درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت استعمال روغن خوشبو و حرمت ازاله ی شعر

بحث در حرمت تدهین برای محرم است. گفتیم محرم نمی تواند از چربی، روغن و کرم برای نرم کردن پوست بدن خود استفاده کند.

بحث در کفاره ی استعمال روغن معطر است که گفتیم کفاره ی آن شاة است و معروف این است که این حکم هیچ دلیلی بجز روایت معاویة ابن عمار ندارد.

اما حکم خوردن روغن و کفاره ی استعمال روغن خوشبو: امام قدس سره در این فرع می فرماید: و لا (باس) بأكل الدهن إن لم يكن فيه طيب و لو كان في الدهن طيب فكفارته شاة حتى للمضطر به، و إلا فلا شي‌ء عليه.

کلام امام قدس سره که می فرماید: (و لو كان في الدهن طيب) اگر عطف به اکل دهن باشد معنایش این می شود که اگر روغن معطر نباشد می توان آن را خورد ولی اگر روغن معطر باشد و فرد آن را بخورد باید گوسفندی کفاره دهد.

اما اگر عبارت فوق عطف به اصل مسأله ی تدهین باشد معنای عبارت فوق چنین می شود که اگر انسان با روغن خوشبو تدهین کند باید گوسفندی کفاره دهد.

حال اگر مراد تدهین به معطر باشد روایتش همان روایت معاویة ابن عمار است که دیروز خواندیم ولی اگر مراد ایشان خوردن روغن معطر باشد دو روایت دیگر هم برای آن وجود دارد.

باب 8 از ابواب بقیة الکفارات

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ أَوْ قَلَّمَ ظُفُرَهُ أَوْ حَلَقَ رَأْسَهُ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ أَوْ أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ
شاهد در (أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ) است که مراد خوردن غذای معطر است که امام علیه السلام می فرماید: باید گوسفندی را کفاره دهد.

 

باب 4 از ابواب بقیة الکفارات

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي‌ جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ.

اما ترک شانزدهم: ازالة الشعر کثیره و قلیله حتی شعرة واحدة عن الراس و اللحیة و سایر البدن بحلق او نتف او غیرهما بای نحو کان و لو باستعمال النورة سواء کانت الازالة عن نفسه او غیره و لو کان محلا

امام قدس سره در این فرع به دو فرع اشاره می کند.

اول اینکه زائل کردن مو از بدن چه زیاد باشد و یا کم حتی یک مو از هر جای بدن که باشد به شکل تراشیدن و کندن و استعمال داروی نظافت و هر شکل دیگری هیچ کدام جایز نیست.

فرع دوم این است که انجام این کار هم در مورد خودش و هم در مورد غیر حرام است. یعنی حتی اگر زائل کننده محل باش باز هم نمی تواند موی فرد محل را زائل کند.

بنا بر این فرع عده ای دچار اشتباه می شوند مثلا فردی هنوز تقصیر نکرده و محل نشده است ولی موی فرد دیگری را تقصیر می کند و حال آنکه این کار برای او حرام است.

اقوال علماء: اصل این مسألة اجماعی و حتی اهل سنت هم بر آن اتفاق دارند. دلیل آن هم این است که این حکم در آیه ی 196 سوره ی بقره تصریح شده است.

مرحوم شیخ در کتاب خلاف در مسأله ی 98 از مسائل مربوط به حج در ج 2 ص 308 می فرماید: لا یجوز للمحرم ان یحلق راسه کله و لا بعضه مع الاختیار بلا خلاف فان حلق لعذر جاز و علیه الفدیة و حد ما یلزم فیه الفدیة ما یقع علیه اسم الحلق و حد الشافعی ذلک بثلاث شعرات فصاعدا الی جمیع الراس و قال ابو حنیفة بحلق ربع الراس فصاعدا فان کان اقل من الربع فعلیه الصدقة.

شیخ تصریح می کند که باید حلق صدق کند تا کفاره لازم باشد. با این وجود علماء اهل سنت برای حلق حدی معین کرده اند. البته شیخ فقط حلق رأس را در این مسألة مطرح کرده است.

صاحب حدائق در ج 15 ص 511 می فرماید: الظاهر انه لا خلاف بین الاصحاب رضوان الله تعالی علیهم فی انه یحرم علی المحرم ازالة الشعر من راسه و لحیته و سائر بدنه بحلق او نتف او غیرهما مع الاختیار و نقل علیه فی التذکرة و المنتهی اجماع العلماء.

صاحب جواهر در جلد 18 ص 377 می فرماید: و ازالة الشعر قلیله و کثیره حتی الشعرة و نصفها عن الراس او اللحیة او الإبط (زیر بغل) او غیرها بالحلق او القص (چیدن) او النتف (کندن) او النورة او غیرها (مانند شیمی درمانی که موجب ریختن موها از بدن می شود و یا مانند سوزاندن مو و مانند آن) بلا خلاف اجده فیه بل الاجماع علیه بقسمیه بل فی التذکرة و المنتهی اجماع العلماء.

 

دلیل مسألة:

آیة قرآن: خداوند در سوره ی بقره آیه ی 196 می فرماید: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ (اگر محصور شدید) فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُك‌

عبارت (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ) چه همه ی حاجیان را شامل شود و یا خصوص محصورین را فرقی ندارد و در هر صورت از آن استفاده می شود که حاجی نباید سرش را بتراشد. اگر محصور نباید سرش تا قبل از قربانی را بتراشد غیر او به طریق اولی نباید سرش را بتراشد.

ذیل آیه هم دلالت دیگری بر عدم جواز حلق رأس دارد و آن اینکه کسی که مضطر به تراشیدن سر شود باید کفاره دهد. در نتیجه غیر مریض باید به طریق اولی کفاره دهد.

 

آیه ی دیگر آیه ی 27 سوره ی فتح است: لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرين‌ (در حالی که موها را کوتاه کرده اید)