درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

91/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: قطع طواف مستحبی، و قطع طواف بدون انجام عمل منافی
 بحث در مسأله ی نوزدهم از مسائل مربوط به احکام طواف است و آن اینکه آیا طواف مستحب را می توان قطع کرد؟
 ظاهر این است که طواف مستحب را به هر دلیلی حتی به سبب غرضی غیر معتد به می توان قطع کرد. این بر خلاف طواف واجب است که بین علماء در جواز قطع آن گفتگو بود.
 
 دلیل مسأله:
 دلیل اول: دلالت اصل
 وقتی ما در طواف واجب گفتیم، اصل دلالت بر جواز قطع می کند، به طریق اولی در طواف مستحب می توانیم به اصل تمسک کنیم. این مورد از باب شبهات تحریمیه ی حکمیه است و اصل برائت در آن جاری می شود.
 
 دلیل دوم: صاحب جواهر از روایت الطواف بالبیت صلاة استفاده می کند و می فرماید: همانگونه که نماز مستحب را می توان قطع کرد، طواف مستحب را نیز می توان قطع کرد و می فرماید: اما قطع الطواف عمدا لا لغرض فقد یقوی جوازه فی النافلة بناء علی جواز قطع صلاة النافلة لان الطواف بالبیت صلاة و لکن الاحوط (احتیاط مستحبی) ترکه.
 نقول: ما حدیث مزبور را سندا و دلالتا قبول نکردیم و گفتیم اگر بخواهیم به اطلاق و عموم آن عمل کنیم تخصیص اکثر لازم می اید.
 
 دلیل سوم: تمسک به ذیل روایت
 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الطَّوَافِ فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِي فَسَأَلَنِي أَنْ أَمْشِيَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ فَفَطَنَ بِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَانُ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِيكَ سَأَلَنِي أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ قَالَ يَا أَبَانُ اقْطَعْ طَوَافَكَ وَ انْطَلِقْ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ فَاقْضِهَا لَهُ ...فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَرِيضَةً أَمْ نَافِلَةً فَقَالَ يَا أَبَانُ إِنَّمَا يَسْأَلُ اللَّهُ الْعِبَادَ عَنِ الْفَرَائِضِ لَا عَنِ النَّوَافِلِ [1]
 ذیل این روایت دلالت دارد که آنچه رعایت آن مهم است و خداوند انسان را به سبب آن بازخواست می کند اعمال فریضه است نه نافله.
 
 
 عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ النَّخَعِيِّ وَ جَمِيلٍ جَمِيعاً عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ فِي الرَّجُلِ يَطُوفُ ثُمَّ تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ يَذْهَبَ فِي حَاجَتِهِ أَوْ حَاجَةِ غَيْرِهِ وَ يَقْطَعَ الطَّوَافَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَسْتَرِيحَ وَ يَقْعُدَ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ فَإِذَا رَجَعَ بَنَى عَلَى طَوَافِهِ وَ إِنْ كَانَ نَافِلَةً بَنَى عَلَى الشَّوْطِ أَوِ الشَّوْطَيْنِ... [2]
 این روایت مرسله است.
 دلالت این روایت به این گونه است که اگر طواف فریضه باشد فقط بعد از چهار شوط باید بناء بر ما سبق بگذارد ولی در نافله حتی اگر یک شوط و دو شوط هم باشد می توان بر همان بناء گذاشت.
 
 نکته ی دیگر این است که آیا روایات چهارگانه ای که در مورد عدم دخول در بیت در حین طواف خواندیم نهی از قطع طواف مستحب نمی کند؟
 در سه روایت باب آمده بود که کسی که طواف را برای داخل شدن در بیت قطع می کند با سنت مخالفت کرده است. این نکته در یک روایت نبود و فقط آمده بود که طواف، باطل می باشد.
 آیا مخالفت با سنت دلالت بر حرمت دارد؟
 نقول: مخالفت با سنت دلالت قطعی بر حرمت ندارد زیرا سنت هم واجبات را شامل می شود و هم مستحبات را.
 به بیان دیگر این از باب علم اجمالی نیست. بلکه از باب تردید است یعنی اگر از باب مخالفت با سنت مستحبه باشد مشکلی ایجاد نمی شود ولی اگر مراد، مخالفت با سنت واجبه باشد مشکل ایجاد می شود و طواف باطل خواهد بود و چون مخالفت با وجوب ثابت نیست از یانرو روایت مزبور مشکل ساز نیست.
 ثانیا: شاید دخول در بیت خصوصیت داشته باشد و وسط طواف نباید وارد بیت شد. زیرا اگر قرار باشد وسط طواف همه داخل در بیت شوند صفوف طواف به هم بخورد و مشکلات دیگری به وجود آید.
 
 مسأله ی 20: لو قطع طوافه و لم يأت بالمنافي حتى مثل الفصل الطويل أتمه و صح طوافه، و لو أتى بالمنافي فإن قطعه بعد تمام الشوط الرابع فالأحوط إتمامه و إعادته.
 این مسأله در واقع متمم مسأله ی نوزدهم است. در کلام ایشان دو صورت ذکر شده است که عبارتند از:
 فرع اول: اگر کسی طوافش را قطع کند و منافی طواف (مانند حدث) هم به جا نیاورد و موالات را به هم نزند بر می گردد و طوافش را ادامه می دهد.
 فرع دوم: اگر بعد از قطع، منافی طواف به جا آورد این خود دو حالت دارد: اگر قبل از اتمام شوط چهارم باشد احتیاط وجوبی در این است که هم آن را اتمام کند و دوباره از اول همه را به جا آورد.
 اگر هم قبل از چهار شوط باشد (هرچند امام متذکر نشده است) حکمش این است که باید از اول شروع کند.
 
 اما فرع اول: این فرع مطابق قاعده است و او هرچند قطع کرده ولی منافی مانند حدث و فوت موالات به جا نیاورده است و واضح است که بر می گردد و عمل را ادامه می دهد مانند اینکه کس در وسط نماز به مقدار کمی سکوت می کند که واضح است ضرری به نماز وارد نمی کند.
 
 بعضی در این مورد به صحیحه ی صفوان جمال تمسک کرده اند:
 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَأْتِي أَخَاهُ (به سبب حاجتی که دارد) وَ هُوَ فِي الطَّوَافِ فَقَالَ يَخْرُجُ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ ثُمَّ يَرْجِعُ وَ يَبْنِي عَلَى طَوَافِهِ [3]
 در این روایت بین بیش از نصف و قبل از آن و بین طواف واجب و مستحب فرق گذاشته نشده است. از این رو عام است و همه را شامل می شود.
 نقول: معمولا برای رسیدن حاجت مؤمن، موالات به هم می خورد و این روایت منصرف به جای است که موالات فوت می شود.
 بنا بر این این روایت مربوط به بحث نمی شود مگر اینکه کسی بگوید: چون در اتیان به منافی اجازه داده شده است در غیر آن به طریق اولی دلالت دارد.
 
 ان شاء الله در جلسه ی بعد این بحث را ادامه می دهیم.
 


[1] وسائل الشیعه، باب 41، از ابواب طواف حدیث 7.
[2] وسائل الشیعه، باب 41، از ابواب طواف حدیث 8.
[3] وسائل الشیعه، باب 42 از ابواب طواف، حدیث 1.