درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی:

امام هادی علیه السلام می فرماید: (مَنْ جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ وَ رَأْيَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طَاعَتَكَ)
امام علیه السلام در این حدیث می فرماید: کسی که برای تو دو کار انجام دهد پیرو او باش و با او مخالفت نکن. اول اینکه با تو محبت و دوستی داشته باشد دیگر اینکه به فکر تو باشد.

در واقع، محبت و دلسوزی دو اصل اساسی محبت و رفاقت است و اگر این دو نشانه در کسی بود نباید او را رها کرد.

این کار سلسله مراتب دارد و از خداوند متعال شروع می شود تا دوستان معمولی. خداوند نسبت به بندگانش محبت دارد و دلسوز تمامی بندگانش می باشد. به همین سبب پیغمبران را فرستاده است و نعمت های گوناگون آفریده است و آیات آفاقی و انفسی در همه جا به چشم می خورد. بنابراین حال که خداوند به ما محبت دارد و به فکر ما هست باید از او اطاعت کنیم. (فَاجْمَعْ لَهُ طَاعَتَكَ)

بعد از آن پیغمبر و اولیاء قرار دارند. پیامبر اکرم (ص) دلسوز بود، مرارت مختلفی برای هدایت بشر کشید و به فکر امت بود، مرارت و عداوت گوناگون دشمنان را تحمل کرد ولی محبت و دلسوزی برای امت هرگز از ایشان جدا نشد. پس ما هم باید از ایشان اطاعت کنیم. (فَاجْمَعْ لَهُ طَاعَتَكَ)

بعد از آن علماء و مراجع و بزرگان دین هستند که عمرشان را صرف هدایت مردم کردند. آنها بر خلاف دنیاطلبان و دنیاپرستان که فقط به فکر خودشان هستند، به فکر مردم هستند و دلسوز آنها می باشند از این رو ما هم نباید ایشان را رها کنیم و باید پیرو آنها باشیم.

مرحله ی چهارم دوستان ما هستند که اگر به ما محبت دارند و دلسوز هستند ما هم نباید آنها را رها کنیم. بعضی از افراد فقط به فکر خودشان هستند و در حوادث روزگار به فکر خود بوده دوست را رها کرده سعی در این دارند که فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشند. حال اگر کسی این صفات را نداشت باید با او بود و از او جدا نشد.

ما اگر بخواهیم در برابر دشمنانی که علیه ما دست به دست هم داده اند پیروز شویم باید این دو اصل را برجسته کنیم: اصل محبت و اصل دلسوزی. نباید هر جناحی به فکر خودش باشد و همگی باید محبت همگی را داشته باشند و نسبت به هم دلسوز باشند.

ما حتی اگر کار به مسائل اخروی و پاداش الهی نداشته باشیم باز عقل می گوید: وقتی دشمنان دست به دست هم داده اند و مسلمان نماها علیه شما اقدام می کنند شما هم باید این دو اصل را در میان خود برجسته کنید تا نجات یابید زیرا این کار موجب وحدت داخلی می شود. هر گونه اختلاف سم مهلکی است که باید از آن پرهیز کرد.

امام علی علیه السلام به مردم عراق می فرماید: (فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُم‌) (نهج البلاغه، خطبه ی 27) چیزی که دل من را می سوزاند این است که اهل باطل در باطل خود اتحاد دارند ولی شما در حق، اختلاف دارید.

واقعیت این است که با داشتن اتحاد منافع همگان تأمین خواهد شد و ان شاء الله خداوند هم یاری خواهد کرد و اتحاد مردم سبب پیروزی و نجات خواهد شد.

 

مسائل ده گانه برای ایام تعطیلات:

از این مسائل، پنج مسألة از مسائل باقی مانده ی تروک احرام است.

مسأله ی یکم تا پنجم: العشرون من تروک الاحرام (مربوط به این است که خون نباید از بدن بیرون آید) تا الرابع و العشرون من تروک الاحرام.

مسأله ی ششم: مقدار الکر بالوزن و المساحة.

بین وزن و مساحت تعارضی وجود دارد و همیشه مساحت بیشتر از وزن است. این مشکل باید حل شود. (وزن اگر دو هزار رطل عراقی باشد دیگر با چهل و سه وجب نمی سازد.)

مسأله ی هفتم: نجاسة الخمر و طهارة الکحول. اینکه خمر نجس است ولی الکل های طبی و صنعتی طاهر است.

مسأله ی هشتم: حکم ماء المطر (احکام مختلف آب باران بررسی شود.)

مسأله ی نهم: کفایة کل غسل عن الوضوء او غسل الجنابة فقط. آیا همه ی اغسال واجبه و مستحبه از وضو کفایت می کند (که ما هم بر همین عقیده داریم) یا اینکه فقط غسل جنابت از وضو کفایت می کند.

مسأله ی دهم: ستر بدن المراه فی الصلاة و غیرها. یعنی حکم حجاب اسلامی بانوان هم در نماز و هم در غیر آن بررسی شود.

 

اولویت در نوشتن این رساله های این است که با زبان عربی نوشته شود و کمتر از بیست صفحه ی قطع وزیری نباشد.

 

موضوع: استظلال در حال احرام

بحث در تروک احرام است و به مسأله ی 39 رسیده ایم. امام قدس سره در این مسأله می فرماید: اذا اضر بالتظلیل لبرد او حر او مطر او غیرها من الاعذار (مثلا هر ماشینی که وجود دارد سرپوشیده است) جاز و علیه الکفاره.

یعنی اگر شخص محرم مرد، مجبور شد زیر سایبان رود می تواند و البته باید کفاره بدهد.

 

اما جواز به دو دلیل است:

دلیل اول: قاعده ی اضطرار که سابقا مفصلا آن را بحث کردیم. از امام صادق علیه السلام روایت است: (ما من شیء حرمه الله الا و قد احله لمن اضطر الیه)

البته این قاعده استثنائاتی دارد ولی کلیت قاعده ی مزبور ما نحن فیه را شامل می شود.

دلیل دوم: دلالت روایات:

باب 6 از ابواب بقیة الکفارات که روایت آن را قبلا خواندیم که امام علیه السلام فرمود: اگر کسی مضطر شد می تواند از سایبان استفاده کند.

 

اما دلیل کفارة:

در همان باب دلیل بر کفاره ذکر شده است

ممکن است سؤال شود که کفاره مربوط به جایی است که عمل خلافی انجام شده باشد و در ما نحن فیه خلافی انجام نشده است.

جواب آن این است که وقتی نص بر کفاره در ما نحن فیه وجود دارد باید به آن گردن نهاد و حتما در آن مصلحتی وجود دارد و شاید یکی از مصلحت های آن این باشد که مردم تا کاملا مضطر نشدند زیر سایبان نروند و در این امر احتیاط بیشتری داشته باشند.

عین این مطلب در روزه هم وجود دارد. کسی که مریض است نباید روزه بگیرد ولی در عین حال باید کفاره هم بدهد.

 

بحث دیگر در حد اضطرار است.بعضی گفته اند باید اضطرار شدید باشد و الا همیشه درصدی از اضطرار و ناراحتی وجود دارد مثلا انسان وقتی روزه می گیرد بی حال می شود و این مقدار مجوز افطار نمی شود.

واقعیت این است که مشکلات طبیعی را باید تحمل کرد و اگر مازاد بر آن شد و به مشقت شدید منجر شد می توان عمل را ترک کرد.

در روایت ابن شهاب هم آمده بود که امام علیه السلام در مورد او فرمود: (ان کان کما زعم) یعنی اگر همان گونه که تصور می کند واقعا مضطر است می تواند تظلیل کند و کفاره هم باید بدهد. البته کفاره مصالح فوت شده را جبران می کند.

 

مسأله ی 40: کفارة الاستظلال شاة و ان کان عن عذر علی الاحوط و الاقوی کفارة شاة فی احرام العمرة و شاة فی احرام الحج و ان تکرر منه الاستظلال فیهما

فرع اول این است که کفاره ی استظلال گوسفند است.

فروع دوم این است که حتی اگر فرد در استظلال معذور باشد باید گوسفندی کفاره دهد.

فرع سوم این است که در تمام احرام عمره یک گوسفند باید کفاره دهد و در تمام احرام حج هم یک گوسفند حتی اگر چند بار زیر سایه رود. (معمولا زیر سایه رفتن در طول ایام عمره و حج چندین بار تکرار می شود و کم پیش می آید که فرد فقط یک بار زیر سایه رود. طبیعت استظلال تکرار است و اگر قرار بود برای هر بار یک گوسفند دهند دچار مشقت می شدند.)

 

اما فرع اول: مشهور بین اصحاب شاة است.

صاحب جواهر در ج 20 ص 415 می فرماید: مشهور بر این است که کفاره ی استظلال شاة می باشد. با این حال دو فتوای شاذ از صدوق در مقنع و ابن ابی عقیل نقل شده است.

مرحوم صدوق می فرماید: الصدقة کل یوم

(بنابراین به تعداد ایامی که استظلال کرده است باید صدقه دهد و ایشان مقدار صدقه را هم معین نکرده است.)

این ابی عقیل قائل به کفاره ی تخییر شده است. (مانند مسأله ی سر تراشیدن) از این رو او یا باید سه روز روزه بگیرد یا سه صاع به شش فقیر (هر کدام نصف صاع) صدقه دهد و یا نسک.

 

دلیل بر قول مشهور: روایات متعددی در باب 6 از ابواب بقیة الکفارات بر این امر دلالت داشت که معذور و غیر معذور باید شاة کفاره دهد. این روایاات را دیروز خواندیم.

 

دلیل قول صدوق: باب 6 از ابواب بقیة الکفارات حدیث 8: در این روایت آمده است که اگر سوار محمل بودی و رفیقت مجبور شد زیر سایبان رود و تو هم مجبور شدی برای حفظ تعادل مجبور شدی سایبانی برای خود درست کنی هر روز باید صدقه دهی.

در این روایات مشکلات متعددی وجود دارد.

اولا سند این روایت ضعیف است زیرا در آن علی بن ابی حمزه ی بطائنی است.

ثانیا: این روایت معرض عنهای اصحاب است.

ثالثا: اگر بخواهد با روایات شاة معارضه کند، اولا این یک روایت است در مقابل روایات کثیره و ثانیا مشهور بر شاة فتوا داده اند.

 

دلیل قول ابی ابی عقیل:

او به روایت باب 14 از ابواب بقیة الکفارات حدیث 2 که روایت عمر بن یزید است استناد کرده است. این روایت را قبلا خواندیم و اینکه امام علیه السلام می فرماید: اگر در حجت مشکلی پیدا شد بین سه چیز مخیر هستید.

در این روایت لفظ ارتکاب خلاف، به عمومیتی که دارد استظلال را شامل می شود.

در این روایت هم دو مشکل اساسی وجود دارد اولا در سند آن محمد بن عمر بن یزید است که که ثقه نیست (بر خلاف عمر بن یزید که ثقه است.) از این رو سند روایت ضعیف می باشد.

سلمنا که روایت صحیحة باشد. در این حال این روایت عام است و قابل تخصیص است و در مورد استظلال تخصیص خورده است و در آن قائل به شاة می شویم.

 

اما فرع دوم: که در حال عذر هم باید شاة کفاره دهد آن هم از فرع قبلی معلوم می شود زیرا اکثر روایات ناظر به مقام عذر است.

البته ما نمی دانیم که چرا امام قدس سره قائل به علی الاحوط شده است زیرا اکثر روایات به شاة در حال عذر تصریح می کند. ما قائل به علی الاقوی هستیم.

 

اما فرع سوم: در مورد عدم تکرر کفاره است.

دلیل اول: باب 7 از ابواب بقیة الکفارات

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ يَشْتَدُّ عَلَيَّ كَشْفُ الظِّلَالِ فِي الْإِحْرَامِ لِأَنِّي مَحْرُورٌ يَشْتَدُّ عَلَيَّ حَرُّ الشَّمْسِ فَقَالَ ظَلِّلْ وَ أَرِقْ دَماً فَقُلْتُ لَهُ دَماً أَوْ دَمَيْنِ قَالَ لِلْعُمْرَةِ قُلْتُ إِنَّا نُحْرِمُ بِالْعُمْرَةِ وَ نَدْخُلُ مَكَّةَ فَنُحِلُّ وَ نُحْرِمُ بِالْحَجِّ قَالَ فَأَرِقْ دَمَيْنِ
این حدیث مرسله است. ولی حدیث دوم همان باب که از علی بن راشد است مرسله می باشد و ظاهرا هر دو یک حدیث باشند.

 

دلیل دوم: ماهیت اظلال تکرر است و اگر قرار باشد برای هر مورد یک گوسفند قربانی شود چه بسا به دهها گوسفند بالغ شود و این کار با شریعت سهله ی سمحة سازگاری ندارد.

مضافا بر اینکه در روایات هیچ اشاره ای به تکرار کفاره نیست و در همه ی روایات فقط از شاة سخن آمده است. بنابراین در کل احرام عمره و در کل احرام حج قائل به تداخل هستیم و فقط یک شاة کافی می باشد.