درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: میقات عقیق

بحث در دومین میقات حج است. گفتیم عقیق دارای سه مرحله است به نام های مسلخ، غمرة و ذات عرق. حال آیا کسی که از راه دور می آید آیا در محرم شدن بین هر سه محل مخیر است یا آنکه فقط باید از دوتای اول محرم شود و سومی اختصاص به ضرورت دارد؟ مشهور قائل به تخییر بین هر سه محل شدند و عده ای هم گفتند که فقط باید از دو جای اول محرم شوند. البته اهل سنت فقط از ذات عرق محرم می شوند.

روایات و ادله ی قول مشهور را خواندیم و به ادله ی قول دویم رسیده بودیم که در جلسه ی قبل چند روایت از روایاتی که به آن استدلال شده بود را بیان کردیم. این روایات گاه ابهام دارند و گاه تعارض دارند و گاه مشتمل بر چیزهایی هستند که کسی به آن فتوا نمی دهد.

ر 6 از باب اول مواقیت (این روایت را قبلا خواندیم و دوباره آن را بررسی می کنیم): عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْمَشْرِقِ الْعَقِيقَ نَحْواً مِنْ بَرِيدَيْنِ مَا بَيْنَ بَرِيدِ الْبَغْثِ إِلَى غَمْرَةَ وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ وَ لِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ الْمَنَازِلِ وَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ وَ لِأَهْلِ الْيَمَنِ يَلَمْلَمَ

این روایت صحیح است.

از روایات استفاده می شود که در آنجا بریدها و علامت هایی برای مسافت بوده است (و هر چهار فرسخ را یک بردی می گفتند) و بریدی بوده به نام برید البغث که رو به عراق بوده است و بین آن تا غمرة میقات است. از این رو بعد از غمرة که ذات عرق است دیگر میقات نیست. (اگر غایت را جزء مغیی بگیریم غمرة هم جزء میقات می شود.) ولی در هر حال برید بغث خالی از ابهام نیست.

خصوصا اینکه اهل نجد هم از عقیق وارد مکه می شوند نه از قرن المنازل و اگر قرن المنازل میقات نجد باشد باید بگوئیم که تعداد میقات ها که در کلام پیامبر 5 مورد است باید 6 تا باشد (به اضافه ی طائف که در بقیه ی روایات آمده است). از این رو این اشتباه راوی بوده است.

ر 1 باب 2: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ آخِرُ الْعَقِيقِ بَرِيدُ أَوْطَاسٍ وَ قَالَ بَرِيدُ الْبَغْثِ دُونَ غَمْرَةَ بِبَرِيدَيْنِ.

این حدیث از جهاتی مبهم است. این روایت می گوید که آخر عقیق برید اوطاس است حال آیا برید اوطاس همان غمرة است یا آن طرف غمرة است. بعد روایت می گوید که برید بغث دو برید دون غمرة است. یعنی حدود 8 فرسخ با آن فاصله دارد. دون در اینجا یعنی ما قبل از غمرة (به طرف عراق) به هر حال این روایت ما بعد از غمرة را اجازه نمی دهد ولی در هر حال دلالتش مبهم است.

ر 2: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَوَّلُ الْعَقِيقِ بَرِيدُ الْبَعْثِ وَ هُوَ دُونَ الْمَسْلَخِ بِسِتَّةِ أَمْيَالٍ مِمَّا يَلِي الْعِرَاقَ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غَمْرَةَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِيلًا بَرِيدَانِ.

در این روایت دون مسلخ را توضیح داده است یعنی ما قبل از مسلخ به سمت عراق. در هر صورت این روایت برید بغث را شش کیلومتر نرسیده به مسلخ می داند که احدی به آن فتوا نداده است.

در هر صورت در این روایت صحبتی از ذات عرق نیست از این رو ذات عرق جزء میقات نمی باشد.

ح 5: وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‏ قَالَ حَدُّ الْعَقِيقِ مَا بَيْنَ الْمَسْلَخِ إِلَى عَقَبَةِ غَمْرَةَ. (یعنی اگر از گردنه ی غمرة بگذریم و به ذات عرق برسیم دیگر میقات نیست.)

سند این روایت به سهل بن زیاد و علی بن ابی حمزة ضعیف است ولی دلالت آن خوب است.

ح 6: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَوْطَاسٌ لَيْسَ مِنَ الْعَقِيقِ

اگر اوطاس همان ذات عرق باشد دلالتش کامل است ولی در هر صورت مکان دلیل اوطاس واضح نیست و سند روایت هم ضعیف است زیرا مرسله است.

این حدیث هم مرسلة است.

ح 10: أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ مَعَ بَعْضِ هَؤُلَاءِ (اهل سنت) وَ يَكُونُ مُتَّصِلًا بِهِمْ (مثلا در یک کاروان هستند) يَحُجُّ وَ يَأْخُذُ عَنِ الْجَادَّةِ (از جاده فاصله می گیرد تا به مسلخ برسد) وَ لَا يُحْرِمُ هَؤُلَاءِ مِنَ الْمَسْلَخِ فَهَلْ يَجُوزُ لِهَذَا الرَّجُلِ أَنْ يُؤَخِّرَ إِحْرَامَهُ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ فَيُحْرِمَ مَعَهُمْ لِمَا يَخَافُ الشُّهْرَةَ (انگشت نما شود و آنها بفهمند که شیعه است و برایش مزاحمت ایجاد کنند) أَمْ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْمَسْلَخِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ فِي الْجَوَابِ يُحْرِمُ مِنْ مِيقَاتِهِ (یعنی از مسلخ) ثُمَّ يَلْبَسُ الثِّيَابَ وَ يُلَبِّي فِي نَفْسِهِ فَإِذَا بَلَغَ إِلَى مِيقَاتِهِمْ أَظْهَرَهُ.

این روایت بهترین دلالت را دارد.

عبارت (ثم یلبس الثیاب) به چه معنا است. گفته اند که ابتدا لباس مخیط را در آورده لباس احرام را می پوشد و محرم می شود و بعد آن را در آورده لباس مخیط می پوشد. بعضی هم گفته اند که با لباس مخیط محرم شود که به نظر ما صحیح نیست.

ظاهر این روایت این است که نمی توان از ذات عرق محرم شد و باید از مسلخ محرم شود. (البته چنین فردی چون لباس مخیط پوشیده است باید یک قربانی کند هرچند مضطر است و مجبور به تقیه شده است که بعدا این مسئله را مطرح می کنیم ولی در این روایت سخنی از فداء نیست.)

البته باید سند کتاب احتجاج را به علی بن محمد جعفر بررسی کرد. البته غالبا از آن تعبیر به روایت می کنند و از آن تعبیر به صحیحة نمی کنند. (ان شاء الله آن را فردا بحث می کنیم.)

خلاصه آنکه گذشته از ابهامی که در این روایات بود ولی فی الجملة این روایات حاوی روایاتی بود که با قول مشهور معارض است و در نتیجه باید در مقام جمع برآییم.

جمع روایات: اولین کار جمع دلالی و عرفی است نه جمع تبرعی.

اگر این روایات را به دست عرف دهیم بین آنها به فضیلت جمع می کند و می گوید که روایات قول مشهور با صراحت می گفت که از ذات عرق می توان محرم شود این روایات می گفت که باید از مسلخ محرم شد از این رو می گوئیم که مسلخ افضل است. مثلا در فقه روایتی می گوید غسل الجمعة واجب و روایت دیگر می گوید غسل الجمعة غیر واجب. واضح است که روایت اول را حمل بر افضلیت می کنیم.

سلمنا که نتوان جمع دلالی کرد ولی روایات مشهور مطابق قول مشهور است و شهرت فتوایی در روایات طائفه ی اولی وجود دارد.

اللهم الا ان یقال که روایات طائفه ی دوم مخالف عامه است. ولی می گوئیم که هر دو طائفه مخالف عامه است زیرا طائفه ی اول هم هر سه محل را برای احرام جایز می شمارد ولی عامه فقط آخری را منحصرا میقات می دانند. از این رو این مرجح در هیچ کدام نیست و فقط شهرت فتوایی مرجح برای طائفه ی اولی می شود.

بقی هنا امران:

الامر الاول: فقها فتوا داده اند که اولی مسلخ است بعد غمرة بعد ذات عرق. این ترجیح و افضلیت بنا بر قول مشهور که قائل به تخییر هستند از کجا استفاده می شود؟

برای ترجیح دو دلیل وجود دارد:

دلیل اول: هر چه فاصله بیشتر باشد انسان بیشتر در احرام می ماند و عبادت و ثواب او نیز بیشتر است و مسلخ چون دورتر است ثوابش بیشتر می باشد.

دلیل دوم: جمع دلالی بین روایات طائفه ی اول و دوم که عن قریب مطرح کردیم.