درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

88/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در شرط سوم حج تمتع يعنی انجام عمره و تمتع در يک سال بود. و گفتيم از نظر اقوال اجماعی و يا لااقل لاخلاف فيه است. در بحث از ادله، هم اجماع حداقل يک مؤيد بود، ولی دليل اصلی چهار گروه از روايات است که روايات را به آنها هم منحصر نمی کنيم.

گروه اول: روايات بيانيه

اين روايات که در باب 2 از ابواب اقسام الحج آمده است. در اين روايات، وقتی معصوم عليه السلام اعمال حج را ذکر می کند، به گونه ای آنها را بيان می کنند که متبادر به ذهن اتحاد سال انجام اعمال است. اين روايات متعدد است و نيازی به خواندن نداريم.

گروه دوم: روايات دال بر اين که کسانی که توانائی دارند، هر سال حج انجام دهند.

مفهوم اين گروه از روايات اين است که تمام حج در يک سال واقع شود. به عنوان نمونه چند روايت را می خوانيم.

روايت 1 باب 2 از ابواب وجوب الحج:

14128 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ ....

اهل جده يعنی اهل استطاعت. فرض فی کل عام اگر به معنای وجوب باشد، روايت ناظر به انواع مستطيع است که شامل متمتع و قارن و مفرد است، ولی اگر به معنی مستحب مؤکد باشد، يک نوع واحد را هم شامل است و مراتب آن را می-گويد، يعنی متمتع يک سال تمتع واجب و در سالهای آينده تمتع استحبابی انجام دهد.

حديث 2 باب 2 از ابواب وجوب الحج:

14129 عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَام‏

در اين روايت هم مانند روايت قبل اگر فرض به معنای وجوب باشد ناظر به نوع حج است و اگر به معنای مستحب مؤکد باشد ناظر به حج واجب و مستحب است.

حديث 4 باب 2 از ابواب وجوب الحج:

14131 وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْحَجُّ فَرْضٌ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ‏

حديث 5 و 6 و 7 اين باب هم همين مضمون و دلالت را دارد.

گروه سوم: روايات دال بر داخل شدن عمره در حج تا قيامت

مطابق اين روايات که تعداد آن هم زياد است، پيامبر عمره را تا ابد داخل در حج معرفی کرده است. به عنوان نمونه به اين روايات توجه کنيد:

روايت 4 از باب 2 از ابواب اقسام الحج:

14647 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ وَ الْعَبَّاسِ كُلِّهِمْ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ عَشْرَ سِنِينَ ..... فَقَالَ لَهُ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِكِ بْنِ جُشْعُمٍ [جُعْشُمٍ‏] الْكِنَانِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عُلِّمْنَا دِينَنَا كَأَنَّمَا خُلِقْنَا الْيَوْمَ فَهَذَا الَّذِي أَمَرْتَنَا بِهِ لِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِمَا يَسْتَقْبِلُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلْ هُوَ لِلْأَبَدِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ....

اين روايت که خيلی طولانی است و قبلاً هم آن را خوانده ايم، و سند آن هم ظاهراً درست است، بخشی که به بحث ما مربوط است، پاسخ پيامبر به سراقه بن مالک است. از اين جمله ی می فهميم که همواره بايد عمره را همان سالی به جا آورد که حج در آن انجام می شود. من نمی گويم محال است که بگوييم عمره در يک سال و حج در سال بعد انجام شود ولی در بدو نظر يک سال فهميده می شود.

رروايت 5 باب 2 از ابواب اقسام الحج:

14648 وَ رَوَاهُ ابْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ ....

اين روايت همان روايت سابق است با حذف مقدمات و حواشی آن. روايت 27 و 33 همين را می گويد.

ححديث 27 باب 2 از ابواب اقسام الحج:

14670 وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ ... وَ قَالَ النَّبِيُّ ص- دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ....

حديث 33 باب 2 از ابواب اقسام الحج

14676 قَالَ وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَيْضاً أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ... فَخَطَبَ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ هَكَذَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ ...

گروه چهارم: روايات دال بر اين که بعد از عمره از مکه نبايد از مکه بيرون رفت و بايد برای انجام حج در مکه ماند.

شايد بگويند اين وجوب، يک وجوب تکليفی است نه وجوب وضعی يعنی از اين روايات استفاده نمی شود که شرط صحت حج، عدم خروج از مکه باشد، ولی جواب آن اين است که شرايطی که در عبادات و معاملات ذکر می شود در بدو نظر ظهور در شرط وضعی دارد. اين که بيع نبايد غرری باشد اين شرط صحت است. اين ظهور به دليل کثرت استعمال در وضعي بودن پيدا شده است و اينجا هم همينطور است، يعنی است بيرون نرفتن از مکه و انجام حج بعد از عمره، شرط صحت حج است و بايد عمره و حج در همان سال واقع شود.

رروايت 3 باب 22 از ابواب احرام:

16489 وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَيْفَ أَتَمَتَّعُ قَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي بِالْحَجِّ فَإِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ طُفْتَ بِالْبَيْتِ- وَ صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ وَ سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ قَصَّرْتَ وَ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى تَحُجَ‏

روايت 1 باب 5 از ابواب اقسام الحج:

14725 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَيْفَ أَتَمَتَّعُ فَقَالَ يَأْتِي الْوَقْتَ فَيُلَبِّي بِالْحَجِّ فَإِذَا أَتَى مَكَّةَ طَافَ وَ سَعَى وَ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ مُحْتَبِسٌ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَحُجَ‏

روايات متعدد ديگری هم داريم که نيازی به خواندن آنها نيست. از سيره هم می توان اين را برداشت کرد. ولی يک روايت معارض هم داريم.

روايت معارض

حديث 1 باب 10 از ابواب اقسام الحج

14764 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ تَمَتَّعَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ ثُمَّ أَقَامَ بِمَكَّةَ- حَتَّى يَحْضُرَ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ فَعَلَيْهِ شَاةٌ وَ مَنْ تَمَتَّعَ فِي غَيْرِ أَشْهُرِ الْحَجِّ- ثُمَّ جَاوَرَ حَتَّى يَحْضُرَ الْحَجَّ فَلَيْسَ عَلَيْهِ دَمٌ إِنَّمَا هِيَ حَجَّةٌ مُفْرَدَةٌ وَ إِنَّمَا الْأَضْحَى عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ

در اين روايت، کلينی ثقه و محمد بن يحيی ثقه و احمد بن محمد هم ثقه است ولی محمد بن سنان را با توجه به موافق و مخالفی که دارد نمی توان حکم به ثقه بودن او کرد، ابن مسکان هم ثقه است ولی سعيد الاعرج مجهول الحال است و روای مجهول الحال حکم روای ضعيف را دارد. تَمَتَعَ يعنی عمره تمتع به جا آورد. قابل يعنی سال آينده، عليه شاة يعنی حج او تمتع است و الا در حج قران، فرد قربانی را با خود آورده است.

برای رفع تعارض می توان يا قابل را به معنای ماه آينده نه سال آينده بگيريم يا بهتر است بگوييم اولاً سند اين روايت ضعيف است و ثانياً معرض عنهای اصحاب است. ولی اگر لو لا اين مشکلات، ممکن است کسی بگويد می توان اين روايت را با رواياتی که خوانده شد جمع عرفی کرد، اينها عام و خاص هستند، اين روايت تصريح می کند کسی که عمره را انجام داده و در مکه باقی مانده است، می تواند سال بعد حجش را به جا بياورد، روايات قبلی عام بود و اين خاص و تنها مربوط به مجاور است. روايات قبلی می گويد چه بمانی و چه نمانی انجام حج در سال بعد کافی نيست و اين روايت می گويد اگر در مکه ماندی اشکال ندارد.