درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

93/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم صدق تقصیر به کوتاه کردن ناخن
بحث در مسأله ی بیست و هشتم است و در این مسأله پنج فرع وجود دارد.
مسألة 28 - يكفي في التقصير قص شئ من الشعر أو الظفر بكل آلة شاء، والأولى قص مقدار من الشعر والظفر أيضا، والأحوط لمن عليه الحلق أن يحلق جميع رأسه، ويجوز فيهما المباشرة والايكال إلى الغير، ويجب فيهما النية بشرائطها ينوي بنفسه، والأولى نية الغير أيضا مع الايكال إليه[1]
فرع اول در مورد این است که در تقصیر کافی است که مقداری از مو و ناخن را کوتاه کنند.
گفتیم در مورد مسأله ی ناخن قناعت کردن به آن بسیار مشکل است هر چند در کنار تقصیر مو می توان ناخن را هم گرفت. ولی اینکه امام قدس سره و بعضی قصر مو و ناخن را با (او) به هم عطف کرده اند برای ثابت نشده است. زیرا اولا آیه ی شریفه در خصوص موی سر است و کاری به ناخن ندارد.
همچنین روایات زیادی فقط سخن از حلق و تقصیر مو مطرح می کرد نه اینکه تخییر بین سه چیز باشد و ناخن هم داخل باشد.
همچنین در روایات بسیاری هست که اگر کسی سرش مو نداشته باشد (اصلع باشد) یا در عمره کل سرش را تراشیده باشد، باید تیغ را بر سرش بکشد. اگر او می توانست به عنوان تقصیر ناخن را نیز کوتاه کند احتیاجی به امرار موسی بر سر نداشت.

اما روایاتی که دلالت بر استحباب تقصیر ناخن دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا ذَبَحْتَ أُضْحِيَّتَكَ فَاحْلِقْ رَأْسَكَ وَ اغْتَسِلْ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ[2]
در این روایت علاوه بر حلق رأس، غسل، تقلیم اظفار و کوتاه کردن شارب نیز آمده است. به قرینه ی غسل و مانند آن کوتاه کردن ناخن هم مستحب می باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ قَالَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ الْأَظْفَارِ[3]
در این روایت اولا بعد از کوتاه کردن شارب، کوتاه کردن ناخن واجب نیست مخصوصا که امام علیه السلام این را در تفسیر آیه ی شریفه بیان فرموده است که در آن رفع تفث که به معنای رفع آلودگی می باشد واجب نمی باشد (بجز در مورد حلق یا تقصیر مو)
امر گاه به معنای وجوب است و گاه مستحب و گاه مرکب از وجوب و استحباب که در روایات فوق گاه چنین است.

الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ التَّفَثُ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ وَ طَرْحُ الْوَسَخِ وَ طَرْحُ الْإِحْرَامِ عَنْهُ[4]
دور کردن وسخ و آلودگی ها و همچنین دور انداختن احرام که کثیف شده است از مستحبات است بنا بر این قرینه می شود که تقلیم اظفار هم مستحب است. همچنین اینها در تفسیر تفث بیان شده است که به معنای رفع آلودگی است و رفع آلودگی مستحب می باشد.
مضافا بر اینکه در مورد اظفار به تقلیم تعبیر شده است نه تقصیر.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ النَّحْرِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ يَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ[5]
در این روایت هم در مورد ناخن تعبیر به تقلیم شده است نه تقصیر. همچنین در این روایات واضح است که علاوه بر حلق، سایر موارد نمی تواند واجب باشد.

این نکته را نیز اضافه می کنیم که صاحب جواهر در جلد 19 در بحث حج تمتع به سراغ کوتاه کردن ناخن نمی رود ولی در جلد 20[6] که بحث عمره را مطرح می کند متعرض تقلیم اظفار می رود و ادعا می کند که اطلاقات کلمات قوم یا روایات، شامل آن می شود یعنی بعضی از عبارت فقط سخن از تقصیر می کند که در نتیجه تقصیر مو و کوتاه کردن ناخن را شامل می شود.
نقول: اطلاقات مزبور به موی سر منصرف می شود نه غیر آن.

به هر حال در مورد کوتاه کردن شارب، سخنی در کلام امام قدس سره نیامده است. بعضی از علماء قائل هستند که می توان به جای موی سر موی لحیه و یا شارب را می توان کوتاه کرد. و حتی بعضی گفته اند می توان موی حاجب (ابرو) را کوتاه کرد و حتی گفته شده است غیر از این موارد را نیز می توان. این مسأله را ان شاء الله در جلسه ی بعد بررس می کنیم.


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص450.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص211، ابواب حلق و تقصیر، باب1، 19005، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص212، ابواب حلق و تقصیر، باب1، 19007، ح3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص212، ابواب حلق و تقصیر، باب1، 19010، ح6، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص214، ابواب حلق و تقصیر، باب1، 19016، ح12، ط آل البیت.
[6] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج20، ص450.