درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

وسائل الشیعة ج 8 ح 4 باب 143 از ابواب آداب العشرة: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعِيسَى ع يَا عِيسَى لِيَكُنْ لِسَانُكَ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ لِسَاناً وَاحِداً (در پنهان چیزی نگو که در آشکار بر خلاف آن بگویی) وَ كَذَلِكَ قَلْبُكَ إِنِّي أُحَذِّرُكَ نَفْسَكَ وَ كَفَى بِكَ خَبِيراً (من تو را برحذر می دارم و تو را شاهد خودم قرار می دهم که به این سه جمله عنایت داشته باشی) لَا يَصْلُحُ لِسَانَانِ فِي فَمٍ وَاحِدٍ وَ لَا سَيْفَانِ فِي غِمْدٍ وَاحِدٍ (دو شمشیر در یک نیام قرار نمی گیرد) وَ لَا قَلْبَانِ فِي صَدْرٍ وَاحِدٍ وَ كَذَلِكَ الْأَذْهَانُ (دو فکر متضاد نمی تواند در یک مغز وجود داشته باشد.)

در تعلیمات دینی مسئله ی توحید و اخلاص بسیار مهم است. توحید از اصول خمسه است و حال آنکه اگر دقت کنیم می بینیم که توحید فقط یک اصل نیست بلکه خمیرمایه ی تمام اصول دین است و بعضی توحید را به نخ در تسبیح تشبیه می کنند که اگر آن نخ پاره شود تمام مهره ها پراکنده می شود. ولی تشبیه بهتری هم وجود دارد و آن اینکه توحید مانند روح است در بدن که تمام اوامر و نواهی و عقاید شرعی، جسم است و روحِ همه ی آنها توحید است. توحید، اصلی هم ردیف اصول دیگر نیست از این رو در قرآن مجید می بینیم که علاوه بر توحید ذات و صفات، توحید نبوت را هم بیان می کند (لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ) (بقره / 285) در مسائل مربوط به نماز هم می بینیم که نماز، قبله و امام در هر زمان واحد است. جامعه هم باید واحد باشد (وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ) (انفال / 46) یعنی اگر نزاع کنید سست می شوید و روح و قدرتان از بین می رود. و در جای دیگر می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ) (صف / 4) که همه در یک صف محکم بسیج شوند.

انسان نیز در چهره باید یک رنگ و رو باشد و یک زبان و یک قول داشته باشد. هر گونه دوگانگی در ظاهر و باطن و خلوت و جلوت همه نوعی از شرک است که اسلام از آن بیزار است. خداوند به حضرت عیسی در این روایت قدسی هشدار می دهد و می فرماید: (إِنِّي أُحَذِّرُكَ نَفْسَكَ وَ كَفَى بِكَ خَبِيراً)

مفهوم اخلاص هم اگر تحلیل شود به همین معنای توحید باز می گردد یعنی همه کار برای خدا باشد. ما باید در تمام مسائل خود اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و سایر امور باید دنبال اخلاص و توحید باشیم. ما نیز که لباس مقدس روحانی را بر تن داریم باید ظاهر و باطن مان یکی باشد آنچه در بالای منبر می گوییم باید در خانه نیز خودمان به آن عمل کنیم. نفاق مغایر آئین اسلامی است. ما نیز مطابق فرمایش امام باید بگوئیم جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر است و یک کلمه کمتر. زمزمه هایی که کم و بیش شنیده می شود که درآمد توریستی ما کم است و باید بر این اساس، کمی از قید و بندهای اسلامی خود کمتر کنیم کلامی کاملا اشتباه است. این امور با مسلمان بودن منافات دارد و دو شمشیر در یک نیام قرار نمی گیرد. ما نمی توانیم هر درآمدی را بپذیریم و از آن طرف هم بخواهیم اسلام را حفظ نمائیم.

بحث فقهی:

موضوع: فرق بین عمره ی تمتع و عمره ی مفردة

در مسئله ی نهم امام بین عمره ی تمتع و عمره ی مفرده سه فرق بیان می کرد. اولین فرق این بود که در عمره ی تمتع فقط باید تقصیر کرد ولی در عمره ی مفردة فرد بین حلق و تقصیر مخیر است.

ما تا به حال شش روایت در این زمینه نقل کرده ایم و اکنون به روایات دیگر می پردازیم.

در باب چهارم روایت 2 و 3 را خواندیم و اکنون به سراغ روایت 5 می رویم:

ر 5: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ حَلَقَ رَأْسَهُ بِمَكَّةَ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ إِنْ تَعَمَّدَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِ شُهُورِ الْحَجِّ بِثَلَاثِينَ يَوْماً (سی روز قبل از انجام اعمال حج باشد) فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ (زیرا موهایش هنگام اعمال حج رشد می کند و بعد از اعمال به اندازه ی کافی مو دارد تا حلق کند) وَ إِنْ تَعَمَّدَ بَعْدَ الثَّلَاثِينَ يَوْماً الَّتِي يُوَفَّرُ فِيهَا الشَّعْرُ لِلْحَجِّ (تا مویش زیاد شود و بتواند برای حج حلق کند) فَإِنَّ عَلَيْهِ دَماً يُهَرِيقُهُ.

سند صدوق به جمیل صحیح است و سند روایت معتبر است.

ر 1 باب 5: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمُعْتَمِرُ عُمْرَةً مُفْرَدَةً إِذَا فَرَغَ مِنْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ وَ صَلَاةِ الرَّكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ وَ السَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حَلَقَ أَوْ قَصَّرَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ (همان عمره ی مفردة است) فِيهَا الْحَلْقُ؟ قَالَ نَعَمْ وَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ فِي الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِينَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْمُقَصِّرِينَ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُحَلِّقِينَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْمُقَصِّرِينَ فَقَالَ وَ لِلْمُقَصِّرِينَ.

این روایت در مورد عمره ی مفرده است که فرد در آن بین حلق و تقصیر مخیر است البته افضلیت حلق از آن استفاده می شود.

جلد 10 وسائل باب 7 از باب حلق و تقصیر ر 8: عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَقَصْتَ شَعْرَ رَأْسِكَ (موهای سرت را به هم بافتی) أَوْ لَبَّدْتَهُ (برای درمان یا پریشان نشدن موها با ماده ای مانند صمغ به هم چسباندی) فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْكَ الْحَلْقُ وَ لَيْسَ لَكَ التَّقْصِيرُ وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَمُخَيَّرٌ لَكَ التَّقْصِيرُ وَ الْحَلْقُ فِي الْحَجِّ أَفْضَلُ وَ لَيْسَ فِي الْمُتْعَةِ إِلَّا التَّقْصِيرُ.

آخر روایت جمله ی آخر روایت است که در عمره ی تمتع فقط تقصیر جایز است.

روایت معارض:

ج 9 ابواب التقصیر باب 4 ر 4: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ عَقَصَ رَأْسَهُ وَ هُوَ مُتَمَتِّعٌ فَقَدِمَ مَكَّةَ فَقَضَى نُسُكَهُ وَ حَلَّ عِقَاصَ رَأْسِهِ (موهای به هم بافته را باز کرد) وَ قَصَّرَ وَ ادَّهَنَ وَ أَحَلَّ قَالَ عَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ.

این روایت معارض است زیرا می گوید که در عمره ی مفردة حلق لازم است و اگر کسی تقصیر کند باید گوسفندی را قربانی کند.

ولی می توان گفت که این همان موی به هم بافته شده است که اکنون باز شده است و در این مورد استثناء باید حلق شود (که به آن فتوا هم داده شده است) ولی در موارد دیگر همیشه باید در عمره ی تمتع تقصیر باشد نه حلق.

البته تنها کسی که از او در این مسئله خلاف نقل شده بود شیخ صدوق و پدر علامه است که آنها در عمره ی تمتع قائل به تخییر بین حلق و تقصیر شده بودند.

شیخ صدوق این روایات را به گونه ای توجیه کرده است که برای ما قابل قبول نیست. ایشان می فرماید: انسان هنگامی که می خواهد حلق کند ابتدا کمی از سر را حلق می کند و بعد به تدریج تمام سر را از این رو با حلق کردن بخشی از سر مصداق تقصیر حاصل می شود و از احرام بیرون می آید و بعد اگر همه ی سر را بتراشد دیگر از احرام بیرون آمده بوده و تکلیفی متوجه او نبوده است.

اشکال کلام ایشان این است که تقصیر به معنای کوتاه کردن مو می باشد و اگر کسی بخش کوتاهی از مو را حلق کند این همان حلق است نه تقصیر ولی حلق ناقص.