درس مسائل مستحدثه آیت‌الله مکارم

71/04/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علت حرمت رباخواری

حرمت رباخواری را با ادله ی اربعه ثابت کردیم.

امروز به سراغ علت تحریم ربا می رویم و چرا این همه اهمیت به این مسأله داده شده است و چرا عقوبت آن از اشد عقوبات است. ما معتقد هستیم که احکام تابع مصالح و مفاسد است از این رو باید به سراغ مفاسد موجود در رباخواری رویم.

به عنوان مقدمه سؤالی را مطرح می کنیم و آن اینکه آیا ما حق داریم درباره ی علل و فلسفه ی احکام سخن بگوییم و به سراغ مصالح و مفاسد احکام رویم؟

جواب این است که ما این حق را داریم. البته ما همه جا به مصالح و مفاسد احکام شرع دسترسی نداریم بلکه فی الجمله می توانیم به آن دست یابیم. دو دلیل بر مدعای ما وجود دارد:

دلیل اول: در آیات و روایات کرارا در این مورد بحث شده است. خداوند در موارد بسیاری فلسفه ی زکات، نماز، حج و غیره را بیان کرده است. در احادیث هم این موضوع بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اینها نشان می دهد که ما فی الجمله حق داریم در این مباحث وارد شویم.

دلیل دوم: تقریر معصوم و امضای او همانند قول و فعل او حجت می باشد و بسیار شده است که اصحاب معصومین از فلسفه و علل احکام سؤال کرده اند و معصوم جواب ایشان را داده اند و حتی ایشان را گاه برای این سؤال ها تشویق هم کرده اند. اگر این کار ممنوع بود آنها به اصحاب خود تذکر می دادند.

به هر حال هرچند علم اجمالی داریم که آنچه خداوند حکم کرده است مصلحت و مفسده ای دارد ولی اگر ما از آنها باخبر باشیم داعی ما به عمل به آن احکام قوی تر خواهد شد. چه بسا یکی از عللی که معصومین علل احکام را برای مردم بیان می کرده اند این بوده باشد تا مردم را به عمل به این احکام و ترک معاصی تشویق کنند.

حتی صاحب وسائل هم در ابتدای بیان احکام شرعی مانند روایات حج، زکات و غیره غالبا در ابتدا به سراغ علل احکام می رود.

در مسأله ی ربا هم باید فلسفه ی آن را بررسی کرد و دید که چرا در روایات بسیاری این عمل با زنا مقایسه شده است.

ما بعد از تحقیقات و بررسی آیات و روایات به هفت علت دست یافتیم که بعضی را در بعضی ادغام کرده و به پنج علت اشاره می کنیم:

علت اول: ربا، اکل مال به باطل است که حرام می باشد. اکل مال به باطل به این معنا است که انسان درآمدی داشته باشد که بی منطق و بی جهت باشد. عقلا می گویند این درآمد مصداق مفت خوری می باشد و دلیلی ندارد که آن پول را به دست آورد. ربا یکی از این مصادیق می باشد. از دیگر مصادیق اکل مال به باطل، قمار می باشد. کسی که قمار می کند چه عمل مثبتی در جامعه انجام داده است تا مبلغی را دریافت کند و با قمار چه گرهی از جامعه باز شده و چه زحمت مفیدی کشیده است؟

از آیه ای که در مذمت یهود وارد شده است استفاده می شود که رباخواری همردیف اکل مال به باطل است (فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُم‌) (نساء / 160)

کسی که سرمایه ای را به مضاربه می گذارد سرمایه را باید از کار مثبتی به دست آورده باشد و همین موجب می شود که اصل سرمایه مال پاکی باشد که یا از کار به دست آمده یا از طریق ارث به دست آمده که پدرش از کار به دست آورده است و بالاخره از کار به دست آمده است بعد که مال را به سرمایه می گذارد آن را به دست کسی می سپارد که با آن کار مفیدی انجام دهد و او هم در سود و زیان آن شریک باشد. برخلاف قمارکار و رباخوار که پولی را به دست می آورد که عمل مثبتی انجام نداده و مالی به دست آورده است.

خوب است به حدیثی در این مورد اشاره کنیم و از آنجا که این احادیث متضافر است از بررسی سند بی نیاز می باشیم.

وسائل، ج 12 باب 1 از ابواب حرمت ربا

حدیث 10: َ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا لِمَا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ (اولین علت نهی کردن خداوند از آن است) وَ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِ الْأَمْوَالِ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا اشْتَرَى الدِّرْهَمَ بِالدِّرْهَمَيْنِ كَانَ ثَمَنُ الدِّرْهَمِ دِرْهَماً وَ ثَمَنُ الْآخَرِ بَاطِلًا (این از باب ربا در بیع است نه ربا در قرض) ... فَحَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ الرِّبَا لِعِلَّةِ فَسَادِ الْأَمْوَالِ كَمَا حَظَرَ (ممنوع کرده است) عَلَى السَّفِيهِ أَنْ يُدْفَعَ إِلَيْهِ مَالُهُ لِمَا يُتَخَوَّفُ عَلَيْهِ مِنْ فَسَادِهِ (زیرا سفیهان مال خود را فاسد می کنند بنابراین ربا عملی است سفیهانه)
در سند این حدیث محمد بن سنان است که در علم رجال محل بحث می باشد. در رجال ممقانی چند صفحه در مورد او بحث شده است.

 

علت دوم: ربا سبب می شود که مردم از معاملات مفید کناره گرفته جذب معاملات فاسد شوند.

در روایات آمده است که خداوند ربا را تحریم کرده است تا مردم به سراغ صناعات، تجارت و امثال آن رویم.

 

وسائل، ج 12 باب 1 از ابواب حرمت ربا

حدیث 8: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ عِلَّةِ تَحْرِيمِ الرِّبَا فَقَالَ إِنَّهُ لَوْ كَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَكَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا لِتَنْفِرَ النَّاسُ مِنَ الْحَرَامِ إِلَى الْحَلَالِ (مردم از حلال به حرام کوچ کنند) وَ إِلَى التِّجَارَاتِ مِنَ الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ فَيَبْقَى ذَلِكَ بَيْنَهُمْ فِي الْقَرْضِ
ما می توانیم این تعلیل را از زاویه ی دیگری بررسی کنیم و آن اینکه رباخواران سربار جامعه هستند. همه در جامعه نوعی زحمت می کشند بجز رباخوار که کاری انجام نمی دهد و فقط پول مردم را به جیب می زند. رباخوار سود خود را در هر صورت می گیرد و کاری ندارد که فردی که ربا گرفته است سود و زیانی کرده است یا نه. این مانند حیواناتی است که خودشان خون در بدنشان تولید نمی کنند در نتیجه به بدن دیگر حیوانات می چسبند و خون آنها را می مکند.

صاحب وسائل در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند: (مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ) (وسائل باب 6 از ابواب مقدمات التجارة حدیث 10)

امروزه بسیاری از بانک ها تبدیل شده اند به کانونی از معاملات کاذبه و روز به روز ثروتمندتر می شوند و مردم نیز فقیرتر می گردند و سود کلانی از طریق رباخواری نصیب آنها می شود. اگر این رباخواری در بانک ها از بین برود سرمایه ها در مسیر سالم می افتد و خدمات بسیاری در جامعه انجام می شود.

 

علت سوم: از آیات و روایات استفاده می شود که ربا مصداق ظلم است. در سوره ی بقره که قبلا تفسیر آن را بیان کردیم خواندیم که (وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ) (بقره / 279)

همچنین در حدیث محمد بن سنان آمده است (وَ لِمَا فِي ذَلِكَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الْأَمْوَالِ)
علت اینکه رباخواری ظلم است این است که تمامی مردمی که در جامعه فعالیت اقتصادی دارند هم سود می کنند و هم زیان می بینند. گاه اجناس در بازار خریدار ندارد و باید آنها را زیر قیمت فروخت. گاه زراعت به خشکسالی می خورد و تجارت گاه با شرایط بحرانی اقتصادی مواجه می شود. ولی هرگز در رباخواری زیانی وجود ندارد. اینکه تمامی جامعه با سود و زیان مواجه باشند ولی قشر خاصی فقط سود بگیرند خود نوعی ظلم است. به همین سبب رباخواری را گنج بدون رنج می نامند. در جامعه ای که رباخواری در آن است فاصله ی طبقاتی ظالمانه ای ایجاد می شود.

خطر رباخواری در عصر و زمان ما از گذشته بیشتر است سابقا رباخواری بین مردم بود و الآن به بین دولت ها هم کشیده شده است و جامعه شناسان می گویند: امروزه فاصله ی طبقاتی بین اقشار جامعه روز به روز بیشتر می شود.

در برخی از جراید آمده است که هشتاد درصد از ثروت دنیا در دست بیست درصد از مردم دنیا می باشد و بیست درصد اگر ثروت دنیا در اختیار هشتاد درصد مردم دنیا می باشد. این در حالی است که یکی از مهمترین علت آن رباخواری است. آیا این ظالمانه نیست؟

 

علت چهارم: ربا موجب هدم و یا ضعف عواطف انسانی می شود.

در چندین حدیث به این علت اشاره شده است و ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

 

وسائل، ابواب تحریم الربا، باب 1

حدیث 3: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي رَأَيْتُ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ ذَكَرَ الرِّبَا فِي غَيْرِ آيَةٍ وَ كَرَّرَهُ قَالَ أَ وَ تَدْرِي لِمَ ذَاكَ قُلْتُ لَا قَالَ لِئَلَّا يَمْتَنِعَ النَّاسُ مِنِ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ (برای اینکه مردم از کارهای عاطفی و نیکوکاری و نیکی و احسان باز نمانند.)

حدیث 4: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّبَا لِكَيْلَا يَمْتَنِعَ النَّاسُ مِنِ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ
یکی از مهمترین کارهای عاطفی در جامعه ی بشری قرض الحسنه است که مردم با رو آوردن به ربا از آن باز می مانند.

صدقه ده ثواب دارد ولی قرض الحسنه هجده ثواب دارد. علت اینکه صدقه با آنکه کسی پول صدقه داده شده را پس نمی گیرد ده ثواب دارد ولی قرض الحسنه با آنکه فرد، پول خود را پس می گیرد ولی هجده ثواب دارد شاید این باشد که قرض الحسنه دو مشکل را حل می کند یکی این است که قرض الحسنه همانند صدقه به دست نیازمند می رسد ولی در این میان نیازمندانی هستند که به سبب حفظ آبرو از صدقه استفاده نمی کنند و فقط قرض الحسنه مشکل آنها را حل می کند. حل این دو مشکل هر کدام یک حسنه است مجموع بیست حسنه می شود زیرا خداوند می فرماید: (من جاء بالحسنة فلو عشر امثالها) حال وقتی قرض دهند مال خود را پس می گیرد دو عدد از آن کم می شود و هجده تا می شود (البته این تفسیر در روایتی ذکر نشده است)

در مورد قرض الحسنه سؤال می کنند که دو درصد کارمزد می گیرند. معنای کارمزد این است که چون یکسری پرسنل در صندوق قرض الحسنه کار می کنند و باید حقوق بگیرند به وام دهنده می گویند که وام شما بدون سود است ولی هزینه ی پرسنل به عهده ی شما است و آن دو درصد به عنوان کارمزد و حقوق آن افراد حساب می شود. البته باید توجه داشت که اگر این چند درصد سود از حقوق کارمندان بیشتر شد باید به خود کسانی که وام دریافت کرده اند باز گردانده شود.