درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/01/11

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی:

در باب 142 از ابواب آداب المعاشرة دو حدیث است که یک مضمون دارد:

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ لَقِيَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.

ح 2: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي شَيْبَةَ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ شَاهِداً (در حضور برادر مسلمانش از او تعریف می کند) وَ يَأْكُلُهُ غَائِباً (اشاره به آیه‌ی سوره‌ی حجرات است که در مورد غیبت می فرماید: ا یحب احد ان یاکل لحم اخیه میتا) إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِيَ خَذَلَهُ (اگر گرفتار مشکلی شود او را رها می سازد و کمکش نمی کند)

منظور از دو چهره بودن این است که انسان در بسیاری از وقت ها مطالب را با قیافه اش بیان می کند مثلا هنگامی که کسی را می بیند با چهره ای خندان که آثار محبت در آن نمایان است با او برخورد می کند ولی در غیاب او با چهره ای گرفته از او یاد می کند.

منظور از دو زبان نیز این است که در حضورش از او تعریف می کند و در غیابش از او بدگوئی می کند.

این دو از مصادیق نفاق است که در قرآن بسیار نکوهش شده است. مخصوصا در آیات اول سوره‌ی بقره، بسیاری از آیات سوره‌ی توبه و در سوره‌ی منافقین از نفاق مذمت شده است. سرچشمه‌ی نفاق ترسو بودن، نداشتن شجاعت و طماع بودن است و الا انسان های شجاع همیشه می گویند که ما همین هستیم و ظاهر و باطنشان یکی است. اگر در حضور کسی او را مدح کند در غیاب او هم چنین است و اگر در حضورش او را نهی از منکر می کند در غیابش هم چنین است.

یکی از مشکلات جهان بشریت منافقین هستند زیرا چهره‌ی واقعی آنها مخفی است و در ظاهر خود را در قالب دوست معرفی می کنند. در انقلاب اسلامی هم همین منافقین بودند که موجب شهادت باهنر و رجائی و یا شهید شدن 72 نفر از اعضاء مرکز حزب جمهوری شدند و تا اعماق حکومت نفوذ کرده بودند و چهره اشان همچنان مخفی بود. هر چند این کارها موجب شد که ما محتاط تر باشیم و جلوی بسیاری از خطرات گرفته شود.

مؤمن هم یکتاپرست است، هم شخصیتش یکتا است و هم ظاهر و باطنش ولی مشرک در همه‌ی این موارد و حتی در شخصیتش مشرک است و همه چیزش دوگانه است. از قرآن استفاده می شود که سخت ترین مجازات ها، مجازات منافقان است.

در دنیای امروز نیز می بنیم که دو چهره و منافق بودن بیش از هر زمان دیگر نمایان است. به عنوان مثال در مورد اسرائیل می بینیم که هم بمب اتمی دارد (گفته اند که حدود 200 بمب اتمی دارد) او همچنین پیمان بین المللی در مورد اتم را نپذیرفته است. همچنین زمین هایی را اشغال کرده است و حتی به حکم سازمان ملل مبنی بر تخلیه‌ی آن زمین ها آنها را همچنین اشغال کرده اند و حتی آمریکا هم می گوید که با شهرک سازی اسرائیل مخالف است ولی از آن طرف می گویند که اختلاف ما با اسرائیل جزئی است ولی در مورد ایران می گویند که احتمال می دهیم که دنبال بمب اتمی باشد از این رو سیل تحریم ها را متوجه ایران می کنند.

در عراق وقتی انتخابات می شود و قرائن زیادی وجود دارد که در آن دستکاری شده است ولی چون به نفع آنهاست می گویند که انتخابات صحیح بوده است ولی در مورد ایران انتخاباتی را که سالم برگذار شده است را تقلبانه معرفی می کنند.

در میان کشورهای عربی نیز بعضی از کشورها هستند که نه دمکراسی دارند و نه مجلس و نه انتخابات و حکومتشان مانند چند صد سال قبل حکومتی است ولی دول غربی با آنها کاری ندارند ولی در مورد ایران که این همه قوانین و موازین مورد رعایت است تا این حد اشکال و ایراد می کنند و خدشه می نمایند.

ما باید این گونه افراد و این گونه حکومت های منافقانه را بیشتر بشناسیم.

بحث فقهی:

موضوع: عدول از حج تمتع به افراد در مورد حائض و نفساء

بحث در احکام حج تمتع است و به مسئله ی هفتم رسیده ایم که در ادامه ی بحث عدول است. این مسئله در خصوص عدول زن حائض و نفساء است که اگر نتوانند عمره ی تمتع را به جا آورند تکلیفشان چیست؟

در اینجا پنج قول نقل شده است و قول اول که مشهور است این است که او باید به حج افراد عدول کند مانند تمام کسانی که دچار ضیق وقت می شوند. جمعی گفتند که نباید عدول کند و باید عمل خود را ادامه دهد. قول سومی قائل به تخییر بین دو قول اول و دوم شده بود که دلیل این اقوال را ذکر کردیم.

دلیل قول چهارم القول الرابع: این قول ظاهرا مختار صاحب حدائق است و محقق حکیم هم در مستمسک این قول را به صاحب حدائق مستند می کند. مرحوم فیض در کتاب کافی و در کتاب مفاتیح نقل شده که ایشان قول به تفصیل را پذیرفته است و آن اینکه فرق بگذاریم بین زنی که قبلا پاک بود و وارد مکه شد و بعد عادت شد و بین کسی که از اول در حال عادت ماهانه محرم شد و بگوئیم که اگر قبل از احرام حائض بوده است او باید عدول کند ولی اگر از اول پاک بود و بعد از احرام و ورود به مکه عادت شد او دیگر نباید عدول کند بلکه باید طواف را حذف کند و به سراغ سعی رود و عمره را تمام کند و بعد از اتمام عمره و انجام حج قضای طواف عمره را به جا آورد.

دلیل این قول یک روایت است که در باب 84 از ابواب طواف در حدیث 5 ذکر شده است. عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي الْمَرْأَةِ الْمُتَمَتِّعَةِ إِذَا أَحْرَمَتْ وَ هِيَ طَاهِرٌ ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَقْضِيَ مُتْعَتَهَا سَعَتْ (سعی صفا و مروة را به جا می آورد) وَ لَمْ تَطُفْ حَتَّى تَطْهُرَ ثُمَّ تَقْضِيَ طَوَافَهَا وَ قَدْ تَمَّتْ مُتْعَتُهَا وَ إِنْ هِيَ أَحْرَمَتْ وَ هِيَ حَائِضٌ لَمْ تَسْعَ وَ لَمْ تَطُفْ حَتَّى تَطْهُر.

در سند این روایت اولا اختلاف نسخه وجود دارد و بعضی به جای مثنی الحناط، ابن ابی عمیر را ذکر کرده اند مثنی مجهول الحال است و فقط از بعضی از علمای رجال نقل شده است که در مورد عده ای از حناطین (ظاهرا طائفه ای گندم فروش بودند که در کوفه سکونت داشتند) از جمله مثنای حناط نقل شده است که یکی از غیر معروفین در مورد رجال به نام ابن مسعود گفته است لا باس بهم و واضح است که این مقدار برای توثیق کافی نیست. ثانیا در سند آن سهل بن زیاد است.

مضافا بر اینکه عده ای از روایات لزوم عدول در مورد زنانی است که وقتی وارد میقات می شدند پاک بودند از این رو آن روایات با این روایت معارض هستند از جمله می توان به احادیث 3، ه ی و 14 از باب 21 از ابواب اقسام حج اشاره کرد.

ح 3: عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ حَلْقٌ وَ عَلَيْهِنَّ التَّقْصِيرُ ثُمَّ يُهْلِلْنَ بِالْحَجِّ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ كَانَتْ عُمْرَةً وَ حَجَّةً فَإِنِ اعْتَلَلْنَ (یعنی بعد از احرام، عادت شوند) كُنَّ عَلَى حَجِّهِنَّ (یعنی او به حج افراد خود باقی می ماند) وَ لَمْ يُضْرِرْنَ بِحَجِّهِن‏.

ر ه ی : عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَجِي‏ءُ مُتَمَتِّعَةً فَتَطْمَثُ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ بِالْبَيْتِ (یعنی بعد از احرام عادت می شود) حَتَّى تَخْرُجَ إِلَى عَرَفَاتٍ قَالَ تَصِيرُ حَجَّةً مُفْرَدَةً قُلْتُ عَلَيْهَا شَيْ‏ءٌ (آیا قربانی هم دارد؟) قَالَ دَمٌ تُهَرِيقُهُ وَ هِيَ أُضْحِيَّتُهَا

ر 14: ِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَدْخُلُ مَكَّةَ مُتَمَتِّعَةً فَتَحِيضُ (یعنی بعد از دخول در مکه و محرم شدن عادت می شود) قَبْلَ أَنْ تُحِلَّ مَتَى تَذْهَبُ مُتْعَتُهَا (کی عدول کند؟) قَالَ كَانَ جَعْفَرٌ ع يَقُولُ زَوَالَ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ وَ كَانَ مُوسَى ع يَقُولُ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَامَّةُ مَوَالِيكَ يَدْخُلُونَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَطُوفُونَ وَ يَسْعَوْنَ ثُمَّ يُحْرِمُونَ بِالْحَجِّ فَقَالَ زَوَالَ الشَّمْسِ فَذَكَرْتُ لَهُ رِوَايَةَ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ ذَهَبَتِ الْمُتْعَةُ فَقُلْتُ فَهِيَ عَلَى إِحْرَامِهَا أَوْ تُجَدِّدُ إِحْرَامَهَا لِلْحَجِّ فَقَالَ لَا هِيَ عَلَى إِحْرَامِهَا (یعنی دیگر لازم نیست احرام دیگری ببندد بلکه در همان احرامی که هست باقی می ماند و نیتش را تغییر می دهد) قُلْتُ فَعَلَيْهَا هَدْيٌ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تُحِبَّ أَنْ تَطَوَّعَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا نَحْنُ فَإِذَا رَأَيْنَا هِلَالَ ذِي الْحِجَّةِ قَبْلَ أَنْ نُحْرِمَ فَاتَتْنَا الْمُتْعَةُ

این روایت صحیحة است.

علاوه بر این سه روایات، روایات دیگر هم به این امر تصریح می کند که این عدول مربوط به کسی است که ابتدا پاک است و بعدا مبتلا به عادت شده است.

ببنابراین روایت تفصیل هم ضعیف السند است و هم معرض عنهای اصحاب است و هم با روایات کثیره‌ی قول مشهور منافات دارد از این رو کنار گذاشته می شود.

دلیل قول پنجم: این قول مستند به فردی نا شناس است و اینکه او باید برای طواف نائب بگیرد و خودش بقیه ی اعمال را انجام دهد و عدول نکند.

این قول نه قائل مشخصی دارد و نه دلیل مشخصی زیرا نیابت دلیل خاص می خواهد و در ما نحن فیه دلیلی بر آن نداریم.

تلخص مما ذکرنا که قول به عدول هم شهرت روایی دارد و هم فتوای از این رو ارجح اقوال است.

بله اگر زن حائض به میقات برسد و در حالتی است که نزدیک به عادت ماهانه است او باید بر گردد و سال بعد به میقات بیاید و از آنجا که این روزها این عمل موجب عسر و حرج و دوباره آمدن در سال بعد به آسانی صورت نمی گیرد لا یبعد که در مورد او هم قائل به عدول شویم زیرا او به عسر و حرج مبتلا می شود و هرچند وظیفه اش حج تمتع است حج خود را به افراد تبدیل می کند و بعد از حج، عمره‌ی مفرده ای را انجام می دهد و از حجة الاسلام او کفایت می کند.