درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/09

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِي الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ أَمْرُ دِينِ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي فَيَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِيذِ وِسَادِهِ فَيَتَهَجَّدُ لِيَ اللَّيَالِيَ فَيُتْعِبُ نَفْسَهُ فِي عِبَادَتِي فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّيْلَةَ وَ اللَّيْلَتَيْنِ نَظَراً مِنِّي لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَيْهِ فَيَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ فَيَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَيْهَا وَ لَوْ أُخَلِّي بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ مِنْ عِبَادَتِي لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِكَ فَيُصَيِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَيَأْتِيهِ مِنْ ذَلِكَ مَا فِيهِ هَلَاكُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى يَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ فِي عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِيرِ فَيَتَبَاعَدُ مِنِّي عِنْدَ ذَلِكَ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ... (کافی، ج 2، ص ، حدیث 4.)

انسان گاه در زندگی نهایت تلاش خود را می کند که به چیزی برسد ولی اسباب و شرایط اجازه ی رسیدن به مقصد را به او نمی دهد. مردم گاه مأیوس می شوند، ناشکری می کنند و گرفتار افسردگی می شوند. مشکل با این عکس العمل ها حل نمی شود.

در مقابل عده ای هستند که با ایمانند و می گویند: ما راضی به رضای خداوند هستیم. سعی خود را کردیم ولی ظاهرا مقدر نبوده است. این دسته روحیه ی خود را حفظ می کنند و گرفتار افسردگی نمی شوند و نزد خداوند هم ماجور هستند و به مقام رضا می رسند.

ساختار وجودی انسان ها متفاوت است بعضی از آنها اگر غنی نباشند طغیان می کنند و بر عکس بعضی هستند که اگر غنی باشند از حد و مرز خود خارج می شوند. خداوند ساختار افراد را می شناسد و مطابق آن به آنها مواهب خود را عطا می کند.

بعضی از افراد هستند که اگر توفیق عبادات زیاد پیدا کنند ممکن است مغرور شوند، خداوند چند شب به آنها توفیق نماز شب نمی دهد و این امر موجب تأسف آنها می شود و بر همین تأسف هم اجر دارند. خداوند طبیبی است رحمان و رحیم و مطابق بیماری افراد به آنها دارو می دهد.

در هر حال هر چند نباید از تلاش و کوشش دست کشید ولی باید به رضای حق راضی بود. افرادی هستند که بر اثر مشکلات دست به خودکشی زده و یا نماز و عبادات را کنار می گذارند. اینها همه بر اثر عدم رضا به قضای خداوند حکیم است.

بدین گونه است که تعلیمات اسلامی هم دنیا را آباد می کند و هم آخرت را و هم جسم را روح می بخشد و هم روح را.

 

موضوع: استعمال انگشتر برای زینت و استعمال حنا

الامر الثانی: جایی که عمل هم قابلیت قصد زینت دارد و هم قابلیت قصد ثواب در این حال نیت، خود اقسامی دارد. گاه نیت زینت و ثواب دو داعی مستقل است یعنی اگر زینت نبود به سبب ثواب آن را بر دست می کرد و اگر هم ثواب نبود به سبب زینت آن را استعمال می کند (توارد دو علت مستقل بر معلول واحد) در این حال هرچند نیت ثواب کرده است ولی داعی مستقلی بر زینت هم دارد و مشکل حرمت یقینا وجود دارد.

گاه هر کدام جزء داعی است یعنی اگر فقط ثواب بود و یا فقط زینت از آن استفاده نمی کرد ولی این دو وقتی با هم جمع شده اند آن را استفاده کرده است.

حال سوم این است که گاه یک نیت اصالت دارد و دیگری تبعیت مثلا به سبب ثواب بر دست می کند و البته زینت هم دارد که موجب داعی بیشتر او بر استعمال انگشتر شده است.

مورد اول و دوم یقینا مشکل دارد و حرمت هم وجود دارد.

شبیه این مسأله در باب وضو است. می گویند: گاه ضمائم محرمه در نیت وضو داخل می شود که در این حال وضو باطل می شود مانند قصد ریا.

اما گاه ضمائم مباحه در وضو داخل می شود مثلا وضو می گیرد برای ورود به نماز و در ضمن آن قصد خنک شدن و یا تمیز شدن هم دارد. تقسیمات سه گانه ی فوق در این حالت جاری است.

وجود دو داعی مستقل به وضو ضرر نمی زند زیرا قصد مستقلی به قربت تعلق گرفته است و وجود قصد دیگر در کنار آن هر چند مستقل باشد به وضو ضرر نمی زند زیرا حتی اگر آب گرم هم بود او باز به خاطر قصد قربت وضو می گرفت.

ولی اگر وضو و خنک شدن هر کدام جزء علت باشد در این حال وضو باطل است زیرا قصد قربت او به تنهایی داعی ایجاد نمی کرد.

در شق سوم هم اگر نیت قربت اصالت داشته باشد و تبرید تبعی باشد وضو صحیح است و اگر عکس آن باشد وضو باطل است.

این بحث در تمام ابواب نیت جاری است.

 

اما فرع دوم از کلام امام قدس سره: و الأحوط ترك استعمال الحناء للزينة، بل لو كان فيه الزينة فالأحوط تركه و إن لم يقصدها، بل الحرمة في الصورتين لا تخلو من وجه و لو استعمله قبل الإحرام للزينة أو لغيرها لا إشكال فيه و لو بقي أثره حال الإحرام،

 

البته ضبط صحیح واژۀ حناء (حِنّاء) می باشد.

 

اقوال علماء:

صاحب ریاض در ج 6 ص 319 کلام جامعی دارد و بعد از کلام محقق که قائل به کراهت شده است می فرماید: انه المشهور کما فی کلام جماعة.

در حواشی ریاض در بیان جماعة آمده است که از جمله ایشان علامه در مختلف، شهید ثانی در شرح لمعه و صاحب حدائق می باشند.

بعد صاحب ریاض ادامه می دهد، خلافا لجماعة فاستوجهوا القول بالحرمة

در حاشیه از جمله افرادی که قائل به حرمت هستند را علامه در مختلف است، شهید ثانی در مسالک و صاحب مدارک بر شمرده شده است.

صاحب جواهر در ج 18 ص 428 می فرماید: الاکثر علی الکراهة بعد از بعضی از قدماء و متأخرین حرمت را نقل می کند.

خلاصه اینکه قول مشهور بر کراهت است و قول غیر مشهور بر حرمت (و این عکس مسأله ی لبس خاتم است.)