که اگر ارزش اسکناس سقوط کند آیا در مقام ادای دیون می توان همان مبلغ قبلی را حساب کرد یا نه؟
مثلا مهریه ای زنی صد تومان بود. با این صد تومان در زمان قبل چه بسا می شد خانه ای خرید ولی الآن این مبلغ ارزشی ندارد. آیا می توان در زمان پرداخت همان مبلغ قبلی را پرداخت کرد؟
یا مثلا در موقوفه ای آمده است که سالی دوازده تومان به واعظی بدهند که هر شب جمعه اقامه ی عزای امام حسین علیه السلام کند. آیا می توان به این مبلغ در زمان ما عمل کرد.