درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترک طیب

بحث در پنجمین تروک احرام است. احرام یک نوع ریاضت نفس و کنار گذاشتن لذات جسمانی و توجه به لذات روحانی است. امام قدس سره در این مورد می فرماید: الخامس- الطيب بأنواعه‌ حتى الكافور صبغا و إطلاء و بخورا على بدنه أو لباسه، و لا يجوز لبس ما فيه رائحته، و لا أكل ما فيه الطيب كالزعفران‌ و الأقوى عدم حرمة الزنجبيل و الدارصيني، و الأحوط الاجتناب.

مراد از انواع طیب، انواع عطریات است همانند زعفران، گلاب، عطر گل و غیره. بعد امام قدس سره طرز استعمال آنها را بیان می کند. چه به صورت رنگ بر لباس و بدنش استعمال کند و بوی آن باقی بماند یا آن را بر بدن خود بمالد یا به شکل بخور آن به بدن و لباس خود برساند. یا لباسی را که قبلا عطرآگین شده است بپوشد و یا غذای خوش بو را بخورد.

در ما نحن فیه یک بحث کبروی وجود دارد و آن اینکه طیب برای محرم جایز نیست. این حکم اجماعی است.

اما بحث صغروی در این است که آیا چهار عطر مخصوص است و یا بیشتر از آن و آیا میوه های خوشبو داخل است یا نه. این بحث اختلافی است.

اقوال علماء: مرحوم نراقی در مستند ج 11 ص 367 می فرماید: الثالث: الطيب. فإنّه يحرم على المحرم و المحرمة في الجملة (و در مصادیق آن اختلاف است) إجماعا محقّقا و محكيّا

صاحب ریاض ج 6 ص 269 می فرماید: منها الطیب بلا خلاف فیه فی الجملة

صاحب حدائق در ج 15 ص 409 می فرماید: الطیب و یحرم علی الرجل و المراة معا اكلا و شما و اطلاء. و ادعى عليه في التذكرة إجماع علماء الأمصار. (یعنی حتی علمای عامه هم بر حرمت اجماع دارند.)

صاحب جواهر در دو جا این مسأله را متعرض شده است: اول در ج 18 ص 317 می فرماید: و الطیب علی العموم ما خلا خلوق الکعبة (زیرا قبلا پیراهن مکه را خشبو می کردند و خلوق مخلوطی از بوهای مختلف است و می گویند زعفران بر آن غلبه داشته است. به هر حال اگر حکم می شد که باید بینی را بگیرند این موجب زحمت می شد از این رو چه بسا استثناء آن از باب ضرورت بوده باشد) و لو فی الطعام و لو اضطر الی اکل ما فیه الطیب (مثلا طبیب به او دستور داده است که فلان غذای معطر را بخورد) او لمس الطیب قبض علی انفه بعد صاحب جواهر موارد اختلاف را ذکر می کند.

همچنین صاحب جواهر در ج 20 ص 395 به مناسبت بحث کفارات به سراغ مسئله ی طیب می رود و می فرماید: المحذور الثانی الطیب فمن تطیب کان علیه دم شاة سواء استعمله صبغا او اطلاء ابتداء او استدامة او بخورا او فی الطعام فی خلاف اجده بل عن المنتهی الاجماع علیه.

عبارات عامة: در کتاب الطیب علی المذاهب الاربعه چاپ قدیم ج 1 ص 644 بحث طیب که مطرح می شود هیچ حاشیه ای از علمای اربعه ذکر نمی کند: و یحرم ایضا (علی المحرم) استعمال الطیب کالمسک فی ثوبه او بدنه.

دلیل مسألة:

دلیل اجماع: این اجماع مدرکی ولی می تواند مؤیدی قوی برای مسأله باشد.

دلالت روایات: اخبار در این بحث متواتر است. این اخبار عمدة در چهار باب آمده است که عبارتند از: وسائل ج 9 ابواب الاحرام، ابواب تروک الاحرام، ابواب کفارات الاحرام. همچنین در وسائل ج 2، ابواب غسل المیت که اگر محرمی از دنیا برود او را مثل همه غسل و کفن می دهند ولی نباید بوی خوش به بدن میت بزنند. حال اگر استعمال بوی خوش برای میت جایز نباشد استعمال آن برای حی به طریق اولی جایز نیست. (بعضی گفته اند: بوی خوش همان کافور است ولی باید بحث کرد که آیا کافور جزء عطریات است یا نه به هر حال در عرف ما بوی کافور از عطریات به حساب نمی آید. بله ذائقه ها در مورد عطر متفاوت است.)

وسائل ج 9 ابواب احرام باب 13

حدیث 2: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا اغْتَسَلْتَ لِلْإِحْرَامِ فَلَا تَقَنَّعْ (چیزی روی سرت نگذار) وَ لَا تَطَيَّبْ وَ لَا تَأْكُلْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَتُعِيدَ الْغُسْلَ (و الا ناچار می شوی غسل احرام را دوباره انجام دهی)

اعاده ی غسل به سبب این است که یکی از تروک احرام را انجام داده است و در روایت است اگر کسی غسل احرام انجام دهد و بعد سرش را بپوشاند و یا لباس مخیط بپوشد باید غسل را اعاده کند. همچنین است استعمال بوی خوش.

حال اگر قبل از احرام چنین دستوری وجود داشته باشد در حال احرام به طریق اولی نباید بوی خوش استعمال کرد.

 

باب 16 از ابواب احرام

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا يَكُونُ الْإِحْرَامُ إِلَّا فِي دُبُرِ صَلَاةٍ مَكْتُوبَة... (برای برای ذکر تلبیه باید گفت:) اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ
ذکر نساء و ثیاب و طیب نشانه ی اهمیت این سه ترک است.
باب 18 از ابواب تروک احرام:

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ يَعْنِي ابْنَ بَزِيعٍ قَالَ رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع (امام رضا علیه السلام) كُشِفَ بَيْنَ يَدَيْهِ طِيبٌ لِيَنْظُرَ إِلَيْهِ (عطری آوردند که حضرت ببوید)وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْسَكَ بِيَدِهِ عَلَى أَنْفِهِ بِثَوْبِهِ مِنْ رِيحِهِ.
این روایت صحیحه است هر چند چون این روایات متضافر است ما از بررسی سند آنها بی نیاز هستیم.

 

حدیث 3: أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَمَسَّ رَيْحَاناً وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا تَطْعَمْ طَعَاماً فِيهِ زَعْفَرَانٌ

حدیث 5: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي طَعَامِكَ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرَّائِحَةِ الطَّيِّبَةِ...
در این حدیث عنوان طیب و رائحه ی طیبه به شکل عام نهی شده است.

 

حدیث 17: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ) قَالَ التَّفَثُ حُفُوفُ الرَّجُلِ مِنَ الطِّيبِ فَإِذَا قَضَى نُسُكَهُ حَلَّ لَهُ الطِّيبُ
(تفث) در لغت به معنای چرک و کثافت است و آیه به این معنا است که وقتی مراسم حج تمام شد کثافتی که در مدت احرام بر لباس و بدن آمده است را کنار بزنند و موها را اصلاح کرده تقصیر کنند. یکی از صاحبان لغت می گوید من معنای لغوی تفث را نمی دانستم بعد دیدم یک اعرابی به دیگری می گوید: ما اتفثک یعنی چقدر کثیف یا بدبو هستی.

در عبارت (حفوف الرجل من الطیب) حفوف یعنی زائل کردن مو از بدن و عبارت حفت المراة شعرها یعنی زن موها را از صورتش زائل کرد. همچنین به معنای اطراف چیزی را گرفتن آمده است و در قرآن می خوانیم: (وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْش‌) معنای سوم آن منع از چیزی کردن است. به نظر ما ریشه ی هر سه معنا همین معنای اخیر است و ملائکه هم که حول عرش را می گیرند و از ورود بیگانه ها مانع می شوند. زن هم با عمل مزبور مانع وجود موها در بدنش می شود.

از این رو معنای روایت چنین است که امام علیه السلام می فرماید: تفث یعنی او طیب را از خودش دور می کرد و در نتیجه کثیف می شد و عبارت (ثم لیقضوا تفثهم) یعنی این بدبویی را از بین ببرند و بوی خوش استعمال کنند.

 

تهیه و تنظیم: سید عبد المهدی توکل