درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محاذات میقات.

بحث در مسئله ی پنجم از مسائل مربوط به میقات است در جلسه ی قبل به بررسی معنای محاذات رسیدیم که سه تفسیر در آن ارائه شده بود و ما تفسیری را برگزیدیم که در کلام امام مطرح شده بود و آن اینکه اگر کسی رو به روی مکه بایستد، میقات به خطی مستقیم در سمت راست یا چپ او واقع شود و گفتیم که معیار در شناخت محاذات فهم عرفی است نه به کار بردن وسائل دقیق.

حال امر دیگری را مطرح می کنیم و آن اینکه اگر در محاذات شک کنیم که آیا این مکان محاذات است یا نه چه باید بکنیم.

شبهه ی ما گاه موضوعی است و گاه مفهومی:

شبهه ی مفهومی: نمی دانیم آیا اگر در مسیری تا میقات صد کیلومتر فاصله داشته باشیم آیا محاذات صدق می کند یا نه و نمی دانیم که آیا مفهوم محاذات این مقدار فاصله را هم شامل می شود یا نه؟

در شبهات مفهومی در موارد شک نمی توان به عام تمسک کرد مثلا در اکرم العلماء اگر شک کنیم که آیا عالم نحوی هم جزء علماء هست یا نه در اینجا نمی توان به عموم اکرم العلماء تمسک کرد. بنابراین در بحث ما اگر در مفهوم محاذات شک کردیم نمی توانیم به روایات احرام از محاذات عمل کنیم و باید احتیاط کنیم و اندکی به میقات نزدیک تر شویم تا محاذات صدق کند و یا به سراغ محاذات میقات دیگری برویم که فاصله اش کمتر باشد.

شبهه ی مصداقیة: می دانیم که پنجاه کیلومتری محاذات و کمتر حتما مصداق محاذات است ولی نمی دانیم نقطه ی مزبور در چند کیلومتری محاذات است آیا صد کیلومتر است و یا کمتر و یا بیشتر.

در این جا هم در اصول می گوئیم که تمسک به عام در شبهه ی مصداقیة خود عام جایز نیست. مثلا اگر نمی دانیم زید عالم است یا نه نمی توان به اکرم العلماء تمسک کنیم و او را هم اکرام کنیم.

خلاصه اینکه هنگام شک در محاذات چه از باب شبهه ی مفهومیة باشد و یا مصداقیة نمی توان از آنجا محرم شد یا باید به محاذات میقات دیگر برویم که شبهه در آن نباشد و یا به حکم مسئله ی بعد عمل کنیم که در مورد کسی است که مسیرش نه به میقات می خورد و نه به محاذات آن.

اما فرع دوم در کلام امام: کسی که سوار بر هواپیما است وقتی از بالای میقات می گذرد آیا این نوع محاذات از سمت بالا محاذات به حساب می آید یا نه و اگر صدق می کند آیا می توان تصور کرد که چون هواپیما سریع از بالای میقات ایا می توان از آنجا محرم شد یا نه زیرا سرعت هواپیماهای معمولی 900 کیلومتر در ساعت است و در هر دقیقه پانزده کیلومتر می شود و در هر ثانیه می شود دویست و پنجاه متر می شود. گفتن تلبیه ی احرام اگر خیلی سریع گفته شود ده ثانیه طول می کشد یعنی هواپیما در این فاصله دو و نیم کیلومتر مسیر را طی می کند و یقینا از میقات می گذرد (بله در عقیق می توان تصور کرد که تمام آن در میقات صورت بگیرد.)

البته ما می گوئیم که می توان از بالای هواپیما هم صورتی را تصور کرد که بتوان از بالای میقات محرم شد به این شکل که وقتی هواپیما به بالای یک میقات می رسد چند دقیقه (یا حدود ده ثانیه) به طرف شرق را غرب حرکت کند که همه محاذات به حساب می آید و فرد می تواند محرم شود.

عبارت امام چنین است و یشکل المحاذاة من فوق کالحاصل لمن رکب الطائرة لو فرض امکان الاحرام مع حفظ المحاذاة منها فلا یترک الاحتیاط بعدم الاکتفاء بها.

خلاصه بحث گاه کبروی است است که آیا از فوق هم محاذات صدق می کند یا نه و گاه صغروی است که اگر صدق می کند آیا فرصت برای محرم شدن هست یا نه.

بحث صغروی را حل کردیم و اما بحث کبروی: هر چند این محاذات عرفا محاذات به حساب می آید ولی آنچه در روایات آمده است محاذات افقی است نه عمودی و امام هم قائل است که این مورد محاذات نیست و محاذات از فوق انصراف دارد.

لیکن به نظر ما محاذات عمودی هم مصداق محاذات است زیرا مثلا کسی که با هواپیما به طرف مشهد می روند می گویند که الان ما به نیشابور رسیده ایم یعنی مسیر هوایی را مانند زمینی به حساب می آورند و این جور موارد اگر زیاد مورد ابتلا باشد به مرور زمان ذهن ها با آن انس می گیرد و آن را هم داخل در محاذات می کنند و فاصله ی هواپیما از بالا هم نهایتا ده، یازده کیلومتر بالاتر پرواز می کند که از نظر مسافت هم در حکم محاذات به حساب می آید.

البته واضح است که مسئله در جایی است که هواپیما از بالای میقات رد شود نه اینکه از محاذات یک میقات عبور کند.

المسئلة السادسة: امام در تحریر می فرماید: ثبت المحاذات بما ثبت به المیقات علی ما مر بل بقول اهل الخبرة و تعیینهم بالقواعد العلمیة مع حصول الظن منه

(ظاهر عبارت امام ظن شخصی است نه ظن نوعی زیرا غالبا از قول اهل خبرة ظن نوعی حاصل می شود)

در مسائل قبلی چهار راه برای اثبات میقات بیان شده بود که همان برای اثبات محاذات کافی است و امام اینجا یک مورد دیگر را هم اضافه می کند.

راه اول: علم حاصل شود که فلان جا میقات است کما اینکه در دوران ما یقینا می دانیم که فلان جا مسجد شجره است.

راه دوم: اگر علم حاصل نشود دو شاهد عادل شهادت می دهند که فلان جا فلان میقات است.

راه سوم: در میان اهل آنجا مشهور باشد که فلان جا میقات است.

راه چهارم: اهل خبره و اهل اطلاع (مانند کسی که بلد راه بود و از مسیر خبر داشت) خبر دهد که مسیر را می شناسد و فلان جا میقات است.

راهی را صاحب جواهر و امثال آن اضافه کرده اند و آن اینکه در مسئله ی محاذات مطلق ظن کافی باشد. صاحب جواهر در ج 18 ص 117 می فرماید: و یظهر من کلمات جماعة کفایة الظن هنا لکن صرحوا بکفایة الظن و لعله للحرج و الاصل و سیاق ارادة الظن فی امثال ذلک.

نقول که در اصول بحثی داریم به معنای انسداد کبیر که می گوید در مجموعه ی ابواب فقهی باب علم و علمی مسدود است و باید به سراغ ظن رویم ما این انسداد را قبول نداریم بر خلاف اهل سنت که آن را قبول دارند و در نتیجه به قیاس، استحسان و امثال آن تمسک می کنند ولی چون ما خبر واحد را حجت می دانیم و به اندازه ی کافی از اهل بیت روایت در اختیار ماست به این انسداد قائل نیستیم. بحث دیگر در خصوص انسداد صغیر است یعنی در موارد خاصی باب علم و علمی بر ما بسته می شود مثلا اگر روزه برای کسی ضرر داشته باشد نباید روزه بگیرد او اگر بخواهد علم داشته باشد واضح است که این علم در همه جا میسر نیست و اگر بخواهد دو شاهد عادل شهادت دهند آن هم ممکن نیست از این رو ما به ظن خود استناد می کنیم و می گوئیم که کل ظن در باب ضرر حجت است. هکذا در ما نحن فیه هم می توانیم که باب علم و علمی بسته است و احرام را هم نمی شود تعطیل کرد و به حج نرفت از این رو چون تحصیل علم و شاهد موجب حرج می شود از باب انسداد صغیر قائل به کفایت ظن می شویم از این رو دلیل اول صاحب جواهر که حرج است به همان انسداد صغیر عنایت دارد. (البته اگر کسی هست که بتوان از او پرسید که آیا محاذات است یا نه باید پرسید)

دلیل دوم صاحب جواهر همان اصل است یعنی اصل برائت ولی ما این دلیل را قبول نداریم بلکه قائل به اشتغال هستیم.

ددلیل سوم صاحب جواهر این است که در امثال این مقام ها وقتی شارع به ما گفت از محاذات می توان محرم شد طبیعتا مراد او ظن به محاذات است زیرا علم به محاذات غالبا حاصل نمی شود از این رو کلمه ی محاذات در اینجا منصرف به ظن به محاذات است.

راه ششم: همان که امام اضافه کرده است. که اهل خبره که به قواعد علمیة علم دارند اگر خبر دهند که فلان جا محاذات است به کلامشان قناعت کنیم. (البته این اهل خبره با راه چهارم فرق دارد و گفتیم که مراد از راه چهارم هم بلد راه است ولی مراد از این راه اطلاع کسانی است که به طول و عرض جغرافیایی علم داشته باشند و با استفاده از وسائل و علم خاص به محاذات پی ببرند.