درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خیار تأخیر در اجناسی که زود فاسد می شوند

بحث در مسأله ی پنجم از مسائل مربوط به خیار تأخیر است. این مسأله را بحث کردیم و اکنون به عبارتی می رسیم که شیخ انصاری در مکاسب در ذیل عباراتش آورده است و آن اینکه اگر بایع به مشتری بگوید: جنس تو آماده است بیا و آن را تحویل بگیر. ولی مشتری نیاید و جنس را نبرد آیا ضمان تلف جنس (در صورت تلف) بر بایع است یا بر مشتری.

شیخ انصاری قائل است که ضمان آن بر عهده ی مشتری است زیرا زمانی ضمان بر عهده ی بایع بود که او تحویل مشتری نداده بود ولی عبارت فوق از بایع، در حکم تحویل است از این رو «التلف قبل القبض من مال البایع» این مورد را شامل نمی شود.

نقول: ما می توانیم بگوییم که جنس، بعد از آنی که بایع به مشتری گفت بیا آن را تحویل بگیر ولی مشتری نیامد، در حکم امانت می شود و اگر امانت به متلف سماوی از بین برود بر عهده ی امین نیست. لا اقل اینکه «کل مبیع تلف قبل قبضه» از این مورد منصرف است.

بنا بر این هم می توان از طریق امانت وارد شد و هم از طریق انصراف.

 

(مسألة 6): لو باع ما يتسارع إليه الفساد (و نمی توان سه روز برایش صبر کرد)؛ بحيث يفسد لو صار بائتاً، (اگر شب بر آن بگذرد فاسد می شود نه صبح) كالبقول (سبزیجات) و بعض الفواكه (مانند توت) و اللحم في بعض الأوقات (مثلا هوا گرم است و یخچالی هم در دسترس نیست) و نحوها، و بقي عنده (نزد بایع بماند) و تأخّر المشتري، فللبائع الخيار قبل أن يطرأ عليه الفساد، فيفسَخ البيع و يتصرّف في المبيع كيف شاء (یا آن را خودش مصرف می کند و یا به دیگری می فروشد و یا هبه می کنند و مانند آن).[1]

نقول: بعضی از فقهاء این مورد را خیار مستقلی فرض کرده اند ولی امام قدس سره تبعا للشیخ الانصاری و صاحب جواهر آن را به دنبال خیار تأخیر قرار داده اند و حق هم همین است. بنا بر این خیار تأخیر بر دو قسم است: چیزهایی که فاسد نمی شود که خیار تأخیر در آنها سه روز است و چیزهایی که فاسد می شوند که خیار تأخیر در آنها تا قبل از فساد مبیع است.

 

اقوال علماء:

عبارات اصحاب در این مسأله بسیار مختلف است و بعضا عباراتی دارند که واقعا در شأن آنها نیست و بعضی عبارات صحیحی دارند. بهترین عبارت در این مورد عبارت مرحوم صاحب ریاض است: ولو اشترى ما يفسد من يومه ) ولو بنقص الوصف (مثلا پژمرده می شود) وفوات الرغبة (آن رغبتی که انسان به آن دارد کم می شود)، كما في الخضروات (سبزیجات) واللحم والعنب وكثير من الفواكه (البته در قسم کمی از میوه ها چنین است نه اکثر آنها) ففي رواية مرسلة عمل بها الأصحاب كافّة كما في المهذّب بل عليه الإجماع في الغنية أنّه يلزم البيع إلى الليل، فإن لم يأت المشتري‌ بالثمن فلا بيع له.[2]

در عین حال عبارت بسیاری از اصحاب موافق این تعبیر نیست. صاحب مفتاح الکرامة کلمات اصحاب را ذکر می کند: قوله: (و لو اشتری ما یفسد لیومه فالخیار فیه إلی اللیل) (یعنی در روز خیار دارد. حال آیا بایع خیار دارد؟ فرض ما در این است که باید روز بگذرد تا خیار برای او ثابت شود. آیا مشتری خیار دارد؟ فرض بر این است که مشتری صاحب خیار نیست زیرا بیع لازم است. بنا بر این تعبیر علامه صحیح نیست.) ظاهره أنّ اللیل غایة للخیار (و شب خیار او تمام می شود و فقط در روز خیار دارد) کما هو ظاهر «النهایة و السرائر و الإرشاد و التحریر و التبصرة و التذکرة و الإیضاح» (و عجیب اینکه این علماء بزرگ همان کلام مبهم را در عبارات خود آورده اند).[3]

 

دلیل مسأله:

دلیل اول اجماع است که وضع آن و استدلال به آن مشخص و واضح است.

دلیل دوم روایتی مرحوم کلینی است که علماء همه به آن استناد کرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ أَوْ غَيْرِهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي الْحَسَنِ ع‌ فِي الرَّجُلِ يَشْتَرِي الشَّيْ‌ءَ الَّذِي‌ يَفْسُدُ مِنْ يَوْمِهِ وَ يَتْرُكُهُ حَتَّى يَأْتِيَهُ بِالثَّمَنِ قَالَ إِنْ جَاءَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ بِالثَّمَنِ وَ إِلَّا فَلَا بَيْعَ لَهُ (سابقا بحث کردیم که «لا بیع له» به معنای خیار است نه فساد بیع).[4]

در سند روایت محمد بن ابی حمزه مشکل دارد همچنین «أو غیره» مشکل دیگری است که او را نمی شناسیم. همچنین اینکه «عمن ذکره» کیست نمی دانیم.

البته تمامی اصحاب به آن عمل کرده اند بنا بر این ضعف سند آن جبران می شود.

 

روایت دیگری هم هست که به آن استناد نشده است زیرا روایت بودن آن ثابت نیست:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْعُهْدَةُ فِيمَا يَفْسُدُ مِنْ يَوْمِهِ مِثْلِ الْبُقُولِ وَ الْبِطِّيخِ وَ الْفَوَاكِهِ يَوْمٌ إِلَى اللَّيْلِ.[5]

این عبارت در من لا یحضره الفقیه، در خیار حیوان ذیل روایتی که از امام علیه السلام ذکر کرده آمده است و ظاهر آن این است که عبارت مزبور از صدوق است و روایت نیست.

صاحب جواهر بعد از ذکر عبارت فوق می فرماید: و ان احتمل انه من کلام الصدوق بل لعله الظاهر.[6]

صاحب مفتاح الکرامة نیز در کلامی واضح تر می فرماید: قال فی الفقیه (یعنی صدوق در من لا یحضره الفقیه، می فرماید:) العهدة فیما یفسد من یومه مثل البقول و البطّیخ و الفواکه إلی اللیل. و المراد بالعهدة اللزوم و الصبر و الضمان (بنا بر این شب که شد خیار تمام می شود).[7]

دلیل سوم: سیره ی عقلاء است و آن اینکه اگر جنسی را بفروشند که اگر آن جنس بماند خراب می شود همه می گویند که باید قبل از خراب شدن تکلیف آن را روشن کرد و کسی نمی گوید که باید سه روز بماند هرچند فاسد شود و بعد فاسد را به مشتری تحویل دهد. به نظر ما روایت فوق هم امضاء بناء عقلاء است نه اینکه امام علیه السلام حکمی تعبدی را فرموده باشد.

دلیل چهارم: تمسک به لا ضرر

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به سراغ فروعات این مسأله می رویم.


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص527.
[2] ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج8، ص311، ط جامعة المدرسین.
[3] مفتاح الکرامة، سید جواد الحسینی العاملی، ج14، ص266.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص24، ابواب الخیارات، باب11، شماره 23057، ح1، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج18، ص25، ابواب الخیارات، باب11، شماره 23058، ح2، ط آل البیت.
[6] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج23، ص59.
[7] مفتاح الکرامة، سید جواد الحسینی العاملی، ج14، ص268.