درس خارج فقه آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی

91/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فوریت نماز طواف

 

بحث در مسأله ی اول از مسائل مربوط به نماز طواف است. به فرع دوم رسیده ایم که مربوط به فوریت نماز طواف است. روایات باب را ذکر کردیم.

بقی هنا امران:

الامر الاول: ممکن است کسی به ما اشکال کند که این روایات از باب امر در مقام توهم حذر است. یعنی راوی می بیند که طوافش تمام شده است و موقع نماز مغرب است و تصور می کند که باید اول نماز مغرب را بخواند و امام علیه السلام این توهم را از ذهن او دور می کند و می فرماید: که اول باید نماز طواف را بخوانی. خلاصه اینکه جمعی تصور می کردند که نماز طواف در این موقع و مواقع مشابه ممنوع است امام علیه السلام می خواهد این ممنوعیت را برطرف کند. چنین اوامری که در مقام توهم حذر است دلالت بر وجوب ندارد. مانند آیه ی قرآن که می فرماید:﴿وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا﴾[1] یعنی وقتی از احرام بیرون آمدید می توانید صید کنید نه اینکه باید صید کنید. این امر دلالت بر وجوب ندارد زیرا تصور می شد که بعد از بیرون آمدن از حالت احرام هم نباید صید کرد و این امر در مقام رفع توهم این حذر است.

بنا بر این در ما نحن فیه هم هرچند اصل نماز واجب است ولی فوریت آن دیگر وجوب ندارد.

به عنوان نمونه به چند روایت اشاره می کنیم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ وَ فَرَغَ مِنْ طَوَافِهِ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ قَالَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الرَّكْعَتَانِ فَلْيُصَلِّهِمَا قَبْلَ الْمَغْرِبِ[2] این روایت صحیحه است.

در این روایت این توهم بود که نماز خواندن هنگام غروب آفتاب مکروه است و امام علیه السلام این توهم را رد می کند.

روایاتی که از این باب است متعدد است ولی یک روایت هم وجود دارد که در مقام توهم حذر نیست:

مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ قَالَ لَا تُؤَخِّرْهَا سَاعَةً إِذَا طُفْتَ فَصَلِّ [3]

در جواب می گوییم: سلمنا که این روایات دلیل بر فوریت نداشته باشد و همه از باب اوامری باشد که عند توهم الحذر و الکراهة وارد شده باشد. ولی از روایاتی که در باب اصل وجوب نماز طواف وارد شده است استفاده می کنیم که دلالت بر فوریت دارد زیرا ظاهر امر فوریت است الا ما خرج بالدلیل.

الامر الثانی: روایات این باب به دوسته ی متفاوت تقسیم می شوند. جمعی از این روایات می گوید که نباید به اوقات مکروهه اعتنا کرد و در هر حال باید نماز طواف را فورا خواند. جمعی دیگر می گوید که باید به اوقات مکروهه عنایت داشت و در نتیجه نماز را می توان به تأخیر انداخت. این دو طائفه از روایات با هم تعارض دارند.

نقول: در روایات اسلامی در مورد نوافل مبتدئه یعنی نوافلی که فرد بالبداهه انجام می دهد، (غیر از نوافل یومیه) یعنی دو رکعت نماز مستحبی برای ثواب می خواند، پنج مورد ذکر شده است که مکروه می باشد. این پنج مورد عبارتند از:

    1. بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب

    2. موقع غروب آفتاب

    3. بعد از نماز صبح

    4. عند شروق الشمس (موقع طلوع آفتاب تا موقعی که کاملا بالا آمده است)

    5. اذا ثبتت الشمس وسط السماء (زمانی که خورشید کاملا بالا آمده است)

شاید فلسفه ی کراهت نهی تشبه به عبادت کنندگان خورشید باشد. در هر حال این روایات دلالت بر حرمت ندارد بلکه به معنای کراهت و ثواب کمتر داشتن است.

(البته صاحب عروة در کراهت این پنج مورد اشکال دارد ولی ما و بسیاری دیگر کراهت را قبول داریم. اهل سنت هم کم و بیش به این کراهت قائلند و حتی از شیعیان هم سخت گیرتر هستند و چه بسا نماز قضا که از واجبات است را هم اجازه نمی دهند.)

به هر حال بحث در این است که نماز طواف از این کراهت مستثنی است زیرا نماز طواف واجب است نه مستحب، اینکه نماز طواف هم استثناء نیست و در این پنج مورد، فوریت نماز طواف استثناء شده است.

بار دیگر تأکید می کنیم که بحث در کراهت و عدم کراهت نیست بلکه در لازمه ی آن است که فوریت و عدم فوریت است زیرا اگر قائل به کراهت و جواز تأخیر شویم به این معنا است که فوریتی در این موارد وجود ندارد.

برای نمونه به روایات این دو دسته اشاره می کنیم و بعد به طرق جمع می پردازیم:

یک روایت همان صحیحه ی محمد بن مسلم است که در آن امام علیه السلام فرموده است هنگام غروب شمس هم باید نماز طواف را فورا خواند.

ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَطُوفُ الطَّوَافَ الْوَاجِبَ بَعْدَ الْعَصْرِ أَ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ حِينَ يَفْرُغُ مِنْ طَوَافِهِ فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا تَمْنَعُوا النَّاسَ مِنَ الصَّلَاةِ (نماز طواف) بَعْدَ الْعَصْرِ فَتَمْنَعُوهُمْ مِنَ الطَّوَافِ (زیرا مردم نمی توانند بین طواف و نماز طواف فاصله اندازند و در نتیجه نماز طواف را که نمی خوانند طواف را هم ترک کنند و به موقع دیگری موکول کنند در نتیجه اطراف خانه ی خدا برای مدتی خلوت شود.) [4]

هنگام عصر یکی از آن مواقع پنج گانه ی مکروهه است که امام علیه السلام حکم به فوریت نماز طواف در این حال کرده است.

ْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ فَائْتِ مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ هَاتَانِ الرَّكْعَتَانِ هُمَا الْفَرِيضَةُ لَيْسَ يُكْرَهُ لَكَ أَنْ تُصَلِّيَهُمَا فِي أَيِّ السَّاعَاتِ شِئْتَ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ غُرُوبِهَا وَ لَا تُؤَخِّرَهَا سَاعَةَ تَطُوفُ وَ تَفْرُغُ فَصَلِّهِمَا[5]

این حدیث از احادیثی است که در مقام جمع می توان از آن استفاده کرد.

أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ مَا رَأَيْتُ النَّاسَ (اهل سنت) أَخَذُوا عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا الصَّلَاةَ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ بَعْدَ الْغَدَاةِ فِي طَوَافِ الْفَرِيضَةِ[6]

این روایات معتبر است.

این روایت می گوید: اهل سنت از امام حسن و امام حسین علیهما السلام چیزی یاد نگرفتند مگر اینکه نماز طواف را بعد از عصر و بعد از صبح بخوانید و در این اوقات فوریت نماز طواف را نادیده نگیرید.

روایت دیگر حدیث پنجم باب است که به آن اشاره کردیم.

أَبِي الْفَضْلِ الثَّقَفِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَلِّ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ بَعْدَ الْفَجْرِ كَانَ أَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ[7]

قَالَ وَ رُوِيَ عَنْهُمْ ع أَنَّهُمْ قَالُوا خَمْسُ صَلَوَاتٍ تُصَلِّيهِنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ مِنْهَا رَكْعَتَا الطَّوَافِ[8]

این روایت مرسله ی شیخ طوسی است. است.

حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ‌ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ فَقَالَ وَقْتُهُمَا إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ وَ أَكْرَهُهُ عِنْدَ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ طُلُوعِهَا [9] این روایت صحیحه است. از این رو در هر دو طائفه از این روایات متعارض روایات صحیحه وجود دارد.

صَفْوَانَ عَنْ عَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سُئِلَ أَحَدُهُمَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَدْخُلُ مَكَّةَ بَعْدَ الْغَدَاةِ (بعد از نماز صبح) أَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ قَالَ يَطُوفُ وَ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ أَوْ عِنْدَ احْمِرَارِهَا (غروب خورشید.) [10]

این روایت صحیحه است.

عَبَّاسٍ عَنْ حَكِيمِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّوَافِ بَعْدَ الْعَصْرِ فَقَالَ طُفْ طَوَافاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ وَ إِنْ طُفْتَ طَوَافاً آخَرَ فَصَلِّ الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ (این بخش از روایت دلالت بر جواز تأخیر دارد.) وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّوَافِ بَعْدَ الْفَجْرِ فَقَالَ طُفْ حَتَّى إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَارْكَعِ الرَّكَعَاتِ (این بخش هم دلالت بر جواز تأخیر دارد.) [11]

علاوه بر این احادیث، احادیث 10، 11 و 12 نیز در این طائفه قرار دارند.


[1] سوره مائده، آيه 2.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص486، أبواب الطواف، باب76، ح1، ط الإسلامية.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص487، أبواب الطواف، باب76، ح5، ط الإسلامية.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص487، أبواب الطواف، باب76، ح2، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص487، أبواب الطواف، باب76، ح3، ط الإسلامية.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص487، أبواب الطواف، باب76، ح4، ط الإسلامية.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص488، أبواب الطواف، باب76، ح6، ط الإسلامية.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص489، أبواب الطواف، باب76، ح13، ط الإسلامية.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص488، أبواب الطواف، باب76، ح7، ط الإسلامية.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص488، أبواب الطواف، باب76، ح8، ط الإسلامية.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص488، أبواب الطواف، باب76، ح9، ط الإسلامية.