درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سن قربانی

بحث در شرایط قربانی در مکه است و سخن در سن قربانی است.

امام قدس سره در مورد هدی شرایط پنج گانه ای را ذکر می کند. اولین شرط در مورد سن قربانی است. ایشان در بیان این شرط می فرماید:

مسألة 8 - يعتبر في الهدي أمور: الأول السن، (سن قربانی) فيعتبر في الإبل الدخول في السنة السادسة، (یعنی پنج سالش تمام شده باشد و وارد سال ششم شده باشد) وفي البقر الدخول في الثالثة (دو سال کامل باشد) على الأحوط، (ظاهر این است که این احتیاط به بقر می خود نه به بقر و ابل و احتیاط فوق وجوبی است) والمعز (بز) كالبقر، وفي الضأن (گوسفند) الدخول في الثانية على الأحوط، (و گوسفند یک سالش تمام شده تازه وارد دومین سال شده باشد. قول به احتیاط وجوبی برای این است که در مورد گوسفند کمتر از یک سال هم گفته اند.)[1]

کلمات علماء و معاقد اجماعات و روایات را بررسی کردیم و مشاهده کردیم که در عبارات علماء و روایات سخن از دو واژه ی ثَنیّ است که در شتر و گاو و بز معتبر است و واژه ی جذع که در گوسفند معتبر است. در حدیثی سخن از تبیع و مسنة بود. باید این چهار واژه را توضیح داد. البته از آنجا که راویان احادیث سؤالی از امام پیرامون تفسیر این الفاظ نپرسیدند مشخص می شود که معانی آنها برای ایشان واضح بوده است هرچند برای ما که از آن زمان فاصله گرفته ایم مشخص نیست و در تفسیر آنها اختلاف است (هرچند ممکن است در معنای بعضی اتفاق نظر باشد.)

اقتضای اصل: ابتدا بحث اصل را مطرح می کنیم و بعد به توضیح آن واژه ها می پردازیم. سخن از اصل برای این مناسب است که اگر در تفسیر این الفاظ شک کردیم بدانیم وظیفه مان چیست.

بعضی گفته اند که اصل در اینجا اشتغال است زیرا نمی دانیم گوسفند یک ساله کافی است یا هفت ماهه و باید احتیاط کرد و سن بالاتر را قربانی کرد. محقق نراقی در مستند این قول را انتخاب کرده است.

نقول: به نظر اصالة البرائة جاری می شود زیرا ما نحن فیه از باب شک در شرطیت و از باب شک در اقل و اکثر است یعنی نمی دانیم یک ساله معتبر است یا دو ساله. در اینجا یک ساله قدر متیقن است و زائد بر آن مشکوک است و آن را با برائت حذف می کنیم. اینکه یک سال بودن مثلا قدر متیقن است به سبب این است که بعضی می گویند از یک سال کمتر نباشد و بعضی می گویند که باید دو سال باشد پس یک سال بودن یقینا داخل است. گفته نشود که شک داریم اگر سن کمتر باشد مثلا عنوان ثَنیّ به آن صدق می کند یا نه در نتیجه باید سن بالاتر را انتخاب کرد که این عنوان بر آن صدق کند زیرا می گوییم که عناوین برای اشاره خارج است و ما دنبال این نیستیم که حیوان ثَنیّ باشد یا نه آنچه مأمور به است خارج است نه عنوان.

 

اما تفسیر ثَنیّ در ابل: گفته اند که مراد شتری است که پنج سالش تمام شده و وارد سال ششم شده باشد. این تفسیر معروف بین اصحاب است و ظاهر عبارت جواهر نیز این است که در این تفسیر اختلافی نیست مضافا بر اینکه ایشان می فرماید: این قول مشهور بین اهل لغت است.[2]

محقق نراقی در مستند این بحث را به شکل مستوفی مطرح کرده است و در اینجا می فرماید: ثم الثني من الإبل ما كمل له خمس سنين ودخل في السادسة، بلا خلاف كما في المفاتيح وإجماعا كما في شرحه[3]

همین مقدار برای اثبات حکم در ابل، کافی است.

 

اما ثَنی در گاو و بز: مشهور این است که مراد آنی است که وارد سال دوم شده باشد.

صاحب کشف اللثام می فرماید: این حکم قطعی است. با این حال می بینیم که در کتب لغت چیز دیگری ذکر شده است و صاحب جواهر در کتاب زکات می فرماید: و لکن المعروف من کتب اللغة کما قیل هو ما دخل فی السنة الثالثة.[4]

صاحب مستند در این مورد می فرماید: اشهر این است که داخل در سال سوم شده باشند و صاحب صحاح و قاموس نیز به همین قائلند ولی علامه در منتهی و تحریر و در موضعی از تذکره و صاحب مدارک و ذخیره و شرح مفاتیح و حلی در سرائر و محقق در شرایع قائلند که مراد سال دوم است.[5]

نقول: حال که در اقوال علماء تعارض است شک می کنیم و باید به اصل مزبور مراجعه کنیم. از این رو احتیاط امام قدس سره در اینکه وارد سال سوم شده باشد به جا است.

 

اما جذع در گوسفند: اختلاف در مورد این واژه بسیار زیاد است. بسیاری از اهل لغت گفته اند که مراد جذع، حیوانی است که یک سالش تمام شده باشد. بعضی گفته اند که باید دو سالش تمام شده باشد. جمعی از اصحاب گفته اند که هفت ماهه باشد کافی است و بعضی به شش ماه اشاره کرده اند.

محقق نراقی در مستند می فرماید: وأما الجذع من الضأن، فعن التذكرة والمنتهى - موافقا لكلام الجوهري على ما قيل -: أنه ما كمل له ستة أشهر وفي السرائر وعن الدروس والتحرير: أنه ما كمل له سبعة أشهر وعن موضع من المنتهى: أنه إذا بلغ سبعة أشهر فهو جذع إن كان بين شابين، (اگر پدر و مادرش جوان باشد هفت ماهه باشد کافی است) وإن كان بين هرمين (اگر پدر و مادرش پیر باشد) فلا يقال أنه جذع حتى يكمل ثمانية أشهر وأسند ذلك إلى الشيخ وابن الأعرابي وفي المفاتيح وشرحه: أن المشهور أن الجذع من الضأن ما دخل في الثانية، وهو الظاهر من القاموس والنهاية الأثيرية.[6]

نقول: در اینجا هم باید به اصل مذکور مراجعه کنیم زیرا از اقوال مختلف بالا نمی توانیم به نتیجه ی درستی دست یابیم و همان گونه که گفتیم، اصل در اینجا برائت است.

 

اما تبیع و تبیعة: صاحب جواهر در کتاب الزکاة می فرماید: والتبيع)عند الأصحاب على ما في شرح اللمعة للإصبهاني هو الذي يتم له حول إلى تمام السنتين،... و المسنة هی التی کملت لها سنتان و دخل فی الثالثة.[7]

به هر حال این دو واژه فقط در یک وارد وجود داشت.

جمع بندی: در ابل بحثی نیست که باید پنج ساله باشد ولی در گاو، گوسفند و بز، جای شک است از این رو می توانیم قدر متیقن را بگیریم یعنی در گاو و بز بگوییم یک سال تمام و در گوسفند، شش ماه و هفت ماه کافی است. با این حال، احتیاط به جاست.

البته در مورد گوسفند این مشکل وجود دارد که اگر شش ماه و هفت ماهه باشد شاید نام ضأن بر او صدق نکند بلکه بره باشد هکذا در مورد گاو و بز که اگر کمتر از سن ذکر شده باشند به آنها گوساله و بزغاله بگویند و از این رو احتیاط وجوبی امام ممکن است به این سبب باشد که احتیاط خوبی است.


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص446.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص136.
[3] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص309.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج15، ص125.
[5] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص309.
[6] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج12، ص309.
[7] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج15، ص124.