درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

در بحار الانوار، ج 75، ص 365 از امام هادی علیه السلام می خوانیم: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْيَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْيَا عِوَضاً
امام علیه السلام در این روایت می فرماید: خداوند دنیا را دار مشکلات و امتحان قرار داد و آخرت را سرای جاویدان قرار داد. خداوند مشکلات دنیوی را سبب رسیدن به ثواب آخرت قرار داده است و ثواب آخرت را عوضی برای مشکلات دنیا قرار داده است.

دنیا هدف نهایی ما نیست. اگر کسی به دنیا به عنوان هدف نهایی بنگرد و به آخرت عقیده نداشته باشد به ظلم و ستم و غصب حقوق دیگران روی می آورد. اگر کسی به جزا و نتیجه نباشد، اخلاق برای او مفهومی نخواهد داشت و فقط به فکر منافع خود خواهد بود.

ولی اگر به دنیا به چشم مزرعه و یا قنطره و پل بنگریم می دانیم که باید از آن گذشت و به سر منزل هستی رسید. از جمله تعبیراتی که در مورد دنیا است این است که: الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ دنیا تجارتکده ای است که بعضی در آن سود می کنند و بعضی دچار خسران می شوند. واضح است که کسی در بازار اقامت نمی کند بلکه به بازار می رود تا درآمدی پیدا کند و بعد به خانه می رود تا از آن استفاده کرد.

در تعبیر دیگر می خوانیم که دنیا دانشگاه است: وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا فرد در این دانشگاه چیزی می آموزد و بعد از آن خارج می شود تا از بهره ای که برده استفاده کند.

همچنین می خوانیم که دنیا محل تمرینی برای مسابقه دادن در جهان آخرت همان طور که امیر مؤمنان علی می فرماید: أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاق‌
اگر به دنیا به این دید بنگریم زندگی هدفدار می شود و از ابتذال و پوچی در می آید. در نتیجه ما هم در این دنیا باید خود را مقید به قیودی بدانیم. اگر بخواهیم پاک زندگی کنیم باید مشکلاتی را تحمل کنیم. مقام، مال و شهوات همه انسان را وسوسه می کند. پاک زیستن و مقید به پاکی بودن هزینه بردار است که باید آن را پرداخت کرد.

به همین دلیل امام هادی علیه السلام می فرماید: خداوند دنیا را دار آزمایش و امتحان قرار داده است و آخرت را سرای جاویدان.

بعد امام علیه السلام یک بار از علت به معلول می رود و می فرماید: خداوند ابتلائات دنیا و هزینه های پاک زیستن را سبب برای سعادت آخرت قرار داده است.

امام علیه السلام سپس از معلول به علت می رود و می فرماید: ثواب آخرت هم عوض و مسبب از مشکلات دنیا می باشد.

 

موضوع: عدم جواز پوشانیدن صورت برای زنان

بحث در هجدهمین تروک احرام است و آن اینکه زن نباید نقاب و برقع بزند و نباید صورتش را در حال احرام بپوشاند.

اصل مسألة و فرع دوم را بیان کردیم. به فرع سوم رسیدیم و آن اینکه امام قدس سره می فرماید: حتی پوشیدن بخشی از صورت هم اشکال دارد.

ما در این فتوا اشکال کردیم و گفتیم که اگر به روایات مراجعه کنیم می بینیم که از برقع و نقاب نهی شده است. مروحة (بادبزن) همان کار نقاب را می کند. بنابراین نقاب و هرچه مانند نقاب است و برقع و هرچه مانند آن است ممنوع می باشد. نقاب هم غالبا نصف بیشتر صورت را می پوشاند و کسانی که نقاب می زنند فقط چشم ها و بخشی از پیشانی را نمی پوشاند. بنابراین اگر ماسکی باشد که فقط روی بینی و اطراف دهان باشد (نه ماسکی که بزرگ باشد و به آن نقاب صدق کند) استعمال آن حرام نیست. حتی اگر مقنعه کمی پائین بیاید و بخشی از صورت را بپوشاند آن هم اشکال ندارد. همچنین است در مورد عینک تیره ای که فقط چشمها را می پوشاند.

بعضی مانند صاحب جواهر ما نحن فیه را به پوشاندن سر قیاس کرده اند و آن اینکه در مورد مردان مسلم است که حتی بخشی از سر را هم نمی توانند بپوشانند در نتیجه زن هم نباید بخشی از صورتش را بپوشاند زیرا در روایت است که احرام المراة فی وجهها و احرام الرجل فی راسه از این رو هرچه در پوشاندن بعض سر گفته شده است در مورد پوشاندن بعض صورت در زنان هم جاری است.

جواب این است که در مورد پوشش سر روایت خاص داشتیم که نباید حتی بعضی از سر را پوشاند و آن روایتی بود که امام علیه السلام به سائل فرمود: هنگام خواب که می خواهی صورتت را بپوشانی تا جایی بپوشان که به رستنگاه مو نرسد. این علامت آن بود که حتی بخشی از سر را هم نباید پوشاند.

این دلیل خاص در مورد مرأة وارد نشده است که حتی بخشی از صورت را هم نباید بپوشانند. روایت احرام المراة فی وجهها و احرام الرجل فی راسه هم در مقام تشبیه من جمیع الجهات نیست و فقط صرف مقابله را می رساند.

 

فرع چهارم: حکم گذاشتن دست بر روی صورت (برای شستشو، استراحت، پوشاندن صورت در مقابل نامحرام.

جمعی از فقهاء متعرض آن شده اند و قائل به عدم اشکال شده اند.

بنا بر مبنای ما که فقط نقاب و برقع را ممنوع می دانیم واضح است که این کار اشکال ندارد.

اما مطابق مبانی قوم که می گویند حتی پوشاندن بخشی از صورت هم اشکال دارد آنها نیز پوشاندن با دست را جایز می دانند زیرا ادله ی ستر از اعضای بدن منصرف است و به چیزی غیر از اعضاء اطلاق می شود. اگر کسی دستش را روی دستش بگذارد عرفا نمی گویند که دستش را پوشاند. تستر و تغطیة به شیء خارجی گفته می شود.

مضافا بر این گفتیم که تعلیلی که در روایتی آمده بود که اگر صورتش را نقاب بزند رنگ صورتش تغییر نمی کند از باب حکمت است نه علت. با توجه به اینکه در روایاتی اجازه داده شده است که مقنعه و یا چادر بر روی بخشی از صورت آویزان شود.

 

گفته شده است که روایتی وجود دارد که از پوشانیدن صورت با دست نهی می کند:

باب 48 از ابواب تروک احرام

حدیث 10: عَنْ سَمَاعَةَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمَةِ... إِنْ مَرَّ بِهَا رَجُلٌ اسْتَتَرَتْ مِنْهُ بِثَوْبِهَا (یعنی نقاب نزند و لباسش را دور از صورتش نگه دارد تا نامحرم نبیند) وَ لَا تَسْتَتِرُ بِيَدِهَا مِنَ الشَّمْسِ ...
ذیل روایت مربوط به عدم استظلال برای زن است (که مستحب است زن استظلال نکند) و ارتباطی به مسأله ی پوشانیدن صورت با دست ندارد. زیرا عبارت (من الشمس) در کلام امام علیه السلام است نه در سؤال راوی.

 

فرع پنجم: زن در حال خوابیدن و یا استراحت می تواند صورتش را روی متکا بگذارد و چه بسا کل صورتش روی متکا گذاشته و پوشیده شود.

عده ای متعرض این مسأله شده اند و حکم به جواز کرده اند.

دلیل اول: سیره بر این جاری شده است که زن ها و مردها در حال احرام می خوابیدند و صورتشان بر روی چیزی قرار می گرفت.

دلیل دوم: ضرورت ایجاب می کند که این کار جایز باشد زیرا نمی شود کسی موقع خواب کاملا مواظبت کند تا صورتش پوشیده نشود.

دلیل سوم: طبق مبنای ما نقاب و برقع و هرچه مانند آنها است ممنوع می باشد نه چیز دیگر و صورت روی متکا گذاشتن از مصادیق آن نیست.