درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استنابت در رمی

بحث در مسائل مربوط به رمی جمرات است و امام قدس سره در مورد مسأله ی پنجم به حکم نیابت اشاره کرده و سه فرع را در آن متذکر می شود و می فرماید:

مسألة 5 - يستناب في الرمي من غير المتمكن كالأطفال والمرضى والمغمى عليهم ويستحب حمل المريض مع الامكان عند المرمى ويرمي عنده بل هو أحوط، ولو صح المريض أو أفاق المغمى عليه بعد تمامية الرمي من النائب لا تجب الإعادة، ولو كان ذلك في الأثناء استأنف من رأس وكفاية ما يرمي النائب محل إشكال. [1]

امام قدس سره در فرع اول بحث نیابت را مطرح می کند. در جلسه ی قبل روایات متعددی که بر این امر دلالت داشته را خواندیم. اکنون اضافه می کنیم که روایات عامه ی نیابت نیز این مورد را شامل می شود. در حج در بسیاری از موارد سخن از نیابت است که آنها می تواند مورد ما را نیز شامل شود. از مجموع اینها استفاده می شود که در مواردی که عذری باشد، نیابت می تواند در آنجا جاری شود.

 

در مورد این فرع دو امر باقی مانده است:

الامر الاول: آیا اذن در نیابت در جایی که امکان پذیر است لازم است؟

بله کسی که مغمی علیه است نمی تواند اذن دهد ولی اگر مریض بتواند آیا باید اذن باشد یا نه به این معنا که اگر کسی بدون اذن مریض برود و از طرف او رمی کند و بعد به او خبر دهد کافی است.

 

اقوال علماء:

صاحب ریاض می فرماید: وفي المبسوط لا بدّ من إذنه إذا كان عقله ثابتاً. وعن المنتهي والتحرير استحباب استئذان النائب عن غير المغمى عليه.[2]

صاحب مستند می فرماید: هل يشترط إذن المرمي عنه لو عقله، أم لا؟ عن المبسوط: نعم وعن التحرير والمنتهى: لا وهو الأظهر[3]

 

دلیل بر عدم وجوب:

اخباری که مسأله ی نیابت در رمی را مطرح می کند مطلق است و در آنها سخنی از اذن گرفتن نیست. بعید است که اگر اذن گرفتن شرط بوده باشد این همه روایات که در مقام بیان است به آن اشاره نکرده باشد.

اضف الی ذلک که در مورد مغمی علیه که بیهوش است اذن گرفتن ممکن نیست همچنین در مورد کسی که از دنیا رفته است و به حج وصیت نکرده است و حج به گردنش مستقر شده بود. واجب است ورثه نائب بگیرند که از طرف او حج به جا آورد و حال آنکه اذن در آن راه ندارد. بنا بر این اگر در ماهیّت نیابت لازم باشد که اذن بگیرند باید نیابت از طرف او صحیح نباشد.

 

دلیل بر وجوب اذن:

شاید به سبب این باشد که اذن، در حقیقت نیابت وجود دارد و الا اگر اذنی نباشد نیابت معنا ندارد.

حتی نیابت بر خلاف جریان طبیعی است توضیح اینکه احکام تابع مصالح و مفاسد است و اگر کسی از طرف دیگری کاری عبادی را انجام دهد مصالح و مفاسد به نائب می رسد نه به منوب عنه. اگر کسی از طرف دیگری نماز بخواند معنا ندارد که دوری از فحشاء و منکر از نائب به منوب عنه برسد زیرا انتقال مصالح و مفاسد از کسی به دیگری امری بی معنا است. بر این اساس نیابت فی نفسه امری است بازیچه و بی فایده. مصالح و مفاسد در تکالیف اموری تکوینی است نه اعتباری و با نیابت نمی شود امور تکوینی را منتقل کرد. مثلا نائب نمی تواند غذایی بخورد و شفا یابد و این شفا را به منوب عنه منتقل کند.

بله نائب می تواند برای خودش عملی را انجام دهد و به منوب عنه اهداء کند که این کار نیابت نامیده نمی شود بلکه از باب اهداء ثواب است.

برای حل این اشکال می گوییم: نیابت بر سه قسم است:

اول اینکه منوب عنه تقاضا کند و به نائب اذن دهد و حتی بالاتر از آن از نائب طلب و تقاضای نیابت کند. نیابت در این صورت مانعی ندارد زیرا وقتی اذن داده شده است، عمل نائب عملی تسبیبی از طرف منوب عنه می باشد. عمل بر دو قسم است مباشری و تسبیبی. مصالح و مفاسد در تسبیب نیز مانند مباشرت منتقل می شود مثلا اگر کسی در قتل تسبیب کند احکام خاصی بر او بار می شود و مفسده ی قتل دامن او را هم می گیرد. این کار با فلسفه ی احکام سازگار است و موجب قرب الی الله می شود و آثار عمل هم فی الجمله منتقل می شود. مثلا قرار است به استقبال شخص مهمی روند و فرد استقبال کننده مشکلی دارد و از طرف خود کسی را می فرستد که استقبال کنند. او در این موقع در ثواب استقبال و احترام فرد شریک می باشم.

 

دوم اینکه هرچند اذن و استنابه نکرده است ولی به انجام کار راضی است یعنی وقتی با خبر شد که کسی می خواهد از طرف او کاری را انجام دهد به آن رضایت دهد.

اگر بگوییم که رضایت موجب می شود که عمل نوعی به فرد منتسب شود، نیابت در این مورد صحیح می باشد. کما اینکه امام علیه السلام علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: که ناقه ی ثمود را یک نفر پی کرد ولی چون بقیه به عمل او راضی بودند همه در عذاب شریک شدند: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِين‌[4]
در زیارت عاشورا و مانند آن هم فقراتی داریم که خداوند لعنت کند کسی که ظلم مزبور را شنیده باشد و به آن راضی بوده باشد.

بنا بر این اگر کسی مسجدی ساخته باشد و من به آن راضی باشم با این کار قرب الی الله پیدا می کند. هکذا اگر به عمل ظلمی راضی باشم با این کار از خداوند دور می شوم.

 

سوم اینکه هیچ یک از دو مورد فوق نیست مثلا حتی باخبر هم نشده است که کسی دارد از طرف او عملی را انجام می دهد مانند میّت که از طرف او حجی به جا می آورند در حالی که وصیت به حج نکرده است.

در میان عقلاء چنین نیابتی صحیح نیست زیرا مصالح و مفاسدی در این مورد منتقل نمی شود.

بله از طریق اهداء ثواب می توان اقدام کرد ولی این به معنای نیابت نیست. مانند اینکه کسی برای دیگری کار می کند و بعد مزد خود را به برادرش که خبری از کار کردن او ندارد هدیه می کند.

 

اشکال دیگری هم در مبحث نیابت وجود دارد. مرحوم حکیم در مورد قصد قربت این اشکال را در نماز استیجاری مطرح می کند و می فرماید: اشکال مشهوری وجود دارد و آن اینکه قصد قربت در مورد نیابت چگونه حاصل می شود زیرا نائب یا باید امر منوب عنه را قصد کند و یا امر خودش را. نائب خودش امری ندارد و منوب عنه هم اگر امر دارد این امر متوجه خودش است نه نائب. بنا بر این در مورد نیابت های عبادی، قصد قربت ممکن نیست. زیرا نائب امری ندارد تا به خدا نزدیک شود و امر منوب عنه هم متوجه نائب نیست.

 


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص445.
[2] ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج7، ص159، ط جامعة المدرسین.
[3] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج13، ص66.
[4] نهج البلاغه، خطبه ی 201.