درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

کافی، ج 2، ص 61

حدیث 6: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُهَيْكٍ بَيَّاعِ الْهَرَوِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ لَا أَصْرِفُهُ فِي شَيْ‌ءٍ إِلَّا جَعَلْتُهُ خَيْراً لَهُ فَلْيَرْضَ بِقَضَائِي وَ لْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِي أَكْتُبْهُ يَا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي
این حدیث قدسی است که از امام صادق علیه السلام بیان شده است.

خداوند می فرماید: هر اتفاقی برای مؤمن بیفتد خیرش را در همان قرار دادم از این رو به قضای من باید راضی باشد و بر بلایی که برایش می فرستم صابر و شکیبا باشد و نعمات من را شاکر باشد. اگر این سه کار را انجام دهد او را از صدیقین در نزد خودم قرار خواهم داد.

یکی از مهمترین مشکلات در دنیای امروز، همان نگرانی ها و ناراحتی های روحی است. آرامش روحی در دنیای مادی بسیار کم شده است. هرچند بیماری های جسمی رو به نقصان است ولی بیماری های روحی رو به افزایش می باشد.

علت آن نبودن ایمان است. ایمان به خدا مشکل را حل می کند در سایه ی نام خدا آرامش نصیب انسان می شود (الا بذکر الله تطمئن القلوب)

در قرآن مجید نمونه های جالبی از این قبیل برای ما نقل کرده است

حوادثی در زندگانی پیامبران اتفاق می افتاد که پر از رنج و سختی بود ولی بعد قرآن به برکاتی که این حوادث برای آنها داشت اشاره می کند. از جمله در مورد زندگانی حضرت یوسف می بینیم که با مشکلات بسیاری روبرو شد: برادرانش بر او حسد ورزیدند، او را زدند و در چاه انداختند. یوسف اگر با ایمان نبود ممکن بود با خودش بگوید این چه برنامه ای است که خداوند برای من مقرر کرده است ولی بعد می بینیم که اگر این حادثه اتفاق نمی افتاد یوسف به مصر نمی رفت و عزیز مصر نمی شد و ملتی که هفت سال گرفتار قحطی می شد را نجات نمی داد و تا آخر عمر در کنعان می ماند.

مثلا در داستان موسی در دو مقطع نکاتی را می بینیم. یکی در جایی که مادر حضرت موسی او را در حالی که طفل بود به رود نیل انداخت. او اگر ایمان نداشت از این سرنوشت شکایت می کرد ولی بعد متوجه می شویم که اگر این اتفاق برای موسی نمی افتاد او در یک پناهگاه مطمئن حفظ نمی شد. او وارد قصر فرعون شد. (وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لي‌ وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدا)

همچنین مسأله ی تعقیب موسی توسط دستگاه فرعون که موجب شد موسی دربه در شود و به مدین آید در حالی که هیچ چیز نداشت و به خداوند عرضه داشت: (ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقير) ولی همین موجب شد که به خدمت پیغمبری به نام شعیب رسید و هشت یا ده سال در محضر او تلمذ کرد و برای نبوت آماده شد.

در مورد پیامبر اکرم (ص) همین معنا دیده می شود. تصمیم گرفتن یا پیامبر را بکشند، یا زندان کنند و یا تبعید کنند. پیامبر از دیار خود بیرون آمد و با سختی بسیار به شکل مخفی شدن در روز و طی مسیر کردن در شب در بیابان به سمت مدینه آمد. ولی اگر او به مدینه نمی آمد اسلام پیروز نمی شد و دنیا را نمی گرفت.

به هر حال انسان گاه می فهمد که تقدیر خدا به نفع او بوده است و گاه اصلا متوجه نمی شود ولی باید بداند که هرچه برای او مقدر شده است همه به نفع او بوده است.

اینکه خداوند در آخر حدیث فوق می فرماید: (أَكْتُبْهُ يَا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي) برای این است که او یقین پیدا می کند که خداوند دوستار اوست و صبر او در برابر مشکلات و شکر او موجب ایمان او به خداوند می شود.

 

موضوع: استعمال دهن خوشبو قبل از احرام

بحث در دومین فرع از پانزدهمین تروک احرام است که عبارت از عدم جواز تدهین به چیز خوشبو قبل از احرام است البته در صورتی که بوی خوش آن تا زمان احرام باقی بماند.

 

اقوال علماء:

مشهور در این قول قائل به حرمت شده اند و اقلیتی هم قائل به کراهت شده اند.

صاحب حدائق در ج 15 ص 500 و در ص 502 می فرماید: هل یحرم استعماله اذا علم بقاء رائحته الی وقت الاحرام ام لا قولان و المشهور التحریم و نقل عن ابن حمزة الکراهة

نراقی در مستند ج 11 ص 395 می فرماید: اما الثانی (تدهین به معطر که عطرش تا زمان احرام باقی می ماند) فحرّمه الاکثر

صاحب جواهر ج 18 ص 374 بعد از ذکر حرمت در فرع مزبور می فرماید: کما فی القواعد و محکی النهایة و السرائر بل فی المدارک نسبته الی الاکثر خلافا للمحکی عن الجمل و العقود (از شیخ طوسی) و الوسیلة (ابن حمزه) و المهذب من الکراهة.

 

قبل از بیان ادلة می گوییم: در این فرع دو مسأله با هم خلط شده است یکی مسأله ی تدهین است و دیگر مسأله ی استعمال طیب است. شخص محرم نه می تواند از طیب استفاده کند و نه قبل از احرام می تواند از عطری استفاده کند که بوی خوش آن تا زمان احرام باقی می ماند. این دو عام و خاص من وجه هستند و گاه با هم یکی می شوند ولی در واقع دو ترک مجزا هستند.

شاید این اشتباه به سبب آن بوده است که این دو در روایات در کنار هم قرار داده شده اند.

دلیل مسألة:

دلالت روایات:

روایات عامة: ادله ی ناهیة از استعمال طیب. این روایات مطلق است و هم احداث طیب را شامل می شود و هم بقاء طیبی که قبل از احرام بوده است.

روایات خاصة:

باب 29 از از ابواب تروک احرام

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَدَّهِنْ حِينَ تُرِيدُ أَنْ تُحْرِمَ بِدُهْنٍ فِيهِ مِسْكٌ وَ لَا عَنْبَرٌ مِنْ أَجْلِ أَنَّ رَائِحَتَهُ تَبْقَى فِي رَأْسِكَ بَعْدَ مَا تُحْرِمُ ...

این روایت صحیحة است.

این روایت در واقع سه روایت است که صاحب وسائل برای دو مورد دیگر شماره نزده است ولی از آنجا که سند این روایات متفاوت است نمی توان آنها را یک حدیث دانست و در کتب فقهی در مواردی این احادیث مجزا ذکر شده اند.

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ مِثْلَهُ وَ

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ وَ لَا عَنْبَرٌ تَبْقَى رَائِحَتُهُ فِي رَأْسِكَ إِلَى أَنْ قَالَ حِينَ تُرِيدُ أَنْ تُحْرِمَ قَبْلَ الْغُسْلِ وَ بَعْدَهُ وَ ذَكَرَ الْبَاقِيَ مِثْلَهُ