درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الشرکة

95/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

کلامی به مناسبت عید سعید غدیر:

مجلسی که در آن ذکر فضائل امیر مؤمنان علی علیه السلام شود مجلس عبادت محسوب می شود.

خداوند در سوره ی بینه می فرماید: ﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ‌ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[1] کسانی که ایمان آورده عمل صالح دارند آنها بهترین مخلوقات عالمند.

در ذیل این آیه از رسول خدا (ص) روایات متعددی در کتب شیعه و اهل سنت آمده است از جمله کتب اهل سنت می توان به شواهد التنزیل نوشته ی حاکم حَسَکانی و الدر المنثور و کتاب الصواعق المحرقة اشاره کرد.

روایت این است که وقتی این آیه نازل شد رسول خدا (ص) رو به علی علیه السلام کرده فرمود: هُوَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ‌، تَأْتِي‌ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَاضِينَ مَرْضِيِّينَ،![2]

یعنی مراد تو و شیعیانت هستی که وارد صحرای محشر می شوید در حالی که شما از خدا راضی هستید و خدا نیز از شما راضیست.

در حدیث دیگری جابر بن عبد الله انصاری می گوید که خدمت رسول خدا (ص) در کنار خانه ی کعبه نشسته بودیم. علی علیه السلام از دور نمایان شد و وقتی چشم رسول خدا (ص) به او افتاد فرمود: اتاکم اخی و بعد اشاره به خانه ی کعبه کرده فرمود: و رب هذه البُنیة ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة[3]

همچنین در روایت دیگری می خوانیم که آیه ی مزبور از سوره ی بینه و حدیثی که رسول خدا (ص) فرمود آنقدر مشهور شده بود که وقتی علی علیه السلام از دور می آمد صحابه رو به هم می کردند و می گفتند: أتاکم خیر البریة.[4]

فضائل امام علیه السلام بسیار زیاد است ولی فضیلت مزبور که حضرت خیر البریة است برجستگی خاصی دارد و مراد از آن بهترین مخلوقات خدا است و شامل فرشته و ملائکه و همه ی انسان ها می شود. نه تنها علی علیه السلام بلکه شیعیان آن حضرت نیز مشمول این آیه هستند. اما شرط اساسی این است که شیعه ی واقعی باشند. محب و دوستدار بودن مطلبی است و شیعه بودن مطلب دیگر.

عده ای از شیعیان هنگامی که امام رضا علیه السلام به طوس آمده بود به ملاقات ایشان رفتند. هنگام اجازه ی ورود گفتند که به امام علیه السلام خبر دهید که جمعی از شیعیان شما آمده اند. حضرت اجازه ی ورود به آنها نداد. آنها با خود گفتند که اگر با این وضع به وطن برگردند دیگر آبرویی برای آنها باقی نخواهد ماند. آنها تا دو ماه در آنجا ماندند و همچنان حضرت اجازه ی ورود نمی داد. بعد امام فرمود که اشتباه شما این بود که پیغام می دادید جماعتی از شیعیان شما آمدند. عرض کردند: چه بگوییم؟ فرمود: بگویید: جماعتی از دوستداران شما آمدند (زیرا شیعه بودن به این آسانی نیست.)

در حدیث معروفی آمده است که امام علیه السلام در مسجد کوفه نماز مغرب را خوانده بود و از درب مسجد بیرون آمدند و عده ای پشت سر حضرت به راه افتادند. حضرت صدای نعل و کفش ها را شنید و متوجه شد عده ای می آیند. به آنها فرمود: شما چه کسانی هستید و چرا می آیید؟ عرض کردند: ما شیعیان تو هستیم. حضرت می دانست که آنها به زبان، خود را شیعه معرفی می کنند و شیعه ی واقعی نیستند در نتیجه فرمود: يَا هَؤُلَاءِ مَا لِي‌ لَا أَرَى‌ فِيكُمْ‌ سِمَةَ شِيعَتِنَا وَ حِلْيَةَ أَحِبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟ عرض کردند: مَا سِمَةُ شِيعَتِكُم‌؟ فرمود: در چشمهایشان آثار عبادت شبانه نمایان است و بر لب هایشان آثار ذکر خدا نمایان است[5] (یعنی در تمام زندگی آنها آثار شیعه ی علی علیه السلام بودند نمایان است و همانند علی علیه السلام شجاع و آگاه هستند و حقوق مظلومان و یکدگر را رعایت می کنند، به زندگی ساده قانع می باشند و نسبت به یتیمان محب دارند و...)

شیعیان باید خود را با علی علیه السلام هماهنگ کند. در روایات است که وقتی کسی می خواست مسافرت کند و خانواده ی خود را می خواست به دست فردی امین بسپارد می گشت تا شیعه ی علی علیه السلام را پیدا کند. شیعیان در میان مردم زبانزد بودند. آیا جامعه ی امروز ما با سیره ی علی علیه السلام هماهنگ است؟

 

موضوع: عدم جواز تصرف در مال مشترک بدون اذن شرکاء

بحث در مسأله ی دوم از مسائل مربوط به شرکت است و امام قدس سره در آن به پنج حکم اشاره کرده است. این مسأله را صاحب عروه مطرح نکرده است هرچند صاحب جواهر آن را بیان کرده است. تقریبا پنج حکم مزبور در این مسأله شبیه متن جواهر است:

امام قدس سره در فرع اول از این مسأله می فرماید: لا يجوز لبعض الشركاء التصرف في المال المشترك إلا برضا الباقين‌[6]

یعنی جایز نیست بدون رضایت دیگران در مال مشترک تصرف کرد. مثلا ارثیه ای از پدر به ورثه رسیده است و هنوز تقسیم نشده است هیچ یک از ورثه بدون رضایت دیگران نمی توانند در آن تصرف کنند. (البته گاه یکی از ورثه لجاجت کرده اجازه ی استفاده از ما ترک میّت را نمی دهد در اینجا ما اجازه می دهیم که ما بقی در آن تصرف کنند و سهم اجاره ی او را نیز پرداخت کنند مثلا اگر در یک سوم خانه سهم دارد یک سهم مال الاجاره را به او بدهند. لا ضرر جلوی عدم استفاده ی ما بقی از ترکه را می گیرد. این از باب جمع بین الحقین است.)

همچنین است جایی که دو مال با هم آمیخته شده است این حالت چه عمدا باشد یا قهرا موجب شرکت می شود و هیچ یک از مالکین بدون اجازه ی دیگران حق تصرف در آن را ندارند.

 

اقوال علماء:

این مسأله بین علماء مسلم است

صاحب مفتاح الکرامة می فرماید: لا یجوز لأحد الشریکین التصرّف فی المال الممتزج إلّا بإذن صاحبه کما طفحت (فراوان است) بهذا المعنی عباراتهم، (بنا بر این شهرت فتوایی در آن وجود دارد.) غیر أنّه قال فی المبسوط: «إذا عقدا الشرکة علی المالین و خلطاهما کان لکلٍّ منهما أن یتصرّف فی نصیبه، و لیس له أن یتصرّف فی نصیب شریکه» (در اینجا این سؤال مطرح می شود که در مال مشترک به شکل مشاع است چگونه هر کس می تواند در سهم خودش تصرف کند) و التأویل ممکن. (صاحب مفتاح الکرامة می فرماید: این کلام قابل توجیه است یعنی هر کس می تواند سهم خودش را بفروشد زیرا فروختن مشاع اشکال ندارد و اینکه شریک حق شفعه پیدا می کند بحث جدایی است. همچنین هر کس می تواند سهم خود را هبه یا مصالحه کند. بنا بر این این گونه تصرفات که در حال اشاعه قابل انجام است مجاز می باشد.)[7]

صاحب ریاض بعد از حکم به عدم جواز تصرف یکی از شرکاء بدون اذن باقی می فرماید: و یجب ان يقتصر المأذون من التصرف على ما يتناوله الإذن عموماً أو خصوصاً (اذن عام باشد یا خاص) فلا يجوز له التعدّي ، و يضمن معه (مع التعدّی) إجماعاً.[8]

 

دو دلیل نیز می توان بر مسأله اقامه کرد:

دلیل اول: بناء عقلاء

عقلاء می گویند که در مال دیگری تصرف کردن ظلم و غصب می باشد و جایز نیست. در مال مشترک نیز فرد نمی تواند در سهم دیگران تصرف کند.

 

دلیل دوم: روایت

در روایتی که از ناحیه ی مقدسه صادر شده است آمده است: فَلَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَتَصَرَّفَ فِي مَالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ[9]

 


[1] بینه/سوره98، آیه7.
[2] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ابن حجر الهيتمي، ج2، ص468.
[3] شواهد التنزيل، الحاكم الحسكاني، ج2، 467.
[4] شواهد التنزيل، الحاكم الحسكاني، ج2، 468.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68، ص192، ط بیروت.
[6] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص623.
[7] مفتاح الکرامة، سید جواد الحسینی العاملی، ج20، ص345.
[8] ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج9، ص326، ط جامعة المدرسین.
[9] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج9، ص541، ابواب الانفال، باب3، شماره 12670، ح7، ط آل البیت.