موضوع: حیله های فرار از ربا
بحث در حیل های فرار از ربا است. گفتیم روایاتی وارد شده است مبنی بر جواز استفاده از این حیل و فرار کردن از ربا. این روایات را با چند دلیل رد کردیم. دلیل اول را ذکر کردیم. امام قدس سره در تحریر ج 2 ص 540 در مورد استفاده از حیل در ربا می فرماید: أنّ الربا مع هذه التشديدات و الاستنكارات، التي وردت فيه في القرآن الكريم و السنّة (مانند اینکه یک درهم از زنا مانند هفتاد زنا است) من طريق الفريقين؛ ممّا قلّ نحوها في سائر المعاصي و مع ما فيه من المفاسد الاقتصاديّة و الاجتماعيّة و السياسيّة؛ ممّا تعرّض لها علماء الاقتصاد كيف يمكن تحليله بالحيل الشرعيّة، كما وردت بها الأخبار الكثيرة الصحيحة، و أفتى بها الفقهاء إلّا من شذّ منهم؟! و هذه عويصة بل عقدة في قلوب كثير من المفكّرين و إشكال من غير منتحلي الإسلام علىٰ هذا الحكم (کسانی که مسلمان نیستند اگر متوجه شوند چنین حیله هایی برای فرار از ربا در اسلام است آن را مسخره می کنند) و لا بدّ من حلّها و التشبّث له بالتعبّد في مثل هذه المسألة التي أدركت العقول مفاسد تجويزها و مصالح منعها، بعيد عن الصواب. (یعنی وقتی عقل ما حکم می کند که ربا مستلزم این همه مفاسد است دیگر نمی توان گفت که آن روایات که حیل ربا را نشان می دهند از باب تعبدی خشک باید مورد قبول قرار گیرند.)
ربا موجب شده است که دنیا به دو قطب تقسیم شود: یک قطب ثروتمندان و یک قطب مردم فقیر. حدود هشتاد درصد از ثروت کل دنیا در دست بیست درصد از مردم دنیا است و بیست درصد ثروت کل دنیا در دست هشتاد درصد از مردم می باشد و یک دلیل عمده ی آن رباخواری است.
در دنیای امروز این مفاسد اقتصادی نمی تواند از مفاسد اجتماعی جدا باشد. وقتی مردم جامعه فقیر شوند دزدی، ابتلاء به مواد مخدر خودفروشی و فحشاء نیز ظاهر می شود.
حتی مفاسد اقتصادی سرچشمه ی مفاسد سیاسی می شود. وقتی دولتی از نظر اقتصادی به دولت دیگری وابسته شود از نظر سیاسی هم وابسته می شود زیرا اگر از نظر سیاسی موضع دیگری بگیرد دولت های دیگر از نظر اقتصادی آن را در فشار می گذارند.
حال چنین گناه بزرگی چگونه ممکن است با یکسری حیل های شرعی مرتفع شود؟
وقتی عقل حکم به عدم جواز استفاده از حیله های ربا می کند و عقل در این مورد حکم قطعی دارد می گوییم: کل ما حکم به العقل (العقل القطعی) حکم به الشرع. از این رو این حیله ها از نظر شارع هم صحیح نمی باشد.
در مقابل احادیثی که حیله های ربا را جایز می داند می توانیم دلیل سومی ارائه کنیم این روایات با روایات حیل معارضه می کند.
وسائل باب 20 از ابواب ربا
حدیث 4: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي كَلَامٍ لَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ (مردم توسط اموالشان امتحان می شوند.) إِلَى أَنْ قَالَ: وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ (با هوی و هوس های زهرآلود) فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ (خمر را به وسیله ی نبیذ حلال می کنند به این گونه ) وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ (مثلا رشوه را در قالب هدیه مجاز می شمردند) وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِاین حدیث در نهج البلاغه نقل شده است و صاحب وسائل هم حدیث مزبور را از همان کتاب نق می کند. این نشان می دهد که احادیث نهج البلاغه نزد صاحب وسائل مورد اعتماد بوده است.
مراد از (فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ) این است که وقتی پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه آمدند اصحاب او دچار سختی شده بودند زیرا مزاج آب مدینه سرد بود و موجب اذیت افراد می شد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: در آب مقداری خرما بریزید به مقداری که آب مضاف نشود در نتیجه مزاج آب عوض می شد و هم از آن آب می خوردند و هم با آن وضو می گرفت. این کار به تدریج موجب سوء استفاده قرار گرفت و با انداختن خرما در آب شراب خرما درست می کردند در نتیجه خمر را در قالب نبیذ عرضه می کردند.
وسائل باب 5 از ابواب
حدیث 5: بِإِسْنَادِهِ (شیخ طوسی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يُونُسَ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَبِيعُ الْبَيْعَ وَ الْبَائِعُ يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَسْوَى (مثلا قیمت دستمال این مقدار نیست) وَ الْمُشْتَرِي يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَسْوَى إِلَّا أَنَّهُ يَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَرْجِعُ فِيهِ فَيَشْتَرِيهِ مِنْهُ قَالَ فَقَالَ يَا يُونُسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا ظَهَرَ الْجَوْرُ وَ أَوْرَثَهُمُ الذُّلَّ (و ظلم موجب می شود مسلمانان ذلیل و ضعیف شوند) قَالَ فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ لَا بَقِيتُ إِلَى ذَلِكَ الزَّمَانِ (خدا کند من در آن زمان نباشم) وَ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي؟ قَالَ إِذَا ظَهَرَ الرِّبَا يَا يُونُسُ وَ هَذَا الرِّبَا فَإِنْ لَمْ تَشْتَرِهِ رَدَّهُ عَلَيْكَ (اگر بایع بر نگردد و دوباره دستمال را نخرد مشتری معامله را قبول نمی کند و می گوید: دستمال که به مثلا صد هزار درهم نمی ارزد و مال را پس می دهد و پولش را می گیرد و این نشان می دهد که معامله ی مزبور صوری است و برای فرار از ربا می باشد.) قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلَا تَقْرَبَنَّهُ فَلَا تَقْرَبَنَّهُ این حدیث از نظر سند دو مشکل دارد. یکی خود شیبانی است که شخصی گمنام و ناشناخته است. از این رو عدالت و وثاقت او برای ما ثابت نیست.
مشکل دوم صالح بن عقبة است که بین سه نفر مشترک می باشد که گفته شده است یکی به دیگری بر می گردد در نتیجه بین دو نفر مشترک است و هر دو مجهول الحال می باشند.
بنابراین ما این روایت را به عنوان مؤید نقل می کنیم.
خلاصه ی حدیث این است که فردی معامله می کند و بایع و مشتری می دانند که قیمت جنس چه مقدار است و مثلا قیمت یک دستمال چقدر است ولی با این حال در قالب معامله ای کاملا صوری دستمال را به قیمتی بسیار بیشتر مثلا به قیمت صد هزار تومان به او می فروشد و بعد نقدا همان را حدود نود هزار تومان می خرد و ده هزار سود می برد که همان مقدار ربایی است که در نظر داشته است و این کار را در قالب بیع مشروع انجام می دهد.
امام صادق علیه السلام فرمود که رسول خدا (ص) در این مورد به جابر کلام فوق را فرمود.
اما از منابع اهل سنت در سنن ابن ماجه کتاب الزهد باب 39 آمده است: عن النبی (ص): لا ترتکبوا ما ارتکب الیهود فتستحلوا محارم الله بادنی الید.
جمعی از بزرگان اهل حدیث گفته اند: سند حدیث مزبور از نظر اهل سنت معتبر می باشد.
در این حدیث سخنی از ربا نیست ولی این حدیث قاعده ای کلی را ذکر می کند که بر مورد ربا منطبق می باشد و آن اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمود شما مانند یهود نباشید که با حیله ماهی ها را در روز شنبه محصور می کردند و در روز بعد صید می نمودند.
از مجموع آنچه تا به حال گفتیم ثابت شد که طائفه ی اولی از احادیثی که حیله را در ربا از طریق ضم ضمیمه جایز می داند مورد قبول ما نمی باشد. این احادیث را یا باید به سبب اینکه مخالف با کتاب الله یا سنت قطعیه است کنار بگذاریم حتی اگر سند قوی داشته باشند.
راه دیگر این است که آنها را حمل بر ضرورت کنیم یعنی اگر کسی به اضطرار افتاد مثلا برای معالجه ی فرزند مجبور شده به ربا روی آورد در این حال که مضطر شده است بهتر است از طریق ضم ضمیمه اقدام کند که لا اقل ظاهر قضیه حفظ شود و بالاخره صورتی به آن داده شود که از شکل ربای محض در آید. این مانند جایی است که اگر انسان مضطر به دروغ گفتن شود باید توریه کند.
تا به حال طائفه ی اولی از احادیث و نقد آنها تمام شد. ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ طائفه ی دوم از حیل می رویم.