درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب المضاربه

95/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

خداوند وعده ی منجی عالم بشریت و وعده ی حکومت سراسری حکومت جهانی وی را داده است و می فرماید: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‌ لا يُشْرِكُونَ بي‌ شَيْئاً[1]

خداوند در این آیه می فرماید که وعده حکومت جهانی را به گروه خاصی داده است (هرچند همگان از آن بهره مند می شوند) و آنها کسانی هستند که ایمان دارند و عمل صالح انجام داده اند. این آیه دلالت بر حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) دارد.

خداوند به افرادی که در این آیه از آنها سخن می گوید چهار موهبت عطا می کند:

اول: خلافت و حکومت روی زمین در اختیار آنها قرار می گیرد.

دوم: آن دینی که برای آنها پسندیده است در تمکن ایشان قرار می گیرد و در سراسر جهان جایگزین می شود.

سوم: ناامنی ها و جنگ ها و نزاع ها و خونریزی ها برطرف می شود.

چهارم: می توانند عبادت خالصانه را انجام دهند.

این چهار وعده به همه داده نشده است و فقط مخصوص کسانی است که در میان امت، ایمان قوی و راسخ و عمل صالح دارند و (من) در ﴿مِنْكُمْ﴾ تبعیضیه است.

از روایات استفاده می شود که در حال ظهور امام زمان (عج) تحول عظیمی در عالم از نظر علمی، اقتصادی و از نظر قدرت و قوت ایجاد می شود.

در بعضی از روایات است که خداوند کنوز زمین را آشکار می کند یعنی آن منابعی که هنوز کشف نشده و یا اگر کشف شده قدرت بر استخراج آن نبوده همه به برکت ظهور امام زمان (عج) آشکار می شود.

تحول علمی فوق العاده به شکل جهش وار ایجاد می شود. در حدیث معروف آمده است که تمام علومی که بشر از اول خلقت تا به حال داشته است به اندازه ی دو حرف از بیست و هفت حرف است. حضرت مهدی (عج) بیست و پنج تای دیگر آن را آشکار می کند.

در بعضی از روایات آمده است که خداوند عقول را در سایه ی ایشان ترقی می دهد.

در بعضی دیگر از روایات آمده است که اصحاب و یاران حضرت مهدی هر کدام قوه ی چهل نفر را دارند.

از همه ی اینها استفاده می شود که یک تحول عظیم در جهان ایجاد می شود.

از تعبیر به (ارض) در ﴿لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾ استفاده می شود که این حکومت شامل کل کره ی زمین است. ان شاء الله بکوشیم که جزء ﴿الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ﴾ باشیم و هم مردم را باید ارشاد کنیم و بگوییم که نباید سعی کرد که ظلم و جور زیاد شود تا حضرت ظهور کند بلکه باید به جای آن ایمان و عمل صالح را در افراد تقویت نماییم زیرا وعده ی مزبور به این دسته داده شده است.

 

موضوع: باطل شدن مضاربه

بحث در چهارمین مسأله از مسائلی بود که صاحب عروه آن را در مسائل متفرقه از مسائل مضاربه بیان کرده است.

حاصل این مسأله پنج موردی بود که با تحقق آنها مضاربه باطل می شود و ما در سابق یکی از آنها که موت عامل و یا مالک بود را خوندیم.

موارد دیگر عبارت بود از: عقل، عدم سفاهت، عدم اغماء و عدم حجر در مالک و عامل.

از کلمات اصحاب استفاده می شود که این موارد اجمالا اجمالی است و در جلسه ی گذشته کلماتی از علماء را نقل کردیم. اضافه می کنیم که شهید ثانی در مسالک در عبارت صریحی بعد از بطلان مضاربه در جنون و اغماء می فرماید: هذا موضع وفاق، و لانه من أحكام العقود الجائزة. و لا فرق عندنا بين طول زمان الاغماء و قصره (این بر خلاف آنچه است که در متن عروه آمده است.) و لا بين الجنون المطبق و الادوار (یعنی حتی با یک ساعت جنون در طول سال مضاربه باطل می شود.).[2]

گفتیم دلیل علماء ظاهرا یکی اجماع است و دوم اینکه عقود اذنی وابسته به اذن است و اذن در زمان موت از بین می رود و حتی اگر اذن در روح فرد باقی باشد ولی اموال از ملک او به ورثه منتقل شده است و اذن او بی فایده است.

همچنین است در حال حجر که هرچند اذن هست ولی فایده ندارد و در حال سفه، اذن از بین می رود.

 

در اینجا چند نکته اضافه می کنیم:

اول اینکه گفتیم مضاربه اگر مدت دار باشد از عقود جایزه نیست و سیره ی عقلاء بر این قرار گرفته است. الآن مثلا مضاربه های مهمی در حدود چند سال معین منعقد می شود و کارهای و فعالیت ها شروع می شود. مثلا برای تجارت عظیمی در مدت معینی قراردادی را منعقد کرده اند که مقدماتی دارد مانند تهیه ی انبارها، مشخص کردن افرادی برای شروع کار و مانند آن. در اینجا اگر مالک عقد را فسخ کند عقلاء از او نمی پذیرند. حتی اگر مضاربه در امور مهم نباشد باز هم همین نکته باقی است زیرا مثلا عامل مقدماتی را مشخص می کند و به سفر می رود و اگر یکباره مالک آن را فسخ کند از او نمی پذیرند.

این اختلاف بین ما و علماء مبنایی است.

نکته ی دوم این است که اگر هم قبول کنیم که مضاربه از عقود جایزه است ولی می گوییم: چرا این گروه به مسأله ی خواب عنایت ندارند زیرا می پرسیم آیا اذن در مضاربه در موقع خواب فعلیت دارد یا نه؟ او اذن فعلی ندارد و مانند مجنون و مغمی علیه است. یا اینکه انسان اذن داده است ولی از آن غافل است و آن را فراموش کرده است. لابد در جواب می گویید که این اذن در درون و باطن وجود فرد موجود است. یا شاید بگویند که سیره بر این قائم شده است که مضاربه و عقود اذنیه با خواب باطل نمی شود.

در پاسخ می گوییم اگر حکم مزبور عقلی باشد استثناء پذیر نیست. اگر عقل می گوید که اذن فعلی اگر از بین برود مضاربه از بین می رود نمی توان خواب را استثناء کرد و حتی سیره نمی تواند بر خلاف حکم عقل باشد زیرا در حال خواب اذنی وجود ندارد. به هر حال این اشکال وارد است که چرا علماء به مسأله ی خواب عنایت نداشتند. بلکه در موت و جنون مطبق می توان گفت که مضاربه باطل می شود ولی در جنون ادواری و چند ساعته و یا اغماء نمی توان این حرف را زد. بنا بر این همان گونه که خواب مضر نیست جنون ادواری و اغماء هم مضر نیستند.

سوم اینکه مرحوم سبزواری نیز هرچند از خواب سخن نمی گوید ولی در مهذب الاحکام می گوید که ما می توانیم در کلام مجمعین که می گویند: فرقی بین جنون مطبق و ادواری نیست و فرقی بین اغماء کم و زیاد نیست خدشه کنیم و می فرماید: ان القرار المعاملی و العقدی فی المجنون الادواری و المغمی علیه لو زال فانما یزول عن مرتبة الالتفات التفصیلی و اما فی واقع النفس فیکون باقیا کما فی نیة العبادات حال الغفلة عنها فعلا و توجه النفس الی غیرها ... و لو و شککنا فی بقاء مرتکزات النفس و زوالها عن محلها یستصحب البقاء لا محالة.[3]

ایشان ما نحن فیه را به نیّت عبادات تشبیه می کند که فرد ابتدا نیّت تفصیلی دارد و بعد از آن غافل می شود و عبادت را ادامه می دهد و علامت آنکه این نیّت در او وجود دارد این است که اگر از او بپرسند چه می کند سریع می گوید که برای خدا نماز می خواند. حتی اگر شک هم کنیم استصحاب می کنیم. در ما نحن فیه نیز وقتی فرد به هوش می آید و یا از جنون خارج می شود یادش می آید که قرار مضاربه داده است و آن را پیگیری می کند.

همچنین اینکه می گویند مضاربه نوعی وکالت است صحیح نیست بلکه مضاربه نوعی عقد مستقل می باشد.

نکته ی چهارم اینکه در مزارعه و مساقات کلام علماء تغییر می کند و مثلا در مزارعه می گویند که عقدی لازم است. امام قدس سره در کتاب مزارعه مسأله ی یازدهم به این نکته تصریح می کند و اضافه می کند که مزارعه با موت باطل نمی شود.

همچنین در مساقات که فرد باغ و درختان و زمین خود را در اختیار باغبان می گذارد که کار کند و میوه ها و منافع را بین خود تقسیم می کنند که امام قدس سره در کتاب مساقات مسأله ی هفتم همان کلام را تکرار می کند که عقد لازم است و با موت باطل نمی شود.

بنا بر این وقتی با موت باطل نمی شود با جنون و اغماء هم نباید باطل شود.

نقول: هر سه مورد از یک واقعیت و ماهیّت هستند و آن اینکه سرمایه از یکی و کار از دیگری است. حال چرا مضاربه هم عقد جایز شده است و هم با موت و آن موارد دیگر باطل می شود ولی در مزارعه و مساقات چنین نیست.

 


[1] نور/سوره24، آیه55.
[2] مسالک الافهام، شهید ثانی، ج5، ص247.
[3] مهذب الاحکام، سبزواری، ج19، ص359.