درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لبس خاتم در حال احرام

بحث در سیزدهمین تروک احرام است. امام قدس سره تحت این عنوان سه فرع را بیان می کند. فرع اول این است که خاتم اگر برای زینت باشد نباید در حال احرام مورد استفاده قرار گیرد.

گفتیم در میان علماء در جایی که لبس خاتم به قصد زینت باشد مشهور قائل به حرمت شده اند و جمعی قائل به کراهت ولی اگر به قصد زینت نباشد همه قائل به عدم اشکال هستند.

روایات داله بر تحریم را خواندیم اما روایاتی که دلالت بر عدم تحریم دارد این روایات متضافر است و در میان آنها صحیح السند هم وجود دارد از این رو سند آنها را بررسی نمی کنیم:

باب 46 از ابواب تروک احرام

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِلُبْسِ الْخَاتَمِ لِلْمُحْرِمِ

این حدیث مطلق است و در آن بین زینتی و غیر آن فرق گذاشته نشده است.

 

حدیث 3: الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ رَأَيْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ عَلَيْهِ خَاتَمٌ وَ هُوَ يَطُوفُ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ
مراد از عبد الصالح امام کاظم علیه السلام است.

اینکه طواف واجب بود یا مستحب برای ما مهم نیست، مهم این است امام علیه السلام در حال احرام بوده است. (و هو محرم)

 

حدیث 5: عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ‌ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تَلْبَسُ الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ الْخَاتَمَ مِنْ ذَهَبٍ

این حدیث در مورد زن محرمه است. انگشتر طلا حتما زینتی است و نمی توان آن را برای ثواب و یا امر دیگری بر دست کرد. ولی این حدیث چون مربوط به زن است نمی توانیم از آن برای جواز در مورد مردها استدلال کنیم.

این حدیث در باب 49 از ابواب تروک احرام، حدیث 5 تکرار شده است.

 

حدیث 6: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ رَأَيْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ هُوَ مُحْرِمٌ خَاتَماً
محمد بن اسماعیل بن بزیع از اصحاب امام کاظم و از اصحاب امام رضا علیهما السلام بوده است و از شخصیت های معتبر می باشد.

این حدیث هم مطلق است و معلوم نیست که برای زینت بوده است یا نه. فقط اجمالا از آن استفاده می شود که لبس خاتم در حال احرام اجمالا جایز است.

 

خلاصه اینکه این روایات گاه مربوط به زنان است که به کار ما نمی آید بعضی هم مربوط به فعل امام علیه السلام است که مجمل است ولی روایت اول مطلق است.

 

جمع بین روایات مجوزه و مانعه:

راه جمع اول: روایات مانعه مقید به زینت بود و این روایات مطلق است. از باب جمع بین مطلق و مقید می گوییم: استفاده از خاتم به قصد زینت جایز نیست و بدون آن جایز می باشد. (این همان فتوای مشهور است که بین قصد زینت و عدم آن فرق گذاشته اند.) این جمع از باب حمل ظاهر بر نص است. ظاهر همان مطلقاتند و نص همان روایات مانعه هستند که خاص می باشند.

راه جمع دوم: حمل روایات مانعه بر کراهت به این بیان که روایات مجوزه مطلق است و لبس خاتم را مطلقا جایز می داند. به عبارت دیگر روایات مجوزه نص در جواز است و روایات مانعه ظاهر در حرمت می باشد از این رو از باب حمل ظاهر بر نص، روایات مانعه را حمل بر کراهت می کنیم.

با این حال علماء غالبا حمل مطلق بر مقید را بر دومی مقدم می دارند زیرا این نوع جمع اظهر و اشهر می باشد از این رو ما هم جمع اول را قبول می کنیم.

 

بقی هنا امران:

الامر الاول: گفته شده است اگر قصد زینت داشته باشد حرام است و الا نه.

صاحب جواهر ج 18 ص 371 از قول بعضی نقل می کند: لیس ههنا هیئة تختص باحدیهما دون الاخری و نحوه فی المسالک و حاشیة الکرکی.

یعنی ما دو نوع انگشتر نداریم که یکی زینتی باشد و دیگری برای ثواب باشد. همه ی انگشترها را می توان به قصد زینت و یا به قصد ثواب استعمال کرد.

بعد صاحب جواهر این عبارت را قبول می کند و می فرماید: و لا بأس به

نقول: واقعیت این است که انگشترها بر دو گونه است. انگشترهایی وجود دارد که گرانقیمت است و برای زینت می باشد. انگشترهایی هم هست که ظاهر زیبایی ندارد و فقط به نیت ثواب استفاده می شود. از این رو بحث در این است که جایی که طبیعت انگشتر زینتی است ولی فرد به قصد ثواب آن را بر دست کند آیا اشکال ندارد یا اینکه این از مواردی است که حتی اگر در آن قصد زینت هم نباشد ولی نمی توان آن را قصد زینت جدا کرد.

قاعده ی کلی این است که همانطور که بارها گفته ایم گاهی انسان عنوان اولی یک فعل را قصد می کند مثلا آب زدن بر صورت همواره به نیت غسل و شستن است. شستن عنوان اولی برای آب زدن بر صورت است. این فعل گاه عناوین ثانویه ای دارد مانند غَسل برای وضو، غَسل برای غُسل، غَسل برای خنک شدن یا تطهیر و موارد دیگر.

عناوین اولیة همواره همراه فعل است ولی در عناوین ثانویة می گوییم: گاه فعل بین عناوین متعدد مشترک است و بدون قصد نمی توان آن را از دیگری جدا کرد. مثلا پول دادن به دیگری گاه به قصد هبه است، گاه به قصد کفاره، گاه صدقه، گاه ادای نذر و گاه به قصد زکات و خمس. در همه ی اینها یک فعل مشابه انجام می گیرد که همان دادن پول به دیگری است. تفاوت در آنها فقط با نوع خاص قصد محقق می شود.

هکذا دو رکعت نماز گاه به قصد نافله ی صبح است و گاه به قصد فریضه ی صبح. این تفکیک فقط با نیت حاصل می شود.

گاه عمل ظاهر در یکی از این اعمال است. مثلا فردی قرآنی را به دست کودکی می دهد. این کار گاه برای این است که کودک با این قرآن سرگرم شود گاه هم ممکن است به قصد اهانت به دست او بدهد. حال اگر بدانیم کودک قرآن را پاره می کند و به آن بی احترامی می کند آیا می توانیم اهانت را قصد نکنیم و قرآن را به دست کودک دهیم و بگوییم به قصد اهانت به کودک نداده ایم؟

این عمل ظاهر در اهانت است و قصد اعطاء ظاهر در قصد اهانت است و اگر بگوییم قصد اهانت ندارم، کسی از ما نمی پذیرد. در این موارد اراده ی ملزوم در حکم اراده ی لازم است.

در مورد لبس خاتم هم وضعیت همین گونه است. اگر انگشتری ظهور در زینت ندارد و هم می تواند به قصد زینت مورد استفاده قرار گیرد و هم به قصد ثواب. ولی اگر ظهور در زینت داشته باشد حتی اگر فرد آن را قصد نکند در این حال قصد همواره با آن همراه است.

 

الامر الثانی: جایی که عمل هم قابلیت قصد زینت دارد و هم قابلیت قصد ثواب در این حال نیت، خود اقسامی دارد. گاه دو داعی مستقل است گاه هر کدام جزء داعی است و گاه یک نیت اصالت دارد و دیگری تبعیت (مثلا فرد وضو می گیرد که هم وضو گرفته باشد و هم خنک شود که گاه هر دو، دو داعی مستقل است و گاه یکی داعی اصالت دارد.)

ان شاء الله شرح این امر را در جلسه ی آینده بیان می کنیم.