درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

نکته ای پیرامون سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام:

آثار ائمه را که مطالعه می کنیم متوجه می شویم که با آنکه اهل بیت تحت فشار بودند و مخالفین اجازه نمی دادند که علومی که داشتند را منتشر کنند با این حال این همه آثار از آنها باقی مانده است. انسان تصور می کند که اگر امام کاظم علیه السلام آن مدت طولانی در زندان نبود چه آثار و برکات بیشتری از ایشان بروز می کرد. روایت هشامیه که در جلد اول اصول کافی آمده است حاوی مطالبی است که بیش از سی بند دارد و در مورد عقل و عقلانیت است و همین یک روایت برای پی بردن به مقام علمی آن حضرت کافی است.

در روایت دیگری است که هارون در ملاقی که با امام هفتم علیه السلام داشت عرض کرد که مرا موعظه کن و خلاصه بیان کن. (البته یا شاید به سبب خودنمایی بوده است و یا اینکه وجدانش مقداری بیدار شده بود و با این حال غرور خود را حفظ کرد و گفت که مختصر باشد.) امام علیه السلام در جواب جمله ی کوتاهی بیان کرد که یک می توان در مورد آن نوشت و فرمود: هر آنچه که می بینی برای تو موعظه است:

[الأمالي للصدوق‌] عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بِشْرِ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ كَتَبَ هَارُونُ الرَّشِيدُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عِظْنِي وَ أَوْجِزْ فَكَتَبَ إِلَيْهِ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ تَرَاهُ عينيك [عَيْنُكَ‌] إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ[1]
هر چیزی که می بینی موعظه است. مثلا امام علی علیه السلام می فرماید: فَكَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبين‌[2]
یعنی مرده هایی که روی تابوت ها می برند در حالی که خودشان هیچ حرکتی از خودشان ندارند بهترین واعظ است.

یا مثلا دیدن قبور گذشتگان، کاخ های ویران شده ی شاهان، موهای سفید پیران که روزی جوان نیرومندی بودند، بیمارانی که در بیمارستان هستند، برگ های زرد پاییزی و بسیاری چیزهای دیگر.

امام علیه السلام در واقع می خواست به هارون بفهماند که او چشم بینا و گوش شنوا ندارد و الا همه ی عالم موعظه است.

 

موضوع: شرایط قربانی در حج

بحث در قربانی حجاج در منی است. بعد از آنکه خصوصیات قربانی را بیان کردیم به بیان نکته ای پرداختیم که مهم است و آن اینکه امر قربانی و شرایطش در زمان ما مشکل و پیچیده شده است. در جلسه ی قبل گفتیم که ما خودمان سه مرحله را دیدیم یکی زمانی بود که حجاج خودشان به قربانگاه می رفتند و گوسفند سالم را پیدا می کردند و قربانی می کردند و هم خودشان می خوردند و هم به فقراء می دادند.

بعد چون قربانی ها زیاد شدند و جمع و جور کردن آنها مشکل بود، حاجیان بعد از ذبح قربانی آن را رها می کردند، این گوسفندها متعفن می شد و فضای مِنی را غیر قابل تحمل می کرد در نتیجه حکومت تصمیم گرفت که آنها را دفن کرده و یا بسوزاند. اینجا بود که فتوا دادیم این نوع قربانی مشروع نیست در نتیجه باید هزینه ی آن را کنار گذاشت و بعد که از سفر برگشتند (تا قبل از اینکه ذی الحجة تمام شود) انجام دهند و یا کسی از طرف آنها نائب شود و در شهرشان قربانی کند. رها کردن قربانی و دفنو سوزاندن آن مشروع نبود زیرا واضح بود که روایاتی که می گوید، گوسفند لاغر نباشد معنایش این نبود که چاق باشد تا بعد دفن شود و یا سوزانده شود. یا روایاتی که می گفت، گوشت قربانی باید اول در منی مصرف شود و اگر اضافه آمد به شهرهای اطراف برده شود.

مرحله ی سوم این بود که سردخانه هایی را تعبیه کردند و قربانی ها را در آن جمع آوری کرده به نقاط مختلف منتقل کنند. در ضمن تمامی قربانگاه ها را به خارج از منی منتقل کردند.

قربانی در زمان حال با سه مشکل روبرو است:

اول اینکه قربانی که باید در منی باشد در خارج از منی انجام می شود.

دوم اینکه در مصرف گوشت های قربانی مشکل دیگری وجود دارد و آن اینکه اولا خود حاجی از آن نمی خورد ﴿فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقير[3] و ثانیا به مصارف وهابی ها و مواردی که با هدف اسلام مخالف است می رسد.

سوم در وجود صفات لازم در قربانی است. البته الآن رئیس کاروان ها قربانی ها را بررسی کرده و کنار می گذارد و به اسم حجاج نامگذاری می کنند و بعد قربانی می کنند ولی این گونه نیست که همواره تمامی شرایط در این قربانی ها وجود داشته باشد.

ما که اجازه می دهیم قربانی در بلاد انجام شود در آنها هم قربانی شرایط لازم را دارد و هم به مصارف صحیح می رسد و همچنین اگر گفته شود که خارج از منی است می گوییم که قربانی امروزه نیز خارج از منی است زیرا حاجیان نیز در خارج از منی قربانی می کنند. تنها تفاوتی که دارد این است که قربانی حجاج در مکانی نزدیک به منی انجام می شود ولی در بلاد، با فاصله ای دورتر از منی.

بنا بر این به نظر ما بهتر است انسان احتیاط کند یعنی دو قربانی انجام دهد یکی در ایام حج باشد و یکی وقتی به خانه بر می گردند زیرا حاجیان معمولا هنگام برگشتن به دیارشان قربانی می کنند و بهتر است که آن را به نیّت همان قربانی در منی انجام دهند.

نکته ی دیگر این است که اگر کسی بتواند به قربانی در داخل منی دست یابد و گوشت آن را هم به مصارف لازم برساند لازم نیست چنین کند زیرا نمی توان حکم خصوصی برای چند نفر داد، فتوا باید به گونه ای باشد که برای همه قابل عمل باشد و الا انجام این کار توسط چند نفر موجب بروز مشکلاتی مانند ممانعت از طرف حکومت و مانند آن می شود.

مشابه آن این است که اگر در تشخیص اول ماه مشکلی ایجاد شود و دولت عربستان یک روز قبل یا بعد را اول ماه انتخاب کند حتی اگر بعضی از حجاج بتوانند در روز عرفه ی واقعی دوباره به عرفات بروند این کار واجب نیست.

 

امام قدس سره در مسأله ی ده، شش فرع را بیان می کند. چهار فرع مربوط به چاق و لاغری قربانی است و دو فرع مربوط به ناقص بودن است. علماء این مسأله را گاه به هشت فرع و یا کمتر تقسیم کرده اند.

این فروعات گاه بر اساس قاعده است و بعضی از آنها استثنائا چون روایت خاص دارد هرچند مخالف قاعده است به مفاد روایات عمل می کنیم.

 

مسألة 10: (فرع اول) لو ذبح فانكشف كونه ناقصاً أو مريضاً يجب آخر (واجب است حیوان دیگری را ذبح کند). (فرع دوم) نعم، لو تخيّل السِمَن (تصور کند که حیوان چاق است) ثمّ انكشف خلافه يكفي (این حکم بر خلاف قاعده است.)، (فرع سوم) و لو تخيّل هزاله فذبح برجاء السمن (به این امید که چاق باشد ذبح کرد) بقصد القربة فتبين سمنه (بعد دید که چاق بوده است) يكفي، (زیرا هنگام رجاء می توان قصد قربت کرد) (فرع چهارم) و لو لم يحتمل السمن (یقین دارد که لاغر است) أو يحتمله لكن ذبح من غير مبالاة لا برجاء الإطاعة لا يكفي، (فرع پنجم) و لو اعتقد الهزال و ذبح جهلًا بالحكم (نمی دانست لاغر بودن عیب است.) ثم انكشف الخلاف (بعد از ذبح دید چاق است.) فالأحوط الإعادة، (فرع ششم) و لو اعتقد النقص فذبح جهلًا بالحكم (تصورش بر این بود که حیوان ناقص است ولی نمی دانست ناقص بودن عیب است و حیوان را ذبح کرد) فانكشف الخلاف‌ (بعد دید سالم است) فالظهر الکفایة.[4]

 


[1] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68، ص324، ط بیروت.
[2] نهج البلاغه، خطبه ی 188.
[3] حج/سوره22، آیه28.
[4] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص446.