درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی:

کافی، ج 2، ص 60 حدیث 1: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ بَعْضِ أَشْيَاخِ بَنِي النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ كَرِهَ وَ لَا يَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ فِيمَا أَحَبَّ أَوْ كَرِهَ
آنی که در رأس اطاعت خداوند قرار گرفته است صبر است و رضایت و خوشنودی از خداوند چه در چیزهایی که مورد علاقه ی ماست و چه در مواردی که مورد علاقه ی ما نیست.

برای صبر سه شاخه ترسیم می کنند که البته منحصر به این سه مورد نیست:

صبر در اطاعت

صبر بر معصیت

صبر بر مصیبت

مجموعه ی همه ی اینها به صبر به معنای استقامت بر می گردد یعنی در برابر مشکلات انجام اطاعت، مشکلات پرهیز از معصیت و در مقابل سختی های مصیبت باید استقامت کرد. اساس ایمان بر استقامت استوار است و الا اگر استقامت نباشد ایمان در معرض خطر قرار می گیرد.

بعد امام علیه السلام رضای به قضای خداوند را مطرح کرده است. دنیا آمیخته با انواع گرفتاری ها است مثلا عزیزی از دست می رود، مال و ثروتی است که برای حفظ آن تلاش کردیم ولی از دست ما رفت. مقامی بود که دوره اش تمام شد و به دلیلی از دست رفت. ما از مصالح و مفاسد خبر نداریم. ما فقط امروز را می بینیم و به آنچه اطراف ما می گذرد توجه داریم و به مصالح آینده و جهات دوردست زمانی و مکانی را نمی بینیم.

در داستان موسی و خضر که بسیار پر معنا است می بینیم که موسی در برابر سه حادث صبر نکرد: کشف نوجوان که کبیر بود نه صغیر، تعمیر دیوار و سوراخ کردن کشتی. حضرت موسی هرچند در دوران نبوت بود ولی این موارد را که دید برایش سؤال ایجاد شد. علت آن این بود که او همه ی جوانب را نمی دید و بعد که خضر جریان را برای او شرح داد متوجه شد که بی صبری او به سبب بی اطلاعی او بود. سوراخ کردن کشتی برای این بود که ملک غاصب به آن طمع نکند و آن را غصب نکند. جوان مزبور هم کسی بود که بی دین بود و پدر و مادر خود را بی دین می کرد و مستحق اعدام بود. تعمیر دیوار هم به سبب حفظ گنج بود.

مأموریت موسی تشریعی بود و مأموریت خضر تکوینی و موسی از کارهای او خبر نداشت. این داستان برای این ذکر شده است که اگر ما چیزی را نمی دانیم نباید ناراضی باشیم.

علت اینکه صبر و رضا در کنار هم قرار گرفته است این است که انسان هنگامی که راضی باشد صبر می کند و اگر راضی نباشد به بن بست می رسد و صبر نمی کند. اگر رضا و ریشه های رضا که علم خدا و جهل ما است حاصل شود صبر هم که نتیجه ی آن است حاصل می شود. اگر من بدانم حسابی در کار است و خداوند مصلحتی را ملاحظه کرده است و بد بنده را نمی خواهد در نتیجه به مقدرات راضی می شوم.

 

موضوع: کفاره ی جدال

مسأله ی 26: لو جادل صادقا زائدا على ثلاث مرات فعليه شاة، نعم لو كفر بعد الثلاث ثم جادل ثلاثا فما فوقها يجب عليه كفارة أخرى و لو جادل كاذبا عشر مرات أو أزيد فالكفارة بدنة، نعم لو كفر بعد الثلاثة أو أزيد ثم جادل تكررت على الترتيب المتقدم.

کسی که بیش از سه بار قسم راست بخورد آیا کفاره ی متعدد می شود یا همان یک گوسفندی که در سه بار واجب است در مازاد هم همان واجب است؟ امام قائل است که همان یک گوسفند واجب است.

بله اگر کسی کفاره بدهد و بعد دوباره سه بار قسم بخورد باید کفاره ی جداگانه ای بدهد.

در مورد قسم دروغ هم همین روش پیاده می شود.

این مسئله ظاهرا ناظر به کلامی است که صاحب جواهر مطرح می کند و می فرماید: لا یبعد وجوب کفارة اخری فی کل ثلاث. که اگر کسی سه بار قسم راست بخورد یک شاة و شش بار قسم بخورد دو شاة. همچنین در قسم کاذب اگر کسی سه بار قسم بخورد یک شتر، شش بار دو شتر و هکذا.

صاحب جواهر دلیل خاصی ارائه نمی کند و ظاهرا به اطلاق دلیل تمسک می کند که وقتی روایات می گوید برای سه بار کفاره ای است کأنه برای هر سه تا یک کفاره است.

ولی ما از این روایات سه تا و فوق سه متوجه می شویم یعنی اگر از سه تا بیشتر شد هر قدر که باشد کفاره بیشتر نمی شود.

علت اینکه ما این برداشت را داریم برای این است که عددی که برای تعداد باشد مفهوم دارد (نه عددی که برای کثرت است مانند: ان تستغفر لهم سبعین مرة لن یغفر الله لهم) ولی مفهوم آن سه رقم است.

    1. گاه من ناحیة القلة مفهوم دارد. مثلا مقدار کر ثلاثة اشبار و نصف فی ثلاثة اشبار و نصف است مفهومش این است که کمتر نباشد ولی اگر بیشتر باشد ضرر ندارد.

    2. گاه من ناحیة الکثرة مفهوم دارد. مثلا فاصله ی بین دو صف در نماز جماعة باید یک خطوة باشد. یعنی بیشتر نباشد ولی اگر کمتر باشد مانند نیم گام و یا اگر فاصله نباشد اشکالی ندارد.

    3. گاه از هر دو طرف مفهوم دارد. مثلا اشواط طواف هفت عدد است یعنی نه شش تا کافی است و نه هشت تا و هکذا عدد رکعات نماز ظهر چهار تا است نه سه تا و نه پنج تا.

ممکن است سؤال شود که عددی که در موردی وجود دارد از کدام قسم است.

در جواب می گوییم: از قرائن حالیة و مقالیة و تناسب حکم و موضوع می توان این را متوجه شد. مثلا در مورد کر متوجه می شویم که شارع در مقام این است که بگوید کر کمتر از آن نباشد و هکذا موارد دیگر.

اما پیاده کردن این بحث اصولی در ما نحن فیه: اینکه روایت می گوید: اگر سه بار قسم راست بخورد باید یک شاة کفارة دهد ما از آن سه بار و فوق آن متوجه می شویم.

اگر هم شک کنیم که حق با ماست یا با صاحب جواهر اصل برائت از کفاره ی زائدة جاری می کنیم.

 

مسألة 27 يجوز في مقام الضرورة لإثبات حق أو إبطال باطل القسم بالجلالة و غيرها.

یعنی اگر ضرورت ایجاب کند که به حق قسم بخورد تا چیزی را ثابت کند یا باطلی را رد کند اشکال ندارد. مثلا مجبور می شود که در دادگاه قسم بخورد. دلیل آن هم قاعده ی ضرورت است.

 

اما آیا کفاره دارد یا نه؟

صاحب جواهر در ج 20 ص 423 قائل به عدم کفاره است و می فرماید: ان الاقرب جوازه و انتفاء الکفارة

امام این فرع را متعرض نشده است.

نقول: جواز دلیل بر عدم کفاره نیست. در مورد لباس مخیط و یا وجود سایبان بر سر هر دو هر چند در حال اضطرار جایز است ولی کفاره وجود دارد. ادله ی کفارة عام است و بعید نیست در ما نحن فیه هم هنگام ضرورت کفاره وجود داشته باشد.