درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب المضاربه

94/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: إِنَ‌ الْوُصُولَ‌ إِلَى‌ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِيَ.[1]

یعنی قرب و وصول الی الله مستلزم یک سفر است و جمله ی ﴿إِنَّا لِلَّهِ‌ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ[2] نیز همین معنا را می رساند یعنی ما به سوی خداوند در حال سفر هستیم و یا اینکه خداوند در آیه ی دیگری می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ‌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحا فَمُلاقيه‌[3]

سپس امام علیه السلام می فرماید: در این سفر، فرد بدون عبادت شبانه به جایی نمی رسد. (امتطاء) به معنای امتداد است یعنی عبادات روز باید به شب امتداد یابد و با نماز شب ادامه پیدا کند.

ارباب سیر و سلوک می گویند که سیر الی الله بدون عبادت شبانه حاصل نمی شود. انسان در شب مخصوصا در آخر شب که سحر است حالت خاصی دارد و در این حال چون اندکی استراحت نیز کرده و رفع خستگی شده است حالت نشاط دارد. ثانیا چیزی که انسان را مشغول به خود کند مانند مکالمه، تلفن، مراجعه و بسیاری از دلمشغولی ها و تظاهر و ریا و امثال آن در آن لحظه وجود ندارد. در نتیجه حضور قلب حاصل می شود و روح عبادت به دست می آید. چنین عبادتی است که روح انسان را پرورش می دهد. در قرآن حتی در مورد رسول خدا (ص) آمده است: ﴿وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‌ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً[4] یعنی خداوند به پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: اگر می خواهی به مقام محمود برسی این کار با نافله ی شبانه حاصل می شود.

انسان برای بیدار شدن در دل شب باید شب زودتر بخوابد، غذایی سبک تر و نوشیدنی کمتری مصرف کند. همچنین فرد باید بر بیدار شدن تصمیم داشته باشد و در این صورت به لذتی دست می یابد که در هیچ چیزی یافت نمی شود. اهل علم بعد از نافله ی شبانه می توانند در مورد مسائل مشکل و دقیق فکر کنند و بعد از نماز شب و بعد از نماز صبح برای حل مشکلات علمی زمان بسیار مناسبی است.

در زمان ما متأسفانه مشغولیت هایی از قبیل فیلم های تلویزیونی و پرداختن به شبکه های مجازی موجب عدم پرداختن به عبادت شبانه می شود و حتی گاه نماز صبح افراد قضا می شود.

در سابق، روزها سفر می کردند و شب ها می خوابیدند ولی سفر الی الله به گونه ای است که در شب نیز باید به این سفر ادامه داد.

 

نکته ای پیرامون دهه ی فجر:

باید خدا را شکر کرد که بعد از سی و هفت سال با این همه کارشکنی هایی که در مورد نظام جمهوری اسلامی می شود این نظام همچنان پابرجا مانده است و نه تنها در منطقه حرف اول را می زند، در دنیا نیز یکی از کسانی است که حرف اول را می زند. البته انکار نمی کنیم که مشکلاتی نیز وجود دارد و باید در حل آنها کوشش نمود.

سه نکته در مورد این کار مهم وجود دارد:

یکی اینکه باید دقت کرد که چرا انقلاب کردیم و اینکه در رژیم شاه چه عیوبی وجود داشت که به سمت انقلاب روی آوردیم:

در رژیم گذشته اولا به اجانب وابسته بودیم و حکومت بر عهده ی مردم نبود بلکه با بیگانگان بود و مستشاران آمریکایی در ارتش و سایر جاها حضور داشتند و حتی گاه هنگام انتخابات ابتدا لیست کاندیداها می بایست توسط سفارت آمریکا و امثال آن تأیید می شد و بعد همان افراد به زور از میان آراء انتخاب می شد.

دیگر اینکه ثروت های ما را غارت می کردند و نفت و سایر معادن ما را به قیمت ارزان می خریدند و اجناس خود را به آلاف و الوف به ما می فروختند. به گفته ی بعضی، بیچاره ملتی که اگر می خواهد جنسی بفروشد و یا بخرد هر دو قیمت را دیگران برای او تعیین کنند و او حق تعیین قیمت در مبادلات را نداشته باشد.

اضافه بر اینها، مسائل ضد ارزش اسلامی در کشور وجود داشت. به قول بعضی تعداد مشروب فروشی ها در تهران بیش از نانوایی بود. همچنین است سایر مفاسد اخلاقی و حتی رژیم شاه به این مفاسد آلوده بود. بی حجابی ها و عیّاشی ها و سفرهای خارجه بخشی از این مفاسد بود.

امام قدس سره این موارد را دید و به غیرت اسلامی او برخورد و قیام کرد.

دوم اینکه باید دید چه عواملی موجب پیشرفت انقلاب شده است. در میان عوامل متعدد می توان به دو عامل مهم اشاره کرد که عبارتند از: اتحاد و همبستگی مردم و قاطعیت و شجاعت امام قدس سره. اینها موجب شد که در عرض ده روز که امام قدس سره آمد انقلاب انجام شود.

سوم اینکه باید دید چه عواملی موجب نگه داشتن این انقلاب می شود. باید دانست که همان عوامل پیشرفت انقلاب موجب نگه داشتن آن نیز می شود و علت محدثه علت مبقیه نیز باید باشد.

البته باید دانست که هرچند الآن مفاسدی وجود دارد ولی باید دقت کرد که اگر زمان قبل از انقلاب بود با این همه مظاهر فساد مانند اینترنت، ماهواره ها و شبکه های مجازی چه اتفاقی می افتاد.

 

موضوع: مضاربه ی عامل

بحث در مسأله ی بیست و پنجم از مسائل مربوط به مضاربه است و آن اینکه آیا عامل می تواند با شخص دیگری مضاربه ببندد مثلا بگوید که خودش از طرف دیگری مضاربه کرده است و بعد آن سرمایه را در قالب مضاربه به فرد دیگری واگذار کند.

گفتیم این چهار صورت دارد:

صورت اول اینکه این کار را بدون اذن مالک انجام دهد که واضح است چنین کاری باطل می باشد.

در اینجا روایتی وجود دارد:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ أَخَذَ مَالًا مُضَارَبَةً أَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يُعَيِّنَهُ‌ غَيْرَهُ‌ بِأَقَلَّ مِمَّا أَخَذَ (می تواند آن را به مبلغ کمتری به دیگری واگذار کند) قَالَ لَا.[5]

صاحب جواهر سند آن را قوی نمی داند و از آن به (خبر) تعبیر می کند ولی ظاهر این است که این کتاب نزد صاحب وسائل بوده و او مستقیما از آن نقل می کند. در نتیجه سند روایت قابل قبول است.

ظاهر حدیث این است که این کار بدون اجازه ی مالک بوده است.

همچنین اینکه امام علیه السلام اجازه نداده است آیا به سبب این است که چون عامل اول کاری نکرده است نباید سهمی از سود را خودش بر دارد یا اینکه اصل انجام این کار جایز نبوده است؟ بنا بر این نمی دانیم علت عدم جواز (بِأَقَلَّ مِمَّا أَخَذَ) بوده است یا اینکه اصل این کار جایز نیست یا به سبب هر دو است.

در هر حال بدون اجازه نمی توان چنین کرد. اما می توان گفت که اگر عامل چنین کند و بعد مالک اجازه دهد این نوعی فضولی می شود.

اما اگر مالک اجازه ندهد و سودی حاصل شده باشد بر اساس آنچه صاحب جواهر می فرماید: این سود باید بین مالک و عامل اول تقسیم شود و عامل دوم باید اجرة المثل بگیرد و این اجرة المثل را باید عامل اول بدهد.

نقول: در این فرض عامل اول نباید سهمی از سود داشته باشد زیرا اولا به مضاربه عمل نکرده است و بدون اجازه ی مالک فرد دیگری را به کار گماشته است و از طرفی خودش هیچ کاری انجام نداده است. در نتیجه تمام سود مال مالک است زیرا عامل اول کاری انجام نداده است تا سهمی از سود به او برسد و عامل دوم نیز بدون اجازه ی او کار کرده است. بعد مالک باید اجرة المثل را به عامل دوم پرداخت کند.

 


[1] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج78، ص380، ط بیروت.
[2] بقره/سوره2، آیه156.
[3] انشقاق/سوره84، آیه6.
[4] اسراء/سوره17، آیه79.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج19، ص29، ابواب المضاربه، باب14، شماره24081، ح1، ط آل البیت.