درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اضطرار به لبس مخیط

بعد از اتمام بحث در قاعده ی اضطرار به سراغ مسأله ی 16 از تروک احرام می رویم: امام قدس سره در این مسأله می فرماید: لو احتاج إلى شد فتقه بالمخيط جاز، لكن الأحوط‌ الكفارة، و لو اضطر إلى لبس المخيط كالقباء و نحوه جاز و عليه الكفارة

فرع اول را بحث کردیم و بر خلاف امام قائل به احتیاط استحبابی در کفاره شدیم

و اما فرع دوم: اگر کسی مضطر به لبس مخیط شود جایز است مخیط بپوشد ولی در این حال کفاره هم باید بدهد.

از مواردی که اضطرار حاصل می شود موردی است که حرارت یا برودت و مرض امثال آن فرد را مضطر به لبس مخیط کند ولی مورد دیگری هم از مصادیق اضطرار وجود دارد که مسأله ی تقیه است. مثلا کسانی که از طرف عراق به مکه می آیند به ذات عرق می رسند. ذات عرق محل میقات شیعیان است ولی میقات جمعی از اهل تسنن نیست بنابراین گاه به سبب تقیه شیعیان نمی توانند در ذات عرق محرم شوند و لباس احرام را بپوشند و باید در لباس مخیط باقی بمانند و کفاره هم باید بدهند.

 

اقوال در مسألة: مسأله از نظر اقوال مسلم است و کسی در حکم مسأله شک نکرده است.

صاحب جواهر درج 20 ص 404 می فرماید: لو اضطر الى لبس ثوب يتقي به الحر أو البرد جاز و عليه دم شاة أيضا بلا خلاف فيه، بل الإجماع بقسميه عليه، و هو الحجة بعد النصوص أيضا (یعنی ایشان در اجماع مدرکی اشکال نمی کرده است و با اینکه قائل است نصوص وجود دارد با این حال اجماع را نیز حجت می داند.)

آیة الله خوئی در شرح معتمد ج 28 ص 420 می فرماید: المعروف و المشهور الحاقه (المضطر) بالعالم بل ادعی علیه الاجماع بعد ایشان اجماع را مدرکی می داند و قابل مستقلا قابل استدلال نمی داند.

از شیخ در خلاف و علامه در تذکرة و منتهی نقل کرده اند که سراویل را استثناء کرده اند و گفته اند اگر کسی بر لبس سراویل مضطر شود کفاره ندارد (با این حال آنها در اصل مسأله اختلاف ندارند و فقط در فرعی از مسأله قائل به قول خلاف شده اند)

 

دلیل مسألة:

بعضی برای این مسأله به آیه ی 196 سوره ی بقره استدلال کرده اند: (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ)

مستدلین به این آیه می گویند لفظ مریض اطلاق دارد یعنی مریض است خلاف کرده و لباس مخیط پوشیده و یا دوای معطری خورده و یا سرش را پوشانده. بنابراین این آیه در مورد محرمی است که مریض است و در نتیجه کار خلافی مرتکب شده است. مریض مطلق است و حذف متعلق (که کدام ترک از تروک احرام را مرتکب شده است بیان نشده است) دلیل بر عموم می باشد.

همچنین در بخش بعدی آیه می خوانیم: یا سرش مشکلی دارد مثلا سرش محل حشرات موذی شده و مجبور است حلق رأس کند در هر دو مورد باید کفاره بدهد.

نقول: این آیه دلالتی بر مدعی ندارد و صدر آیه هم بر این امر دلالت دارد آنجا که می خوانیم: (وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ) یعنی تا وقتی که قربانی را انجام ندادید سرتان را نتراشید. بعد می گوید اگر کسی مریض باشد (یعنی به سبب مرض مجبور شود سرش را بتراشد مثلا می گویند اگر کسی خون دماغ شود باید سرش را بتراشند تا سرش هوا بخورد و خون بینی اش بند بیاید و یا اینکه کسی تب شدیدی کرده است که باید سرش را بتراشند و پارچه ای خنک روی سرش بگذارند) یا در سرش مشکلی باشد (مانند وجود حشرات در موی سر) می تواند موی سر را بتراشد. بنابراین ابتدا خداوند می فرماید: سر را نتراشید و بعد دو مورد را استثناء می کند که البته هر چند می تواند سرش را بتراشد ولی کفاره هم باید بدهد ولی دلالتی بر لبس مخیط ندارد.

اشکال دوم در استدلال به این آیه این است که کفاره ی حلق رأس این است که فرد بین سه چیز مخیر می باشد. (فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ (سه روز روزه) أَوْ صَدَقَةٍ (شش مسکین هر کدام نصف صاع) أَوْ نُسُكٍ (قربانی) بنابراین اگر مسأله ی لبس مخیط هم در این آیه داخل باشد کفاره ی لبس مخیط هم باید تخییر باشد و حال آنکه حکم به آن خلاف اجماع است و همه قائل به دم شاة شده اند.

بنابراین استدلال به آیه برای مدعی صحیح نیست.

 

دلالت روایات:

وسائل ج 9 باب 8 از ابواب بقیة الکفارات

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ (موی زیر بغلش را زائل کند) أَوْ قَلَّمَ ظُفُرَهُ (ناخنش را بگیرد) أَوْ حَلَقَ رَأْسَهُ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ أَوْ أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ

در این حدیث تصریح شده است که نسیان و جهل موجب کفاره نمی شود ولی عمدا موجب کفاره می شود. شخص مضطر هم متعمد است و هر چند اضطرار دارد ولی تعمد هم وجود دارد.

بعضی به این استدلال اشکال کرده اند که هر چند در حال اضطرار هم عمد وجود دارد ولی عمد منصرف به حالت اختیار است نه اضطرار. مثلا وقتی می گویند فلانی عمدا فلان ظرف را شکست یعنی عمدا و اختیارا نه عمدا و اضطرارا.

 

حدیث 2: وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ الْعِيصِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَلْبَسُ الْقَمِيصَ مُتَعَمِّداً قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ

سند این روایت خالی از اشکال نیست.

اشکال در حدیث قبلی در این روایت هم جاری است.

 

حدیث 4: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمٌ

این حدیث ظاهرا همان حدیث اول است و هر دو از امام ابی جعفر نقل شده است.

 

حدیث 5: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ خَرَجْتَ مِنْ حَجِّكَ فَعَلَيْهِ فِيهِ دَمٌ تُهَرِيقُهُ حَيْثُ شِئْتَ.
این حدیث عام است و می گوید هر چیزی که از منافیات حج است باید در آن شاتی را کفاره دهد.

آیا (خرجت) شامل کسی می شود که از روی اضطرار لبس مخیط کرده است یا اینکه مربوط به جایی است که ارکانی را ترک کرده باشد. آیا کسی که ناخنش را گرفته است و یا سرش را تراشیده است باز عبارت (خرجت من حجک) بر آن صدق می کند؟ حق این است که این حدیث ابهام دارد و نمی توانیم به آن استدلال کنیم.