درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

امام هادی علیه السلام می فرماید: من أمن مكر الله و أليم أخذه تكبر حتى يحل به قضاؤه و نافذ أمره و من كان على بينة من ربه هانت عليه مصائب الدنيا و لو قرض و نشر[1]
کلمه ی مکر، سه معنا دارد:

    1. یکی کارهای مرموز و موزیانه است.

    2. دوم این است که به معنای تدبیر و چاره اندیشی است کما اینکه در قرآن می خوانیم: ﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ[2] یعنی خداوند بهترین مدبرین است.

    3. معنای سوم مکر، مجازات است و این همان است که در حدیث فوق اراده شده است و قرینه ی آن این است که امام علیه السلام بعد از مکر الله از عبارت (و أليم أخذه) استفاده می کند. همچنین قبل از آن از عبارت (من امن) استفاده کرده است که آن هم قرینه بر همین مطلب است یعنی کسی که خود را از مجازات الهی ایمن بداند.

بنا بر این کسی که خود را از مجازات الهی ایمن بداند، حالت تکبر به او دست می دهد. او بعد این حالت را ادامه می دهد تا جایی که قضای الهی بر سرش فرود آید و امر نافذ الهی او را در بر بگیرد.

در روایات آمده است که یکی از کارهای مذموم، امن از مکر الله می باشد یعنی انسان خود را در حریم امن بداند و تصور کند که خداوند او را مؤاخذه نخواهد کرد. بعد که عذاب یا علائم عذاب نمایان شود دیگر توبه پذیرفته نمی شود و چاره ای جز تسلیم نیست.

در مورد فرعون هم می خوانیم که ﴿حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين‌﴾[3]
که خداوند توبه اش را در آن حال قبول نکرد. حتی در مورد اقوام پیشین وقتی نشانه های عذاب ظاهر می شد دیگر توبه بی فایده بود. زیرا در آن حالت، هر کسی توبه می کند.

در زمان ما هم نمونه هایی از این قبیل را دیده ایم. صدام از عذاب الهی خود را ایمن می دانست و در حد اعلی تکبر داشت ولی در آخر کار او را در قفس گذاشتند و با وضع ذلت باری اعدامش کردند.

قذافی و رضا خان که آخر سال به جزیره ای تبعید شد و امثال آنها همه نمونه هایی از این قبیل اند.

 

بعد امام علیه السلام در فقره ی دوم می فرماید: کسی که خدا را خوب بشناسد و دلیل محکم بر عقیده ی خود داشته باشد: و من كان على بينة من ربه نتیجه اش این می شود که مصیبت های دنیا در نظرش سبک و کوچک می شود. زیرا او می داند هر چه غیر از خداست فانی است و فقط باید به خدا پیوست با به بقاء او بقاء یافت.

بدین سبب است که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: دنیای شما در نظر من از برگ جویده ای در دهان ملخ پست تر است.

زندگی ما در اینجا نیست زیرا ﴿وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان‌[4]
بنا بر این دینداری و اعتقاد راسخ به خداوند آرامش بخش است از این رو هم در آخرت به انسان نفع می رساند و هم در دنیا.

 

موضوع: توجه به مستحبات مشعر

در خاتمه ی مباحث وقوف به مشعر چند نکته باقی مانده بود. نکته ی اول در مورد ذکر الله بود که گفتیم ذکر الله در مشعر واجب است و البته اگر کسی بعد از وقوف، آن را عمدا ترک کند باید استغفار کند و دلیلی بر فساد حج نداریم.

بحث دوم در مورد این بود که تأخیر نماز مغرب و عشاء تا به مشعر وارد شود مستحب است و از واجبات نیست.

 

نکته ی سوم این است که در کنار واجبات، باید مستحبات و آداب را در نظر گرفت. نباید همواره در فکر این بود که اعمال را انجام داد. انجام اعمال نباید ما را از روح عبادت غافل کند. مثلا کسانی هستند که در نماز وسواس به خرج می دهند و به حدی دقت می کنند که نماز را صحیح بخوانند که از روح نماز غافل می شوند. وسواس بودن و یا به ظاهر نماز دقت بیش از اندازه کردن انسان را از فلسفه ی اصلی نماز غافل می کند؛ نمازی که معراج مؤمن است و از فحشاء و منکر باز می دارد.

تجوید در نماز هم نوعی زیبایی و نکات ذوقی است و نباید چنان به این امور دقت کرد که از اصل نماز غافل شد.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَفِضْ مَعَ النَّاسِ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ أَفِضْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ (از همان جا برو که مردم می روند.) وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ (و مشغول استغفار باش و به خداوند توجه داشته باش) إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ (به تپه ی قرمز رنگ که در مسیر سمت راست به سمت مشعر است.) فَقُلِ اللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِي (رحم به جایگاهی که من در آن هستم رحم کن) وَ زِدْ فِي عَمَلِي وَ سَلِّمْ لِي دِينِي (دینم را سالم بدار) وَ تَقَبَّلْ مَنَاسِكِي وَ إِيَّاكَ وَ الْوَجِيفَ (با سرعت و عجله حرکت نکن و مرکب را با سرعت حرکت نده) الَّذِي يَصْنَعُهُ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فَإِنَّهُ‌ بَلَغَنَا أَنَّ الْحَجَّ لَيْسَ بِوَصْفِ الْخَيْلِ وَ لَا إِيضَاعِ الْإِبِلِ (از بنیانگذار اسلام به ما رسیده است که حج به این نیست که مرکب من مرکب سریع السیر باشد و یا اینکه شتر را سریع حرکت دهیم) وَ لَكِنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ سِيرُوا سَيْراً جَمِيلًا () وَ لَا تُوَطِّئُوا ضَعِيفاً وَ لَا تُوَطِّئُوا مُسْلِماً (مراقب باشید شخص ضعیف یا مسلمانی پایمال نشود.) وَ اقْتَصِدُوا فِي السَّيْرِ (در راه رفتن میانه رو باشید) فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقِفُ بِنَاقَتِهِ (گاه شترش را نگاه می داشت) حَتَّى كَانَ يُصِيبُ رَأْسُهَا مُقَدَّمَ الرَّحْلِ (یعنی مهارش را به حدی می کشید که سر شتر به کجاوه یا زین می رسید. یعنی گاه رسول خدا (ص) محکم ناقه را نگه می داشت) وَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالدَّعَةِ (آرام حرکت کنید) فَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص تُتَّبَعُ.

قَالَ مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ وَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ يُكَرِّرُهَا حَتَّى أَفَاضَ النَّاسُ قُلْتُ أَ لَا تُفِيضُ قَدْ أَفَاضَ النَّاسُ قَالَ إِنِّي أَخَافُ الزِّحَامَ وَ أَخَافُ أَنْ أَشْرَكَ فِي عَنَتِ إِنْسَانٍ (می ترسم کسی را ناراحت کنم) [5]

 

به هر حال از اینکه در مورد مشعر آداب خاصی وارد نشده است برای این است که هر کسی با حال خود با خدا راز و نیاز کند.

 


[1] تحف العقول، ص483.
[2] آل عمران/سوره3، آیه64.
[3] یونس/سوره10، آیه90.
[4] عنکبوت/سوره29، آیه64.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج14، ص5، باب1، وقوف به مشعر، حدیث18448، ح1، ط آل البیت.