حدیث اخلاقی: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ
نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ يَنْوِي مِنَ الْخَيْرِ مَا لَا يُدْرِكُهُ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْكَافِرَ يَنْوِي الشَّرَّ وَ يَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لَا يُدْرِكُهُ
[1]
این حدیث بسیار پر معنا است. معمولا در ذهن مردم است که اگر کسی نیّتی کند این کار جانشین عمل می شود. گاه تصور می شود که ما نیّت کرده بودیم امروز به زیارت رویم و یا فلان کار خیر را انجام دهیم ولی نشد و خداوند خودش ثواب می دهد. این موجب می شود که از بسیاری کارهای خیر به راحتی اجتناب کنند. این کار اشتباه است.
حدیث مزبور تفسیر می کند و بیان می کند که که معنای نیّت خیر چیست و آن اینکه همت مؤمن بالا است او هرچند کارهای خیری را به جا آورد ولی نیّت دارد بیش از آن بتواند ولی توانائی آن را ندارد. مؤمن به همسایه ی فقیر کمک می کند و دوست دارد به افراد بیشتری کمک کند ولی نمی تواند.
درس دیگری که از این حدیث می توان گرفت این است که مؤمن حقیقی کسی است که به کار خیری که انجام می دهد قانع نباشد. او باید همتش بلند باشد و هر وقت فرصت پیدا کند به آن اقدام می کند. نیّت او بالاتر از کارهایی است که انجام می دهد. او نباید بگوید: همین مقدار که انجام می دهم کافی است و مگر چقدر باید کار خوب انجام دهیم.
عکس این مطالب در مورد کفار صادق است. کفار کامل کسی است که نیتش بیش از مقداری است که از دستش بر می آید. او نیّت های سوء بسیاری در سر دارد ولی توانائی انجام آن را ندارد.
از اینجا جواب یک سؤال واضح می شود و آن اینکه این حدیث نمی گوید، نیّت عمل از خود عمل بهتر است بلکه این حالت را مخصوص جایی می داند که نیّت و همّت مؤمن بالا باشد و در مقام عمل فقط توانایی پوشش دادن به بخشی از آن نیّت ها را داشته باشد. نیّت هنگامی موجب جلب ثواب می شود که نیّت جدی در او باشد ولی توان در او نباشد نه اینکه توان باشد و اقدام نکند و یک جا بنشیند و نیّت کند.
در نهج البلاغه آمده است که بعد از اتمام جنگ جمل و پیروزی امام علیه السلام و یاورانش یک نفر خدمت حضرت رسید و عرض کرد: جای برادر من خالی است کاش اینجا بود و پیروزی شما را می دید. بعد حضرت در جواب او فرمود: أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ آیا برادرت دوست داشت با ما باشد و قلبش با ما بود؟ او عرض کرد: آری. حضرت ادامه داد: او هم امروز با ما بود. از این بالاتر اینکه افرادی در این میدان جنگ بودند که شما ندیدید. آنها هنوز از پدر و مادرانشان متولد نشده اند. زمان آنها را متولد خواهد کرد و ایمان، توسط آنها تقویت خواهد شد.
نیّت، حب و بغض و مانند آنها مسائلی هستند قریب الافق و در اسلام باب وسیعی به آنها اختصاص داده شده است.
نکته ی دیگر این است که نیّت شر عقاب ندارد و حدیث مزبور در مقام بیان ساختمان و واقعیت در مورد کافر این است که نیّت او بدتر از عملش می باشد.
خلاصه اینکه پاکسازی نیّت از مهمترین کارها در اسلام است و باید سعی کنیم نیّات و اراده و قصد خود را به یاری خداوند به مسیری اختصاص دهیم که خداوند راضی می باشد.
موضوع: مسافرت برای فرار از کفاره ی افطار در ماه رمضان
بحث در این بود که اگر کسی روزه را عمدا افطار کند و بعد پشیمان شود و برای فرار از روزه به مسافرت رود و یا عذری برایش پیش آید کفاره از او ساقط می شود؟
دیروز دلیل اول برای قول اول را شرح دادیم و آن اینکه کفاره ساقط می شود زیرا روزه امری واحد است و کسی که در خلال آن دارای عذر شود دیگر فی علم الله مخاطب به روزه نخواهد بود از این رو روزه ای نیست تا کفاره ای بر آن مترتب شود.
ان قلت: او در اول صبح که عمدا افطار کرد کفاره بر گردنش آمد، بعد که به طور عمدی یا غیر عمدی دچار عذر شد همان کفاره را استصحاب می کنیم. به بیان دیگه اشتغال ذمه یقینا حاصل شده است و باید برائت یقینیه حاصل شود.
قلت: قائل به سقوط کفاره می گوید: کفاره از اول بر گردن او بار نشده بود. زیرا وقتی فی علم الله مکلف به صیام نبوده است فی علم الله کفاره هم بر او بار نشده بود و بعد که کشف خلاف شد و عذر از روزه پیش آمد، واقع بر او منکشف شده است. از این رو از همان اول خیال می کرد کفاره به گردنش آمده است. مانند اینکه کسی زنی را به عقد در آورده باشد و خیال کند زنش است ولی بعد متوجه شود که او خواهر رضاعی اوست از همان اول عقدی واقع نشده بود.
دلیل قائلین به عدم سقوط کفاره:
دلیل اول: اجماع. همان گونه که شیخ طوسی ادعا کرده است.
اجماع در این گونه موارد حجّت نیست زیرا دلیل یا ادله ی دیگری هم در کار است از این رو اجماع مدرکی می باشد. بله اجماع و یا حتی شهرت می تواند مؤید خوبی باشد.
دلیل دوم: صاحب جواهر و بعضی از بزرگان معاصر مانند سید عبد الاعلی سبزواری در مهذب الاحکام این دلیل را اقامه کرده اند و آن اینکه ادله ی (من افطر متعمدا یوما من شهر رمضان) کاری به روزه ی واقعی فی علم الله ندارد. به بیان دیگر این ادله ناظر به هتک در ماه رمضان هستند و اینکه کسی که عذری ندارد نباید بی پروا حکم خدا را مخالفت کند و روزه را بخورد. کفاره مربوط به وجوب ظاهری بود و کشف خلاف هم ارتباطی به آن ندارد.
البته صاحب جواهر می فرماید: به برکت اجماع و شهرت، از ادله ی من افطر متوجه می شویم که کفاره، مربوط به هتک در ماه رمضان است.
به هر حال روایات افطار عمدی در ماه رمضان همه ناظر به روزه ی واقعی و افطاری است که موجب بطلان روزه ی واقعی می شود.
دلیل سوم: روایت زراره
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ
قَالَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ لَهُ مَالٌ حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ (یک سال بر او بگذرد)
فَإِنَّهُ يُزَكِّيهِ (باید زکاتش را بدهد)
قُلْتُ لَهُ فَإِنْ وَهَبَهُ قَبْلَ حَلِّهِ بِشَهْرٍ (اگر یک ماه قبل از حلول سال آن را ببخشد)
أَوْ بِيَوْمٍ (یا قبل از یک روز)
قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ أَبَداً قَالَ وَ قَالَ زُرَارَةُ عَنْهُ (زراره از امام علیه السلام این جمله را اضافه می کند:)
أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا هَذَا بِمَنْزِلَةِ رَجُلٍ أَفْطَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ يَوْماً فِي إِقَامَتِهِ (در حالی که مسافر نبود)
ثُمَّ يَخْرُجُ (به مسافرت رفت)
فِي آخِرِ النَّهَارِ فِي سَفَرٍ فَأَرَادَ بِسَفَرِهِ ذَلِكَ إِبْطَالَ الْكَفَّارَةِ الَّتِي وَجَبَتْ عَلَيْهِ (که مسافرت موجب رفع کفاره نمی شود زیرا او بعد از ظهر مسافرت کرده است.)
وَ قَالَ إِنَّهُ حِينَ رَأَى الْهِلَالَ الثَّانِيَ عَشَرَ (یعنی ماه دوازدهم رسید زیرا در زکات اگر یازده ماه بگذرد زکات واجب می شود)
وَجَبَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَكِنَّهُ لَوْ كَانَ وَهَبَهَا قَبْلَ ذَلِكَ لَجَازَ (اگر قبل از ماه دوازدهم ببخشد جایز است)
وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ شَيْءٌ (و زکات بر او نیست)
بِمَنْزِلَةِ مَنْ خَرَجَ ثُمَّ أَفْطَرَ (مانند کسی که در ماه رمضان اول مسافرت می کند و بعد افطار می کند که کفاره ای بر او نیست) ...
[2]
این روایت صحیح السند است.
نقول: این حدیث ارتباطی به ما نحن فیه ندارد زیرا این حدیث در مورد ماه رمضان دو شق را بیان می کند: یکی اینکه بعد از ظهر مسافرت کند که واضح است مسافرت بعد از ظهر هرگز موجب سقوط روزه و یا کفاره نمی شود.
دیگر این است که اول مسافرت کند و بعد در سفر افطار نماید که این کار هم جایز است و شکی در آن نیست.
بحث ما در جایی است که فرد روزه را عمدا افطار کند و قبل از ظهر مسافرت کند. این فرع در حدیث فوق وجود ندارد.
بعد صاحب جواهر بیان می کند که از باب سد ذرایع و اینکه این حکم موجب سوء استفاده ی مردم قرار نگیرد که به راحتی روزه ی ماه رمضان را نخورند که بعد با مسافرتی ساده از کفاره فرار کنند
خداوند کفاره را قرار داده است تا مردم روزه را عمدا افطار نکنند و از مذاق شارع مقدس بعید است چنین اجازه ای بدهد و بگذارد کفاره به این راحتی قابل رفع باشد.
خلاصه اینکه: کسی که روزه را عمدا افطار کند و بعد با اسباب غیر اختیاری فاقد شرایط شود کفاره ای بر او نیست و ادله ی سقوط آن را شامل نمی شود ولی اگر کسی بخواهد عمدا خود را معذور کند بعید است بگوییم کفاره اش از بین می رود. دلیل آن هم همان است که صاحب جواهر در کلام اخیر خود فرموده است.
[1]
وسائل، ج 1، باب 6 از ابواب مقدمة العبادات، حدیث 17.
[2]
وسائل الشیعة، باب 58 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث 1.