موضوع: مقدمه ای بر بحث حیل شرعیه
بحثی که امسال مطرح می کنیم بحث حیل شرعیه در سراسر فقه است. (در سال گذشته حیله های ربا را مطرح کردیم) مسأله ی حیله های شرعی منحصر به باب ربا نیست و بسیاری از مسائل به این مسأله مربوط می شود.
مثلا در باب طلاق، نکاح، شفعه، قضاء و حتی در ابواب عبادات مسائل مربوط به حیل مطرح می باشد.
در میان علمای عامه و خاصه بعضی در این مورد کتاب نوشته اند بنابراین مبحث حیل شرعیه از مسائل مستحدثه نیست بلکه از زمان معصومین نیز مطرح بوده است و حتی ابو حنیفه هم در این مورد فتاوایی داده است. با این حال مصادیق بسیاری از آنها مستحدث می باشد از این رو ما آنها را تحت عنوان مباحث مستحدثه مطرح می کنیم.
در مقدمه ی بحث ابتدا معنای حِیَل را لغتا و اصطلاحا بیان می کنیم:
معنای لغوی: حیل جمله حیله است که از ماده ی حَول به معنای تغییر و دگرگونی گرفته شده است. در (یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال) به همین معنا به کار برده شده است.
عرب، حول را که به معنای سال است در همین معنا به کار برده است یعنی سال گذشته گذشت و سال نو آمد و نوعی دگرگونی حاصل شده است.
بعد این واژه معنای دومی پیدا کرده است که عبارت است از توسل به سوی یک مسأله از طریق اسباب خفیه. این همان است که در فارسی از آن به چاره جویی تعبیر می کنیم یعنی می خواهیم به چیزی برسیم و در این راه از اسباب پنهانی که بقیه به آن آشنا نیستند استفاده می کنیم. ارباب لغت تصریح کرده اند که حیله هم در معنای مذموم به کار می رود و هم در معنای ممدوح. مثلا در مورد خداوند در قرآن می خوانیم: (وَ هُوَ شَديدُ الْمِحالِ) (رعد / 13) یعنی چاره جویی خداوند بسیار زیاد است.
معنای سوم حیله همان حلیه ی مذموم است که در فارسی هم به همان معنا به کار می رود. وقتی در فارسی می گویند: فلانی حیله گر است یعنی از راه مذموم به چاره جویی می پردازد. در عربی نیز امروزه به همین معنا به کار می رود.
حیله های شرعی همه به معنای کلاه گذاری نیست بلکه معنای ممدوح هم می تواند داشته باشد:
مثال برای حیله ی مثبت: مثلا می خواهیم سودی از پول ببریم ولی ربا هم نباشد. بنابراین به سراغ مضاربه می رویم و در مضاربه هم قصد جدی داریم نه اینکه قصد ما از مضاربه صرف عقدی صوری و لقلقه ی زبان باشد.
همچنین گاه خانواده ای کودکی را به فرزندی قبول می کنند. وقتی این فرزند بزرگ می شود مسأله ی محرم و نامحرمی در میان آنها به وجود می آید. برای حل این مشکل راه های مختلفی بیان کرده اند. مثلا در مورد دختر گفته اند که صیغه ی عقد موقتی بین دختری که به فرزندی قبول شده و بین پدر مرد خانواده خوانده شود. دختر می شود زن بابا و در محرمیت آن دخول هم شرط نیست و در نتیجه دختر بر مرد محرم می شود.
حتی بعضی از فقهای ما قضاوت های عجیب امیر مؤمنان علیه السلام را در باب حیل ذکر کرده اند که همه از باب حیل مثبت و ممدوح است.
مثال برای حیله ی منفی: در این حیله ها خلاف شرع و خباثت وجود دارد. بسیاری از فقهاء به حیله ی معروف یهود مثال زده اند که خداوند در سوره ی اعراف آیه ی 116 به بعد نقل کرده است که به داستان اصحاب السبت معروف است که آنها به واسطه ی آزمایشی مأمور بودند روز شنبه از دریا صید نکنند. اتفاقا در روز شنبه ماهی های زیادی در آنجا ظاهر می شد. یهودیان چاره ای اندیشیدند به این گونه که دام هایی در دریا می گذاشتند و ماهی ها در آن می افتادند و یا حوضچه هایی درست کرده بودند که روز شنبه ماهی ها وارد آن می شدند و راه خروج را می بستند و بعد روز یکشنبه آنها را صید می کردند. خداوند هم در عوض آنها را عوض کرد و به قرده مسخ نمود و نابودشان کرد.
همچنین شیخ طوسی در مبسوط در آخر کتاب طلاق بحث حیل را مطرح می کند و از جمله از ابو حنیفه نقل می کند که زنی نزد او آمد و می خواست از شوهرش جدا شود و شوهرش او را طلاق نمی داد. ابو حنیفه به او گفت: راهش این است که مرتد شوی در نتیجه بلا فاصله بین تو و شوهرش جدایی می افتد. اگر قبل از دخول باشد سریعا جدا می شود و اگر بعد از دخول باشد و قبل از اتمام عده به اسلام بر گردد جدایی حاصل نمی شود و الا بعد از عده جدایی حاصل می گردد. بعد که از او جدا شدی دوباره مسلمان بشو.
مسیحی ها هم فتوایی مشابه این دارند و آن این گونه است که اصلا حکم به طلاق در میان آنها وجود ندارد و تنها جایی که زن از شوهرش جدا می شود جایی است که زن زنا کند.
در میان فقهای عامه بیش از سیصد مثال برای حیله های حرام ذکر شده است.
اما معنای اصطلاحی حیله میان فقهاء: حیله عبارت است از: التوسل الی امر شرعی من طریق حلال او حرام.
با این بیان معنای اصطلاحی حیله از معنای لغوی اخص شده است در معنای لغوی التوسل الی کل شیء مراد است ولی در اینجا فقط التوسل الی امر شرعی اراده می شود.
مثال هایی دیگر: کسی است که واجد ماء است ولی حوصله ی غسل کردن ندارد و یا خجالت می کشد غسل کند در نتیجه آب را می ریزد و فاقد الماء می شود و باید تیمم کند. او باید آن آب را حفظ می کرد (البته بین اینکه قبل از وقت هم باید آن را حفظ کند یا نه محل بحث است.) او اگر آب نداشته باشد و در بیابان باشد واجب است از باب مقدمه ی واجب به دنبال آب بگردد و این نشان می دهد که تحصیل آب و نگه داشتن آن واجب است. ریختن آب یک حیله ی حرام است.
هکذا گاه در وسعت وقت غسل نمی کند تا وقت ضیق شود و مجبور شود تیمم کند.
اما حیله ی مثبت مانند کاری است که امیر مؤمنان علیه السلام انجام داد که می خواست حق به حقدار برسد در نتیجه امر فرمود فرزند را دو نیم کنند که در نتیجه آنی که مادر واقعی اش بود گفت که از حقش گذشت و همین موجب شد امیر مؤمنان علیه السلام حکم کند که او مادر واقعی اش بوده است.
قسم سومی هم وجود دارد و آن اینکه گاه حیله ها سبب واقعی نیست بلکه صوری است. در مثال های قبلی، سبب واقعی بود مثلا آب را واقعا می ریخت و یا اینکه حضرت واقعا تهدید می کرد که فرزند را دو تکه کند.
ولی گاه سبب صوری است مانند اینکه در ربا از طریق ضم ضمیمه اقدام می کنند مثلا یک قوطی کبریت را به یک میلیون تومان قرض ضمیمه می کنند و آن را به دویست هزار تومان می فروشد و در نتیجه یک میلیون و دویست پس می گیرد. واضح است که قصد جدی بر این وجود ندارد و کسی یک قوطی کبریت را دویست هزار تومان معامله نمی کند.
همچنین در باب شفعه آمده است که کسی مالک سه دانگ خانه است و سه دانگ دیگر از آن شریکش می باشد. او می خواهد نصف خانه را به برادرش بفروشد و می دانند که شریکش می تواند از حق شفعه استفاده کند و خانه را خودش بخرد او برای اینکه حق شفعه را از بین ببرد حیله می کند و سه دانگ را به ده برابر قیمت و یا بیشتر به رفیقش می فروشد (تا بعد از فروش رفیق او نه میلیون با برگرداند) تا اگر شریکش بخواهد سه دنگ را بخرد نتواند هزینه ی آن را پرداخت کند.
همچنین فتوایی که از ابو حنیفه نقل کردیم که به زن پیشنهاد کرده بود مرتد شود و حال آنکه اصلا چنین کاری امکان وقوعی ندارد زیرا وقتی قلب، به اسلام و فرامین آن ایمان دارد نمی تواند مرتد شود. مرتد شدن یکسری مقدمات می خواهد و با صرف لقلقه ی زبان نمی شود مرتد شد. واضح است که ارتداد مزبور صوری است.
مضافا بر اینکه اگر هم ارتداد امکان داشت کدام فقیه می تواند از باب حیل شرعی فتوا دهد که برای جدا شدن از زن می توان اکبر کبائر را که ارتداد است مرتکب شد؟
حیله هایی که در فقه داریم از این سه شاخه خارج نیست. یا از سبب حلال اقدام می کند و یا از سبب حرام و یا از سبب صوری.